حدود ۹۰ سال از تأسیس دانشگاه در ایران می‌گذرد اما، در سالیان گذشته این نهاد علمی بدون توجه به مأموریت اصلی خود که_تولید علم و اندیشه_ است فاصله گرفته و بنا بر شواهد و قرائن موجود، در عصر جمهوری اسلامی،دانشگاه، نه تنها از کارکرد اصلی خود روی‌گردان شده بلکه به ابزاری برای توجیه وضع موجود و نهادینه کردن سرکوب تبدیل شده است.

 فرایند سرکوب اساتید و دانشجویان معترض به ویژه در مقاطع؛ کارشناسی ارشد و دکتری، یک روند مداوم و هدف‌مند است که توسط «اساتید وفادار به حکومت» در دانشگاهها انجام می‌شود.مسئولین دانشگاه، بازوهای اجرائی شورای انقلاب فرهنگی هستند که ذیل مجموعه نهاد ریاست جمهوری، روند سرکوب و نقض حقوق دانشجویان را به صورتی نامحسوس بر عهده  دارند.این روند به خودی خود بخشی از سیاست«دست های پاکیزه» نهادهای امنیتی و اطلاعاتی است که بخشی از وظایف خود را به مسئولین،اساتید،کادر اجرائی_آموزشی دانشگاهها و کمیسیون های داخلی واگذار کرده‌اند تا بدین وسیله نقض حقوق اولیه دانشجویان و معترضین، مسأله‌ای داخلی قلمداد شده و دخالت مستقیم نهادهای اطلاعاتی_امنیتی،کمرنگ جلوه داده شود.

نقش اساتید دانشگاه  در حذف و سرکوب دانشجویان معترض، مقوله‌ای است که تا به امروز، کمتر به آن پرداخته شده است.در این زمینه نقش افرادی که علی الظاهر شخصیت علمی دارند و عنوان استادی را یدک می‌کشند مسأله‌ای است که نیازمند توجه بیشتر رسانه‌های آزاد و نهادهای بین المللی است.

اکنون بایسته است نهادهای حقوق بشری جهانی بدین پدیده با دقت نظر و حساسیت بیشتری نگریسته و با پیگیری‌های خود به شیوه‌ای موثر به احقاق حقوق دانشجویانی که از حقوق اولیه خود که شامل: حق تحصیل و آزادی بیان محروم شده‌اند،بپردازند.امید است که در سایه این یادداشت، به فعالان دانشجوئی و نخبگان محروم از تحصیل، عنایت بیشتری شود و فشار افکار عمومی و نهادهای بین المللی،نقض حقوق بشر را در این زمینه کاهش دهد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)