پیش‌ترها که واژه‌ی “معلم” را می‌شنیدیم، واکنش‌های متفاوتی داشت

یم. گاه با احترام از معلمانی که بی‌دریغ به ما آموختند، یاد می‌کردیم و گاه از معلمانی که دست در دست حکومت، برای سرکوب ما تلاش کردند، حسی ناخوشایند داشتیم؛ اما در چند سال اخیر، نگاه ما به معلمان تغییر کرد. معلمان، طی سالها گفتگو و هم‌فکری برای مبارزه‌ای آماده شده بودند و پرچمِ حق‌خواهی را به‌دست گرفتند. پیشاپیش مردم در کنار کارگران و دیگر گروه‌های معترض ایستادند و از حقِ پایمال شده‌ی معلمان گفتند، از تحصیلِ رایگان و همگانی، از اتحاد و لزوم تشکل یابی در کشور…
ناگهان چشم باز کردیم و دیدیم که معلمان دوباره آمدند تا به ما بیاموزند، حتی اگر سالهاست که نیمکت‌های مدرسه را ترک کرده باشیم.
دیگر واژه‌ی معلم، تنها پیامی واحد داشت: مبارزه و حق‌خواهی
اما شاید حکومت هم از چنین اقتدار و اتحادی متعجب شد، چون سال‌ها با تیغ تیزِ گزینش و رد کردن بسیاری از داوطلبان برای احراز این پست، گمان می‌کرد که توانسته بعد از چهار دهه، بدنه‌ی معلمان را با خود همراه کند و آموزش و پرورشی بسازد که پایه‌های حکومت را تقویت کرده و نسلی مطیع برای فرمانبرداری تربیت کند! زیرا همواره حکومت‌های دیکتاتور تلاش می‌کنند تا استبدادپذیری را از کودکی آموزش دهند و برای اینکار به سیستم آموزش و پرورشی همراه با بدنه‌ی حکومت نیاز دارند. معلمان در این سال‌ها این خواب خوشِ حکومت را بر هم زدند و همین ضربه‌ای بزرگ به آنان بود و باعث شد که در واکنش به حق‌خواهی معلمان بگویند که از “طلبه‌ها” برای احراز پست معلمین استفاده خواهند کرد.
پاسخ حق‌خواهی و اعتراضات معلمان، سرکوب، بازداشت، حکم‌های طولانی مدت و این اواخر، کتک زدن و وحشیانه برخورد کردن با آنان در خیابان بود که این واکنش‌ها همراهی بیشتر “دانش‌آموزان” و “مردم” با معلمین را به‌همراه داشت؛ یعنی باز هم تیرِ حکومت به سنگ خورد و تمامی این واکنش‌ها، خشم مردم را برانگیخت و جنبش معلمان را تقویت کرد. حتی دانش‌آموزان را نیز در تجمعات با معلمان خود، همراه کرد. همان دانش‌آموزان در استقبال از معلمانشان که از زندان آزاد شدند، جشن گرفتند.
حکومت در آخرین حرکت، تلاش کرد تا روشی دیگر برای سرکوب جنبش پیدا کند، اما این روش نیز قدیمی و نخ نما شده است. با “سناریوسازی” علیه چندین تن از فعالین کارگری و معلمان، تلاش دارد تا آنان را به فراسوی مرزهای کشور متصل کند و جنبش معلمان را دنباله‌روی پروژه‌های خارج از کشور نشان دهد! این سناریوسازانِ ناآگاه، نمی‌دانند که معلمان، سال‌هاست که در داخل کشور، پایه‌های خود را با هم‌دلی و اتحاد، فارغ از دیدگاه‌های سیاسی‌شان و تنها با تاکید بر مطالباتی مشخصْ ساخته‌اند. آنها ناآگاهند که کسانی این جنبش را پایه‌ریزی کردند که به همه‌ی ما و خودِ سناریوسازان در مدارس، علم آموخته‌اند.
اکنون نزدیک سه ماه است که “جعفر ابراهیمی”، “محمد حبیبی”، “اسکندر لطفی”، “رسول بداقی”، “شعبان محمدی” و”مسعود نیکخواه ” همراه با فعالین کارگری همچون “رضا شهابی”، “ریحانه انصاری نژاد”، “حسن سعیدی”، “واله زمانی”، “آنیشا اسداللهی” و “کیوان مهتدی” در بندهای مختلف زندان، بلاتکلیف مانده‌اند و حکومت نیز در صدا و سیما و خبرگزاری‌های وابسته، به سناریوسازیِ بدون هیچ گونه مدرکی برای آنان پرداخته و برخلاف قوانین، برای متهمانی که هنوز زیر بازجویی بودند، جرم‌تراشی کرده است. در همین حین، بارها معلمان در اعتراض به این وضعیت، تجمعات اعتراضی تشکیل دادند که نتیجه‌ی آن نیز بازداشت‌های کوتاه و بلند مدت بوده است؛ بازداشت‌هایی که با مقاومت معلمان، نتیجه‌ای جز “افتخار” برای این جنبش نداشته است. اما معلمان و فعالین کارگریِ دربند، همچنان مقاومت می‌کنند و خبری از آزادی‌شان نیست. بعضی پس از بازجویی به بندهای عمومی منتقل شده‌اند و پیام آن این است که قوه قضاییه، همچنان قصد آزاد کردن آنها را ندارد.
امروز، اتحاد، سازماندهی و استمرار مبارزات معلمان، می‌تواند الگویی برای دیگر جنبش‌های اجتماعی و مردم باشد تا با “تشکل‌یابی”، زمینه‌های گستردگی دیگر جنبش‌ها نیز فراهم شده و با “اتحاد” بتوانیم “عدالت و آزادی” را در جامعه محقق سازیم. در شرایطی که رسانه‌های جریان اصلی سعی در تبلیغِ نجات دهنده‌ای از آن‌سوی مرزها را دارند، جنبشِ معلمان، دوباره به جامعه یادآوری کرد که تنها راه ما برای رسیدن به اهداف‌مان، “اتحاد”، “تشکل‌یابی” و “سازماندهی” است.

جمله‌ام در ابتدای متن را این‌گونه اصلاح می‌کنم:
دیگر، واژه‌ی معلم، تنها یک پیامِ واحد دارد: «مبارزه، حق‌خواهی و مقاومت».

۱۴ مرداد ۱۴۰۱

 
 
 
 
 
 
 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)