سید محمود دعایی؛ دیداری که میسور شد و نشد!
دعایی درگذشت. خبری که بی خبر آمد!
به هر حال شتری ست که در خانه ی خامنه ای هم خواهد خوابید!!
خاطره ام از سید محمود دعایی به سال ۱۳۶۴ بر می گردد و آن زمانی بود که آیت الله منتظری رسما توسط مجلس خبرگان رهبری، قائم مقامی رهبری ایشان _که مورد تائید قاطبه ی مردم بود_ را تفویض و تائید و رسمی کرد!
در آن زمان من به این بهانه، مصاحبه ای با یکی از 《روحانیون بیدار》 انجام دادم.
* ( نام خاص جمعی از روحانیون است که تا قبل از دستگیری سید مهدی هاشمی فعال بود)*
متن آن مصاحبه همراه با نوار آن برای دو روزنامه ی معروف عصر، کیهان و اطلاعات بردم.
روزنامه کیهان در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۶۴ بخشی از آن را‌ منتشر کرد. اما روزنامه اطلاعات هرگز.
آقای دعایی را با وقت و قرار قبلی در محل بیرون روزنامه، بدون آن که فردی همراهش باشد، ملاقات کردم. و محتوای مصاحبه را دادم.
ایشان آنزمان به من گفت آیا سید مهدی هاشمی با دفتر و بیت آقای منتظری رفت و آمد دارد؟!
من پاسخ دادم ایشان در ارتباط با مساله نهضت های آزادیبخش هستند و یک موسسه ی انتشاراتی در ارتباط با همین ایده تاسیس شده و در حال فعالیت؛ و در همین حدود هست!
ظاهرا ایشان هم بواسطه ی نفوذ خناسان، نسبت به این موضوع حساس بودند!!…
یک بار دیگر هم قصد ملاقات داشتم (قابل توجه آنانکه نوشتند وی در اتاقش روی همه باز بود و باز برخورد می کرد!!) که خب برای من چنین نشد…
محل قرار در ساختمان جدید بود. قصدم این بود که در حین درخواست از وی برای فعالیت مطبوعاتی در روزنامه اطلاعات، بدلیل بیکار شدن پس از تعطیلی روزنامه سلام و زندانی شدن من، سه جلد کتاب همه حرف خدا را هم بدهم تا مثل دیگر کتاب ها در آن صفحه ی مخصوص معرفی کتاب منتشر کند که خب اینکار را انجام ندادند. و البته نه این روزنامه، و نه هیچ روزنامه ی دیگری در صفحه معرفی کتاب آن را انجام نداد!!…
این بار ۷ خوان ملاقات را با مکافات طی طریق کردم… تا به دفتر ایشان رسیدم. یک خانم چادر سیاه _که ظاهرا منشی وی بود راهم نداد. گفت با شما تماس خواهیم ‌گرفت و برای دیدن وی وقت می دهیم که خب نداد و نشد!!…
ظاهرا به قول آن طنز، دستور از بالا آمده بود!!…
اگر خودش می دانست که جزو حق الناس است! و حقوق بشر به قول امروزی ها!! و اگر نمی دانست که خب این رسم غریبی نیست. وقتی یک نفر سال های سال بر یک موسسه و یک نهاد و هر جایی، بدون سین جین شدن، مسئولیت پذیرفتن حکومت کند و قدرت داشته باشد، مگس های دور شیرینی و گوشت لخم، ابن الوقت های به قول قرآن مذبذب، ریاکاران دو روی شارلاتان پاچه خوار هم آنجاها هستند….
بگذریم…
به هرحال آنچه از وی نقل شده و ما خوانده ایم همه حکایت از خوشفکری و روشنفکری وی دارد؛ خب البته منتها صرفا برای خودی ها!!
خدایش بیامرزد…
محمد‌ شوری
نویسنده و روزنامه نگار
۱۶ خرداد ۱۴۰۱
تهران_ ایران
t.me/shourimohammad

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)