در قانون اساسی مساله رهبری مطرح شده، نه رهبری دمکراسی!
حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران
[ قسمت ۱۲۶]
بخش سوم از فصل دوم (۳)
ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است!
تدوین و تحقیق از:
محمد شوری( نویسنده و روزنامه نگار )
@shourimohammad
دنباله ی میزگرد جلسه ی دوم سمینار بررسی قانون اساسی با شرکت آقایان:
[علی اکبر] هاشمی رفسنجانی، دکتر [حسن] آیت، دکتر [محمد جواد] باهنر، [دکتر محسن] مجتهد شبستری:
دکتر آیت:
همانطوری که آقای هاشمی رفسنجانی اشاره  کردند شورای رهبری،خبرگانی انتخاب می کنند که منتخب خود مردمند و یک گام هم بالاتر گذاشته شده است. کسی به رهبری انتخاب می شود که حائز اکثریت قربب به اتفاق و قاطع آرا را مثل امام خمینی داشته باشد. در حالی که روسای جمهور در دنیا با بدست آوردن ۲۰ یا ۳۰ درصد آرا به ریاست جمهوری انتخاب می شوند. ولی رهبری با ۸۰ درصد آرا!
سوال:
چرا انتخاب رهبر یا شورای رهبری مستقیما از طرف مردم به  عمل نمی آید؟ و ازجانب خبرگان انتخاب می شود؟
دکتر [محمد جواد] باهنر:
اولا آنجایی که انتخاب رهبر مطرح است در وحله ی اول مساله خبرگان در کار نیست. یعنی طبق اصل ۱۰۷ که می گوید: 《و هر گاه یکی از فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم این قانون از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته باشد، همانگونه که در مورد مرجع عالیقدر تقلید و رهبر انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خمینی چنین شده است، این رهبر، ولایت امر و همه ی مسئولیت های ناشی از آن را بر عهده دارد… 》 ولی وقتی چنین شخصی نباشد، باید به صورتی تشخیص داد و فهمید که چه کسی شایستگی دارد. در این صورت خبرگانی که به انتخاب مردم انتخاب شده اند، آن شخص یا اشخاص شایسته را بر می گزینند و اما اگر انتخابات شورای رهبری یا رهبری دو مرحله ای _که یکی از مترقی ترین سیستم های انتخاباتی است_ نباشد، باید مرجعی که می خواهد به عنوان رهبر انتخاب شوند، شروع کنند از طریق مطبوعات و رسانه های گروهی برای خودشان تبلیغات کنند، که نه صحیح است و نه در مقام و شان آن هاست. بلکه باید افراد متخصص و خبره که معمولا هم با مردم و هم با مراجع همیشه در تماس هستند، در محیطی آرام گردِ هم آیند و شخص  یا اشخاصی را که تقریبا اکثریت مردم شهرها در نظر دارند و بیشترین مردم آن ها را قبول دارند، به عنوان رهبر یا شورای رهبری انتخاب می کنند.
مجتهد شبستری:
بله، انتخاب دو مرحله ای بهترین نوع انتخاب است، ولی باید رابطه ی مردم با خبرگان مشخص شود. باید دید رابطه ی مردم با خبرگان چگونه است؟ و روحانیت تصفیه شده باشند که بطور طبیعی در جامعه خبره باشد تا معرف هدف باشند.
سوال:
اگر فقیهی با اکثریت آرا انتخاب شد، شرایط رهبری را نداشت چه اتفاقی می افتد؟ یا اگر با تبلیغات صحنه سازی شود، این مقام آسیب پذیر می گردد؟
هاشمی رفسنجانی:
در باره ی دغدغه خاطری که آقای شبستری دارند، توضیحی لازم است. از این به بعد ما همیشه با انتخابات روبرو هستیم. انتخابات شوراها، مجلس، و خبرگان… وقتی که ما شعار دمکراسی را می دهیم یا صادق هستیم یا نیستیم. یا مردم رشد سیاسی و اجتماعی لازم را برای انتخاب دارند، یا ندارند‌! اگر می خواهید بگوئید یک مدتی دمکراسی نباشد و دیکتاتوری باشد، همیشه گفته شده که دیکتاتوری در خدمت مردم جامعه بی رشد، بهترین نوع حکومت است! ولی این نیست. دمکراسی به این صورت هم بتدریج به مردم رشد می دهد که هزار بار بهتر از آن دیکتاتوری در خدمت رشد می دهد‌. ولی به هرحال جامعه اینست! بما بگوئید که با جامعه چه کنیم؟ البته رهبران دلسوز مردم موظفند که اگر جامعه اشتباه می کند آنرا به طرف اصلاح هدایت کنند.
یکی از دانشجویان از بین جمعیت سخنان آقای هاشمی رفسنجانی را قطع کرده گفتند:
اگر اجازه می دهید ما هم جواب بدهیم و صحبت کنیم! چون شما سه نفر موافق هستید و آقای شبستری  یک نفر مخالف.
یکی دیگر از دانشجویان از میان جمعیت گفتند:
ما سوال می دهیم، ولی گویا  سوال ها را به شما نمی دهند!
آقای هاشمی رفسنجانی:
بیاورید و خودتان بدهید. ما از آقای مجتهد شبستری تشکر می کنیم که مسائلی را که احیانا ممکن است در دذهن دیگران باشد مطرح می کنند تا روشن شود.
مساله این نیست که موافق و مخالف نشسته ایم و داریم با هم دعوا می کنیم! ولی مسائلی که نیاز به توضیح دارد باید یک نفر این توضیح را بدهد.
من می ُپرسم  آیا شما رشد مردم را قبول دارید یا  ندارید؟ یک نفر به من جواب بدهد؟
دانشجوی اول:
ما به مساله امامت معتقدیم! همانطوری که  معلم شهید دکتر علی شریعتی در امت و امامت مطرح کرده. مساله امامت به این صورت دمکراتیکی که شما مطرح کردید نیست. در آمریکا هم مردم به آقای کارتر رای داده اند‌ هر رایی پذیرفته شده نیست. رای کسانی که آگاهی ندارد از نظر اسلام قابل پذیرش نیست. آن هایی که می فهمند و آگاهی دارند.
آقای رفسنجانی:
آقایان توجه کردید!؟ ایشان می گویند که خودتان بگوئید.
دانشجو:
ما معتقد به امامت هستیم!
رفسنجانی:
خوب امام را چه کسی باید انتخاب کند؟
دانشجو:
افراد آگاه!
رفسنجانی:
کسی را که دین بشناسد؟!
دانشجو:
افراد اسلام شناس!
رفسنجانی:
ما هم این را قبول داریم. اسلام شناس چه کسی است؟
دانشجو: …
(نوار به علت دور بودن آقای دانشجو کاملا مشخص نیست)… آن ها اسلام شناس نبودند!
رفسنجانی:
افرادی که در اینجا جمع شده اند، اینجا دانشگاه است و باید بحث عقلی بکنیم. من سوالم  را چطور مطرح کردم و به کجا کشیده شد؟ نمونه بحث ها.
من می گویم یا مردم را قبول دارید یا ندارید؟ اگر مردم را قبول ندارید _که ایشان گفتند نه_ در اینگونه مسائل آرای  عامه و عوام نباید مطرح شود. در این طرف هم برد با قانون اساسی است. اولا اینطور نیست. اجتماع در همین دوره هم نشان داد که واقعا وجدان اجتماع رشید است. ممکن است عده ای از مردم شعورشان بحد کافی نباشد، ولی مجموعا  مردم حتی در طریق انتخاب مبارزه مشخص شد که صحیح است. شما خیال می کنید که امام خمینی را مردم‌ چطور انتخاب کردند؟ عامه ی مردم. اگر این مردم رشد نداشتند بجای ایشان یکی دیگر را انتخاب می کردند. درهمان دوران‌ خفقان که رساله ایشان مثل تریاک قاچاق بود و جرم داشت اکثریت مردم حتی در روستاها، مقلد ایشان بودند، این انتخاب مردم است و مردم این انتخاب را در جای دیگر هم نشان داده اند‌.
فرض می کنیم حرف شما صحیح است! می گوئیم نه، دمکراسی نمی تواند به آن معنی مطرح باشد. عوام نباید باشد و باید خواص باشند و دین شناسان باید باشند. که آن ها خبره را تعیین کنند.‌ شما را به خدا دین شناس و اسلام شناس در حال حاضر چه کسی می تواند باشد؟ کسانی که تمام عمر خود را با قرآن و حدیث و نهج البلاغه و تاریخ اسلام و ادبیات اسلام و متون اسلام صرف کرده اند؟ یا افرادی که با خواندن چند مقاله، چند کتاب و با شعور و درکی که دارند و استعدادی که دارند یک مقدار از مسائل اسلامی را می دانند؟!
اسلام باید از متن خود بیرون بیاید. یعنی باید قرآن و نهج البلاغه و حدیث و روایت و تاریخ و همه ی متون ادبی عرب که با تغییر یک کلمه و اعراب مطلب تغییر می کند، با اصول آن اسلام را شناخت. پس دو طرف قضیه در قانون اساسی آمده، اگر مردم را قبول دارید. مردم از این طرف وارد شده اند. اگر اسلام شناس و کارشناس را قبول دارید آن ها می گویند خبرگان. پس قانون درست است که می گوید خبرگان. حال باید روی مصداق خبره بحث کنیم. بعدا آقایان باید بنشینند روی مصداق خبرگان بحث کنند و نظر بدهند!
مجتهد شبستری:
ما یک مساله سرنوشت ساز را در پیش داریم و افرادی که از دیدگاه های مختلف به این مساله نگاه می کنند دور هم نشسته اند و دارند تبادل نظر می کنند. نه به شکل صف بندی. اما در مجموع راجع به مساله ای که آقای هاشمی گفتند عرض کنم، این مساله ای که برادرمان می گویند که نظام ما نظام امامت است، این را هم ایشان قبول دارند، هم همه ما قبول داریم و شکی نیست که خبرگان باید رهبر را انتخاب کنند. باید دید چه کسی خبره هست؟ در جامعه، خط امامت  یا رهبری باید به این مساله خط بدهد، نمی شود گفت مردم هر کس را خبره دانستند! نه، وقتی می گوئیم نظام، نظام امامت است و می گوئیم در غیبت حضرت ولی عصر، ولی امر و چه و چه! و بعد دم از شورای رهبری میزنیم، در قانون اساسی مساله رهبری مطرح شده. نه رهبری دمکراسی! یعنی دمکراسی رهبری شده! فرق چنین رهبری دمکراسی شده لازم است که رهبری به مردم خط بدهد که مردم بداند که خبرگان چه کسانی هستند؟ مساله در اینجا نیست. وگرنه در اینکه آیا خبرگان رهبر را انتخاب کنند یا مردم خبرگان را انتخاب کنند هیچ اختلاف نیست. سخن در این است که این خط دادن و جهت دادن می خواهد. و الا می شود همان دمکراسی غربی که قرار بود ازش اجتناب کنیم!
سوال:
آیا رهبر حتما باید مرجع تقلید هم باشد؟ یعنی رساله داشته باشد؟
دکتر [حسن] آیت:
در این مورد حتما لازم نیست که رساله داشته باشد! ولی باید شرایط مرجعیت و افتا را داشته باشد. یعنی هر رهبری می تواند مرجع باشد، ولی هر مرجعی نمی تواند رهبر باشد!
سوال:
اگر شما به مردم احترام می گذارید، اول تضمین یک انقلاب فرهنگی می کردید و بعد به آن ها اجازه ی انتخاب می دادید؟
مجتهد شبستری: این گفته یک مقدار تخیلی است که جامعه یک به یک همه با سواد شوند، یا اکثریت جامعه با سواد شوند!
اولا این یک دورانی می خواهد و بعد اینکه آیا سواد نوشتن و خواندن کافیست یا نه؟ چیزی که هست این است که ما اکنون در یک مقطعی از انقلاب هستیم که تمام تئوری ها و فرضیه ها مثل اینکه باید به آرای مردم احترام گذاشت (حاکمیت مردم) و از آن طرف رهبری یک شخص با صلاحیت!! این ها تئوریست!
یک مساله این است که افراد با صلاحیت بنشینند و نظریه ای را طرح کنند، یا قانون وضع کنند که مطابق با آن جامعه رهبری شود و اداره شود ولی در کنار آن فن رهبری امریست تعیین کننده وگرنه می شود ار نظر قانون اختیارات را به این طرف یا آن طرف داد. از نظر قانون چیزی نیست ۵۰ درصد مساله در فن رهبریست. فن رهبری از یک ظرافت و لطافت هشیاری و آگاهی و جامعیتی برخوردار باشد.
سوال:
رابطه ی ولایت فقیه با نظام شورایی چیست؟
هاشمی رفسنجانی:
ما که نمی خواهیم یک فقیه در کارهای اجرایی و تصمیم گیری های موضعی و همه جا حضور داشته باشد. فقیه یک ناظری است بر جامعه که نظام شورا خوب اجرا شود. ما نظامی درست کردیم که مردم با مشورت و همکاری برجریان قانون در کشور خود و پیشنهادات بهتر و راه های بهتر برای زندگی کردن بهتر و تکامل با هم همفکری و همکاری کنند. این نظام باید زیر نظر رهبران اداره شود و فقیه که اسلام و جامعه اسلامی را می شناسد دقیقا حرکت جامعه را از نظر اسلامی زیر نظر می گیرد که همین نظام شورایی است. او که نمی خواهد کار شوراها را بهم بزند. مجلس شورا کار خودش را می کند، شوراهای استان ها و شهرستان ها و شهرها و بخش ها و روستاها کار خود را می کنند و شوراهای موسسات کارخانجات و اداره ها کار خودشان را و همه در نظامی که برایشان تعیین شده، عمل می کنند و فقیه برای این است که این جریان بهم نخورد
و از مسیر اسلامی خارج نشود و این دو هیچگونه منافاتی با هم ندارند.
سوال:
اگر زمانی یک شخصیت ملی مورد توجه مردم قرار گیرد،  ولی مراجع از اکثریت برخوردار نباشند، چه حالتی پیش می آید؟
دکتر [حسن] آیت:
شخصیت ملی رئیس جمهور می شود و رهبر هم کار خود را انجام می دهد و مجلس هم وجود دارد‌. قانون خواسته است که تمرکز قدرت نباشد و همین شخصیت ملی هم ممکن است تحت وسوسه ی قدرت اغوا شود و تبدیل به یک دیکتاتور گردد.
ماخذ:.
روزنامه جمهوری اسلامی ۶ آذر ۱۳۵۸
میزگرد جلسه دوم سمینار بررسی قانون اساسی
فقیه ناظریست در جامعه تا نظام شورایی خوب اداره شود
این حکایت ادامه دارد…
تهران.ایران
سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

t.me/shourimohammad

لینک نسخه ی pdf

https://t.me/shourimohammad/2272

 

 

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)