بر خلاف آنچه که بسیاری انتظار و امید دارند، اولین و بارزترین فایدۀ این نشست هایی که به قصد رسیدن به اتحاد برگزار می شود، تدقیق و هر چه روشن تر کردن موارد اختلاف است نه کم کردن آنها. ولی این قدم را، هرچند به سوی هدف رسمی برداشته نمی شود، می توان قدمی به جلو به حساب آورد. چون معلوم می کند که چه کسان و گروه هایی می توانند با هم کار بکنند و بر سر چه. دنبالۀ جلساتی که با دوستان مصدقی داشتیم، از این بابت بسیار مفید بود چون راه ها هر چه بهتر از هم مجزا نمود.

برای روشن تر شدن مطلب اشاره ای به کلیات می کنم و قدری به عقب باز می گردم.

اول از همه گویی این نکته گویی از یاد همه رفته است که کار سیاسی یعنی موضع گیری و اگر هم نرفته باشد، اینکه موضع گیری باید روشن و قاطع باشد تا معنی و اثر پیدا کند، از خاطر ها پاک شده است. هویت سیاسی شما فقط اصولی نیست که به آنها ابراز وفاداری و احیاناً از آنها دفاع می کنید، مواضعی هم هست که در موارد بزرگ و کوچک، کم اهمیت و پر اهمیت، اتخاذ می نمایید. نمی توان همین به ارائۀ اصول و احیاناً ذکر سوابق تاریخی اکتفأ کرد و فعالیت سیاسی را انجام شده فرض نمود. باید امروز، در قبال وقایع امروز، به تناسب موقعیت امروز و در برابر گروه های سیاسی امروز، موضع گیری کنید و هر چه روشن تر تکلیف خود را با این ها روشن نمایید.

مشکل اصلی کار ملیون، نه از انقلاب و دیروز، از بیست و هشت مرداد به این طرف، درماندن از این کار است، یعنی از بخش موضع گیری قاطع به مناسبت شرایط روز. این گروه نه در حق آمریکا توانست چنین کند و نه رژیم شاه و نه خمینی. مثال می آورم که ظن اغراق بر من نبرید.

آمریکا بود که ملیون ایران را از قدرت خلع کرد، طوری که تا به امروز نتوانسته اند به آن بازگردند؛ با این وجود چند سال بعد از کودتا، اللهیار صالح که چهرۀ شاخص جبهۀ ملی بود، یک تنه و بی هیچ مشورت و اجازه ای در اعلام قبول دکترین آیزنهاور موضع گرفت و کسی هم به او اعتراض نکرد. در سال های چهل تا چهل و دو که در مرداب سیاست ایران چند موج پیدا شد، ملیون نتوانستند روشن کنند که خواستار اجرای قانون اساسی هستند یا فقط سهمی از قدرت و نه این گیرشان آمد و نه آن. در انقلاب پنجاه و هفت هم که از گرفتن موضع درست در مقابل خمینی درماندند؛ سنجابی رفت و بدون هیچ اجازه و مشورتی جبهۀ ملی را برد زیر عبای خمینی و البته مورد اعتراض هم قرار نگرفت، در عوض، بختیار که جلوی خمینی ایستاد متهم شد که سر خود تصمیم گرفته و با شاه همکاری کرده!

امروز هم موقعیت تفاوت اساسی با موارد قبلی نکرده است. دعوا درست سر همان چیزهایی نیست که دفعات قبل بود، ولی ناتوانی ملیون همانست که دفعات قبل بود. یعنی تا صحبت از اسم مصدق است و کلیات، همه در یک صف قرار دارند، ولی تا به امروز بپردازید و اینکه باید چه موضعی گرفت و از کدام مقام عمل کرد، چند دستگی معلوم می شود.

تصور اینکه این نوع اختلافات میتواند با بحث و گفتگو حل شود، یا این که می توان به رغم این تفاوت ها کار کرد و نوعی ضعیف از وحدت را چارچوب کار قرار داد و در نهایت به نتیجه رسید، باطل است. یک بینش است که باید مسلط شود تا ملیون را قادر به عمل مؤثر سیاسی بکند. از نظر من، این بینش آنی می تواند باشد که حذف نظام اسلامی را هدف داشته باشد و با لائیسیته مذهب و سیاست را از هم جدا کند. اشاره به بستگی به دمکراسی و تمامیت ارضی را که همیشه جزو سرمایۀ ‌سیاسی ملیون بوده، مکرر نمی کنم، انگشت روی آنهایی می گذارم که امروز در بالای فهرست قرار گرفته است و موضوع اتفاق نظر نیست. در نهایت، پیروان نهضت ملی هستند که با انتخاب موضع، طرف پیروز را معلوم خواهند کرد. باید بالاخره روشن شود که جبهۀ ملی با نهضت آزادی تفاوتی دارد یا نه و اگر دارد این تفاوت در کجاست..

مصدقی ها نمایندگان اصلی و تاریخی فکر لیبرال در ایران هستند. هیچکس غیر از آنها در موقعیتی نیست که راه حل درست خلاصی از شر حکومت اسلامی را به ایرانیان پیشنهاد کند و به اجرایش بگذارد. اما تا اینها تکلیف خود را با خودشان روشن نکنند، نه میراث مصدق احیأ خواهد شد و نه راه نجات ملت ایران گشوده خواهد گشت. امروز رسالت ملیون پیشگامی در راه برقراری لائیسیته است. با قبول این رسالت است که میتوان دوباره نقشی تاریخی بازی کرد. رد کردن آن یعنی معطل ماندن در حاشیۀ تاریخ.

۱۹ آوریل ۲۰۲۲، ۳۰ فروردین ۱۴۰۱

این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است

rkamrane@yahoo.com

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)