کلماتی از قبیل «ابتذال شریها»یا «محور مقاومتیها»، که استفاده از آن در عرصه عمومی بسیار مرسوم شده، بسیار مذموم و ناپسند است.ولی از آنجای که دیگر ما زبان را به منظور گفتگو بکار نمیبریم استفاده از این کلمات جایگاه خود را در ادبیات سیاسی ما تثبیت کردهاند.
این کلمات گرچه قابلیت توصیفی خوبی برای بازنمایی خصلتها و رفتارهای مشترک برخی از افراد را دارا هستند،اما استفاده از آن در فضای عمومی،عموما به منظور منکوب و مرعوب کردن گروهی افراد استفاده میشود.البته استفاده از آن در محافل خصوصی و کوچک، به دلیل اینکه برای توصیف «دیگریِ غایب» به کار میرود چندان قابل نقد نیست.
در عرصه عمومی،از آنجای که افرادی که به این نام خوانده میشوند، نه توافقی بر روی معنای آن دارند، و نه تمایلی برای نامیده شدن با این نام؛این کلمات بهمثابه نوعی اتهام و ابزار محکوم سازی بکار میرد.
نباید فراموش کرد که این عمل مشابهت بسیاری با رفتار ایدئولوژیک حکومت در «منافق» خواندن گروه مجاهدین خلق دارد یا «فرقه» و «ضدانقلاب» خواندن مخالفین دیگر.
بارها در فضای توییتر دیدهام که این کلمات وقتی برعلیه فردی بکار می روند چگونه سبب رنجش و انسداد گفتگو میشود چرا که دست به نوعی یکسانسازی تحمیلی میزند؛یعنی برابر قراردادن فرد با افرادی که تنها در عقاید خاص و محدودی با انها اشتراک دارد، و در این یکسان سازی تمامی تمایزهای فرد حذف و نادیده انگاشته میشود. و به عبارت دیگر از او به نحوی فردیتزدای می شود تا در کلیت خاصی مستحیل شود.
در این شیوه مواجه، نظر مخالف در تاریکی فرو برده میشود تا توان عمومیت بخشی یا دستهبندی کلی به عقاید فرد مهیا شود.این تاریکی ما را نسبت به تمامی ظرافتها و خصلتهای مختلف عقاید افراد و حتی محلهای مختلف نزاع،غیرحساس و نابینا میکند و «کلیت» کدر را جایگزین همه آنها میکند و هر بحثی را در جدال بزرگتر و نادقیق مسلط در فضای مجازی پرتاب میکند.جدالی که تسویه حساب با نظر مخالف را راحتتر و سریعتر میکند و حقیقت پذیرفته شده ذهنی ما را بدون ایجاد تردیدی، در چنگ ما دست نخورده باقی میگذارد.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.