ما قدر قهرمانان خود را نمی دانیم . شخصیت های بی نظیری که اگر سروکله شان در غرب پیدا شده بود و اگر نامشان اسمیت و جونز بود مردم چه جور حلوا حلواکه نمی کردند اما چون در ایران متولد شده اند و شناسنامه ی ایرانی دارند کسی توجهی به این عزیران نمی کند.
شما در هیچ سیرکی نمی توانید یک نفر را پیدا کنید که همزمان شاعر، نویسنده، فیلمساز، سیاستمدار باشد و تازه دانشکده الهیات را هم گذرانده باشد و در حقیقت به مرحله اجتهاد رسیده باشد آن وقت سکولار هم باشد و علاوه بر همه ی این ها آکروباسی هم بکند. سکولاری که اول پیرو امام خمینی بوده و به مکه نیز مشرف شده، ولی پس از سبز کردن سکولاریسم با رنگ مد روز آن را با نام سکولار نو معرفی کرده و در سیر تکاملی از سکولار به سکولاریسم سبز، بعد به نو و سرانجام به سکولار لائیک تحول پیدا کرده است !؟ آخر چطور می شود این اختراعات و ابداعات را نادیده گرفت و قدر مخترع محترم را ندانست؟ هر کس دیگر بود در همان معلق اول پایش لیز می خورد و با کله می آمد پایین.
درست حدس زده اید ؛ مشخصات بقدری واضح و روشن است و ابتکارات مشعشع این نابغه قرن به حدی است که هرکسی به راحتی می فهمد که سخن از اسمال کوری خودمان است . فکر کرده بودید این مدت حرفش را نزدیم برای این بوده که از یادمان رفته بوده؟ خیر! از این خبرها نیست. هر که اسمال را ببیند تا آخر عمر فراموشش نخواهد کرد. از دیده هم برود از دل نخواهد رفت. تازه او که روز و شب در تلویزیون است و جلوی دیده.
تا به حال فکر می کردیم که دگردیسی مال ذوحیاتین است و دو مرحله ای، اسمال را ندیده بودیم که داستان دنباله دار است و هی عوض و بدل می شود و هر بار ببینیدش تا خود را معرفی نکند به جا نمی آورید. این تازه مال رویش است، آسترش را باید جدا حساب کنید.
اسمال عزیز حیف از آن چلوکباب های که به این هواداران مفتخورت دادی و رفتند و آروغش را جای دیگر زدند. حیف از تو که این همه برای رضا پ جانفشانی کردی و قدرت را ندانست و اصلاً بین تو نازنین و آقازاده و شهریار واهی فرقی قائل نشد. رفت خودش جداگانه معلق زد، ولی معلق او کجا و شیرین کاری های تو کجا؟
چقدر بجا و بموقع برای ترامپ سینه سپر کردی و در انتخابات همه را تشویق کردی و از تلویزیون داد زدی که به ترامپ رأی بدهند و خودت هم رأی به ترامپ دادی. ولی چلوکباب که سهل است، یک هات داگ هم در عوضش به تو ندادند که با آن سلفی بگیری و به آن افتخار کنی.
راستی تو که از فدائیان دونالد شیردل بودی، نمی دانم چرا چهره ی ترا در حمله به کنگره نشان ندادند؟ عوضش فقط یک مشت لات و لوت آمریکایی دیدیم که عربده می زدند و یک صدم هنرهای ترا هم نداشتند. هی گفتیم اسمال کو، کدام سوراخ رفته؟ گفتند خبر نداریم. گفتیم نکند ترا هم دزدیده اند و می خواهند توی صدا و سیما نشانت بدهند که مایهُ عبرت شوی، ولی معلوم شد که گفته اند اسمال کوری، بیخ ریش اپوزیسیون.
اما آفرین که در استادیت شک نیست این هم یکی از شاهکارهای توست که در تاریخ مشترک ایران و آمریکا ثبت خواهد شد. یک نفر در دو کشور در دو سوی اقیانوس این همه درایت سیاسی از خود نشان بدهد باید همین طور زنده بگذارندش توی موزه.
بابا تو اصلاً توانایی رهبری انقلاب جهانی داری ولی حیف خیلی بدشانسی . کو همراه ؟ آن از شازده که تشبیه قشنگ نخ شاکله ی تسبیح را برایش درست کردی که آخوندها را هم خر می کرد، ولی مگر لامصب از جایش جم خورد؟ شازده هم شازده های قدیم که تاج از میان شیران می ربودند ، شازده ما می ترسد لیوان شیر را از جلوی گربه بردارد و سر بکشد. آن هم از دبیر کل حزبت که تنهایت گذاشت و رفت دکان خودش را باز کرد. از همه بدتر آن چلوکباب خورهای گمنام را بگو، با گوجه و دوغ اضافه و… یادش انصافاً جانکاه است .
راستی استاد از دیدن ویدئویت در مورد تعریف بدیع و تازه از لائیسیته لذت بردم و البته با شکسته نفسی گفتی طرفداران لائیسیته برای رسیدن به قدرت دست به هر کاری می زنند. لابد منظورت این بود که شأن تو از گرفتن قدرت اجل است. این بلند نظری را هم باید به دیگر فضایلت اضافه کرد. ولی بین خودمان باشد، از این که واقعا دستت همینطور دراز مانده و به دم خری بند نشده متأسفم .
امیدت را از دست نده. وقتی آرزو بر جوانان عیب نباشد، بر سالمندان هم نیست، تو هم که ماشاالله هنوز ترگل ورگلی .
دوشنبه ، ۲۳ اسفند ۱۴۰۰
۱۴ March 2022
نظرات
جناب هپلی خان خواهشمند است که اینقدر به این استاد گرامی ما بند نکنید و گیر ندهید و از ایشان با احترام کامل یادآوری کنید: عنوان رسمی ایشان
” جناب آقای اسمال خان روشندل” می باشد, که گاهی نیز “اسمال خان روشن ضمیر” است, اما به هر حال همواره پیشوند و پسوند های خود را به همراه دارند.
همانگونه که در رادیو تلویزیون صادق قطب زاده نیز همواره تپانچهء خویش را به کمر بسته بود و با قهر انقلابی آویزان به کمربندش بین میزها و برای کارمندان نگون بخت مانورهای انقلابی می داد!
شما هم از تعدد هنرها و مهارت های ایشان حسادت به خرج ندهید, بروید و فیلم “زِلیگ” (Zelig) از آقای وودی آلن (که یک ماکومنتری mockumentary ناب است) را ببینید, تا بفهمید قضیه از چه قرار می باشد.
فیلم وودی آلن تخیلی است, اما زندگانی سراسر حادثهء ایشان حقیقی است.
فکر کردید که کم هنر می طلبد تا از یک منقد شعر نو (درجه دو) شروع کنید, بعد به دُم صادق قطب زاده بچسبید, سپس همینجوری دُم این و آن را بچسبید و ول نکنید تا برسید به دُم دونالد ترامپ.
نخیر هیچ هم کار آسان و ساده ای نیست؛ به قول معروف: “کار هر کس نیست خرمن کوفتن, سنگ پای قزوین میخواهد و مرد”روشندل”.
اما با تمامی اختلافاتی که با ارزیابی شما از “جناب آقای اسمال خان روشندل” دارم, در دو نکته با شما همنظرم:
۱) ایشان مقام و عنوانی کمتر از پرزیدنت جهان و رئیس جمهور دنیا برایشان کسر شان است.
۲) ایشان را باید باید همین طور زنده بگذارندش توی موزه.
در کشور عزیزِ گل و بلبل خودمان اینهمه شهید زنده و مادران باکره داریم, حالا یه اسطورهء تاریخی معاصر هم به صورت زنده در یک موزه داشته باشیم فکر نکنم به کسی بربخورد.
سه شنبه, ۲۴ام اسفند, ۱۴۰۰