آقا عجب می خاراند! عجب در کارش وارد است! الحق والانصاف که در این سی ساله خوب چیزی از آب در آمده است! ما فکر می کردیم حاج حسین شریعتمداری استاد پاچه خاری ست نگو این یکی فول استاد است! سوپر استاد است! من جای «آقا» بودم٬ این را می کردم معاون و وردست خودم! والله به خدا کم پیدا می شود آدم این جوری بمالاند! بساباند! آی جان! ببینید چی ها گفته است:

– جان و اساس و محور نظام، مقام معظم رهبری است. (انگار ما گفته ایم کس دیگر است! حالا این قدر هم نمی گفتی می شدها!)

-بنده چون ۳۵ سال است که این حکومت دینی است دارم به این حکومت خدمت می‌کنم. بنده بهترین پیشنهادها را برای کار در آمریکا داشتم، حتی قبل از پایان تحصیل. (حیف شد در امریکا نماندی. اگر آنجا٬ این قدر می مالاندی حتما می فرستادنت مریخ یا حداقل با آپولو یک دور کره ی ماه می زدی. آره عزیزم! تو گفتی ما هم باور کردیم که چون حکومت دینی است تو به آن خدمت می کنی. اگر حکومت دینی نبود حتما خدمت نمی کردی. اونجای آدم دروغگو!)

-در دوره بنده فعالیت‌های دینی در آموزش و پرورش اوج گرفت و فرهنگ نماز در دوره بنده شکل گرفت. (واقعا شاهکار کردی که بچه های ما را نمازخوان کردی. دست ات درد نکند. برای همین بچه ها در کنکور اول که می شوند فرار می کنند می روند به امریکا!)

-چون معتقد نیستم که نباید بروم در داخل مردم و از خودم دفاع کنم، رئیس‌جمهور نشدم. (آخی! حیوونکی! این اصلا بلد نیست از خودش دفاع کند و فقط بلد است پاچه ی آقا را بخاراند. بِخار بِخار که داری خوب می خاری!)

-جان و اساس و محور نظام، مقام معظم رهبری است. بنده و سایر بزرگواران که قبول کردند وارد میدان اجرایی شوند در این شرایط، روشن است که برای مردم و نظام و معتقد به ولایت و پایبند به ولایت هستیم. این چه سوالی است که می پرسید رهبری را قبول دارید؟ کسی که میخواهد وزیر شود مگر ممکن است قبول نداشته باشد؟ مگر وزیر شدن چه دارد؟(وزیر شدن در آمد میلیونی دارد٬ اتومبیل و راننده و بادی گارد دارد٬ شان و مقام اجتماعی (البته در میان خودی ها) دارد٬ رابطه با این و آن برای مستحکم کردن پایه های تجارت آتی دارد… بازم بگم؟! بگم؟ بگم؟)

-من نمیخواستم بیایم. تکلیف کردن روحانی و اصرار معلمان باعث شد بیایم. حدود ۷۰۰ معلم به من ایمیل زدند. به من گفتند ختم قرآن کردیم که بیایی. (عقققققققققققق! ببخشید حالم بد شد و استفراغ کردم! عقققققققققققق!)

-من زمانی که رهبری رئیس جمهور بودند و موسوی نخست‌وزیر، در سال ۶۷ آمدم آموزش و پرورش. مرتضی محمدخان شاهد است که ایشان فرمودند امروز موسوی به شما پیشنهادی می‌کند امروز و شما رد نکن. پیشنهاد وزارت بود. من به خاطر مقام معظم رهبری وزیر شدم. (بازم اونجای آدم دروغگوی ….مال!).

-من در هیچکدام از راهپیمایی‌های سال ۸۸ قبل و بعد از ۲۹ خرداد شرکت نکردم. (همه ی این محاسن را یک دفعه خرج نکن! آقا رودل می کند!)

-هیچگاه در طول فعالی

به عنوان ایرانی نمی توان تحریم را به دولت های مخالف حکومت اسلامی توصیه کرد چرا که مشقات ناشی از تحریم٬ به خودِ ما باز می گردد و نه به حکومت.

ممکن است گفته شود که تحریم ها٬ باعث خواهد شد تا فشار بر مردم افزایش یابد٬ که این امر باعث حرکات اعتراضی مردم می شود. در این خصوص خاطره ای را نقل می کنم.

در دوران خدمت٬ فرماندهی داشتیم که متاسفانه شهید شد. چند روزی در خط مقدم آب و غذا نداشتیم. با تلفن صحرایی با ایشان تماس گرفتم و تقاضای آب و غذا کردم. گفت ماشین خراب است. گفتم با وسیله ی دیگری بفرستید. گفت آن هم خراب است. هر راهی پیشنهاد کردم بهانه ای آورد. دست آخر گفت وقتی آب و غذا بهتان نرسد حتما آمپرتان بالا می رود! (یعنی در اثر فشار ناشی از بی آبی و بی نانی٬ زبان به اعتراض می گشایید). به ایشان گفتم٬ قربان ما همین طوری هم آمپرمان بالاست و نیازی به بالاتر بردن آن نیست.

شاید دولت های غربی تصور می کنند با اِعمال تحریم ها و وارد آمدن فشار بیشتر بر مردم٬ آمپر مردم بالاتر خواهد رفت و لب به اعتراض خواهند گشود. مشخص است که همین امروز هم جان ملت به لب رسیده است و وضعیت بدتر٬ چیزی را عوض نخواهد کرد. تجربه تاریخی به ما نشان می دهد که اگر فشار از یک حد معین بالاتر برود باعث سکوت بیشتر مردم و خودخوری و بروز عصبیت در زمینه های اجتماعی و بروز فساد در زمینه های اقتصادی خواهد شد.

اِعمال تحریم را به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی نمی توان به دولت های غربی پیشنهاد کرد اما برای تحت فشار قرار دادن مستقیم حکومت راه هایی هست که دولت های غربی اگر مایل باشند می توانند از افراد آشنا به ضعف های حکومت اسلامی سوال کنند.

ت‌های اجرایی خودم، بینش سیاسی خود را دخیل نکردم. فراجناحی عمل کردم… هیچکدام از وزرای پیشنهادی به آقای روحانی تحمیل نشدند… آماده شده‌ام برای سوختن پای نظام… ما آماده سوختن برای نظام هستیم.(عقققققققققق! ببخشید! حال ام بد شد! باید بروم درمانگاه! عقققققققق!)

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com