جنگ اوکراین مردم بی گناه و مظلوم اوکراین را کشته و آواره کرده است، اما آنها در این میان نقشی جز قربانی ندارند. آن چه می گذرد امری پیچیده و به غایت ضد انسانی است. حتی حکومت اوکرایین به چشم می بیند که قول ها و وعده های ناتو و غرب بیشتر برای وارد کردن کشور او به جنگ بوده تا دفاع از آن. بدین صورت حمله ی نظامی روسیه به اوکراین فرصتی می شود برای مرور یک واقعیت تکراری که پس از پایان دوره ی مستقیم استعمار می توان از آن به عنوان نوآوری برای استقرار دوباره ی روابط استعماری نام برد. تا زمانی که مردمان جهان، از جمله مردم کشورهای به فقر کشیده شده ای مثل ایران، این واقعیت را نشناسند و برای تغییر آن اقدام نکنند، تا محو بشریت که در راهست، در بر همان پاشنه ی قدیمی خواهد چرخید. اما چگونه؟

مثال کلاسیک اوکراین

کل تولید ناخالص داخلی کشور وسیع روسیه از درآمد ایالت کوچک نیویورک در آمریکا کمتر است: ۱.۶۳ تریلیون دلار در مقابل ۱.۶۸ تریلیون دلار در سال ۲۰۱۸. این توان واقعی اقتصاد بزرگترین کشور جهان نیست. بخش عمده ی از ثروت های روسیه به دست خود روس ها در اختیار «دشمنان» غربی آنها قرار گرفته است. بازی مرگباری که روسیه به آن پای گذاشته است، ضمن آن که برخی جنبه های خاص برای خود دارد، درعین حال از یک الگوی شناخته شده ی نظام مالی حاکم بر جهان برای خالی کردن جیب هالوها پیروی می کند. این نظام مالی از یک سو دست در دست سیاستمداران جهان دارد و از سوی دیگر پیوند نزدیکی با محافل مافیایی دارد که در کمین هستند تا ثروت هایی را که بدون نظارت مردمی و قانونی انباشته می شوند بالا بکشند. این عملیات دستبرد به پول سرقت شده بسیار پیچیده و ظریف و با ظاهری تزیین شده صورت می گیرد تا افکار عمومی در مورد اصالت داستانی که از وسایل ارتباط جمعی روایت می شود شک و تردید نکنند.

آن چه در پایین می آید مراحل عملکرد این الگو به زبان ساده و خودمانی است که، به فراخور تاریخ و جغرافیا، قدری تفاوت و تغییر دارند، اما اصول کلی همان است:

-نخست یک آدم ساده لوح اما جاه طلب و قدرت پرست را که یا خود به حکومت رسیده یا رسانده اند، مورد تکریم و احترام قرار می دهیم تا به عنوان نفر اول یک مملکت دارای ثروت مستقر شود. این عملیات روانی را در مملکت خود ما «عزت چپانی» یا «عزیز بی جهت» می گویند.

-بعد با او به مراوده و رابطه ی از نوع «رفیق گرمابه ای» می پردازند تا باور کند که همه چیز آرام است و همه خوشبختند. براساس اعتماد به وجود آمده، ین دیکتاتور ساده باور ثروت های غارت شده ی ملی، باندی و شخصی را به سوی بازارهای جهانی سرازیر کند. (لازم به یادآوری است که «بازارهای جهانی» همین شرکت های اقتصادی و موسسات مالی و بانکی است که بخشی از این سیستم رسمی-نیمه رسمی-غیررسمی می باشند. جزایر کوچکی که به مثابه یک کشور شناخته شده و محل تجمع ثروت دزدهای بزرگ عالم است و حتی بزرگترین مافیای کره ی زمین که متعلق به ملکه ی انگلستان است در برخی از این شبه کشورهای میکروسکوپیک در جزایر فراقانونی حساب و کتاب دارند. بی دلیل هم نیست که در ماجرای اوکراین نیز لندن پیشتاز امر تحریم هاست چون بخش عمده ای از پول های مافیای روس در آن جاست.)

-ترکیب ثروت و استبداد، یعنی نبود نظارت و حساب پس دهی، سبب تولید فساد گسترده و فراگیر در این کشورها که حاکم دیکتاتور ساده لوح بر آنها حاکم است می شود.

-فساد نهادینه ضمانت آن است که پولی که نظام تولیدی سرمایه داری برای کسب منابع و ثروت های طبیعی و غیر طبیعی (مانند نفت و گاز و طلا، لیتیوم، الماس و…) به آن کشور تحت سلطه ی حاکم فاسد پرداخته است، دوباره به شکلی و به طریقی به بانک ها و بازارهای قمار و بورس ها و شرکت های اقتصادی خودش باز گردد.

-وقتی حجم قابل توجهی از این ثروت ها در طول سال ها از مردم آن کشور ربوده و در صندوق ها و حساب های بانک های لندن و نیویورک و ژنو و پاریس و برخی از حساب های جزایر دور افتاده انباشته شد یک ماجرای تحریک آمیز از «عالم غیب» به راه می افتد.

-این ماجراها که برای خود زمینه و پس زمینه و تنوع و شکل های مختلف دارد، در یک جایی، آن نفر اول فاسد و مستبد و مسخ شده را کلافه کرده و به یک حرکت عصبی از نوع تند و رادیکال تشویق می کند.

-در این جاست که بخش دزد نظام همیشه در حالت آماده باش سرمایه داری، با روحیه به ارث برده ی راهزنان و دزدهای دریایی آماده اند تا از این حرکت عصبی دیکتاتور به عنوان بهانه ای استفاده کرده و شرایط فرستادن وی را به «اسفل السافلین» فراهم آورند.

-برای این منظور تحریم ها و هجمه های اطلاعاتی، سیاسی، تبلیغاتی و امثال آن شروع می شود و البته در صورت لزوم تا مرز حمله ی نظامی مستقیم و غیر مستقیم به پیش می رود.

-مجموع تهاجمات ۳۶۰ درجه ای سبب به زمین خوردن دیکتاتور شده و به همراه او، نظام سیاسی غیر نهادی و فردمحور آن کشور هم فرو می پاشد؛از آن جایی هم که فساد و غارت، حساب و کتاب و ثبت و سند آن چنانی ندارد، ثروت های انباشته شده در طول بیست، سی یا چهل سال دیکتاتور و دولت و بانک های خصولتی و شبکه های مالی مافیایی او به طور رسمی و غیر رسمی، علنی و غیر علنی و توجیه شده و نشده بالا کشیده می شود.
-دیده شده که پی گیری های بعدی دولت های جایگزین -که خودشان هم معمولن معلوم الحال هستند- البته ره به جایی نمی برد، چرا که از قبل پیش بینی شده که ره به جایی نبرد.

-و باز روز از نو روزی از نو.

مثال‌های تاریخی

آن چه در بالا آمده ساده سازی یکی از یپچیده ترین بازی های سیستم حاکم جهانی است و همان طور که گفتیم این مراحل و جزییات آن، تابع مکان و زمان و مورد، بالا و پایین شده و تنوع و گوناگونی بسیار با خود دارد. برای این که این الگو را به طور عملی مورد سنجش قرار دهیم بد نیست در میان انبوهی از موارد، به چند نمونه که در آن کشورهای غربی دیکتاتورهایی را بادکنک وار بزرگ کرده و بعد به موقع ترکانده اند اشاره کنیم:

۱-در بین سال های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۹ در اوگاندا در قلب آفریقا، کشورهایی مانند بریتانیا، آلمان غربی و اسرائیل یک فرد نظامی از حیث ذهنی عقب افتاده، به اسم «ایدی امین» را در طی یک کودتا، برعلیه دومین رئیس جمهور قانونی این کشور پس از استقلال آن، مورد حمایت و پشتیبانی قرار دادند. امین یک بیمار جنسی دیوانه و عقده ای بود که با کشتار و سرکوب و دزدی و غارت، کشور اوگاندا را وارد یک مسیر عقب افتادگی اقتصادی و سیاسی درازمدت کرد که دهه ها دوام آورده است. ایدی امین ضمن کشتن نزدیک به نیم میلیون نفر از شهروندان اوگاندایی و به راه انداختن حداقل دو جنگ، در پایان عمر خود حدود ۴۳ فرزند از خویش به جای گذاشت. شنیده شده است که اوگاندا به طور تصادفی کشور ثروتمندی از لحاظ منابع طبیعی بود و شرکت های غربی نسبت به آنها بسیار علاقمند.

۲- «موبوته سسه کو» در کشور «جمهوری دمکراتیک کنگو» (بعدها زئیر) از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۹۷ به مدت ۳۲ سال حکومت کرد. وی از جانب سه کشور فرانسه، ایالات متحده ی آمریکا و بلژیک مورد حمایت و پشتیبانی مطلق قرار داشت تا به قولی برعلیه نفوذ کمونیسم در آفریقای فرانسه زبان عمل کند. او متحد نزدیک رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی، اسرائیل و حکومت سرهنگ ها در یونان بود. کارنامه ی وی در زئیر کشتار، سرکوب، غارت و ثروت اندوزی شخصی بود که توام با واگذاری منابع زیرزمینی این کشور به شرکت های غارتگر بلژیکی بود.

۳- معمر قذافی در لیبی بین سال های ۱۹۷۷ تا ۲۰۱۱ حاکم بود. یک افسر خودکامه و عقده ای که در صدد بود «رهبر آفریقا» تلقی شود. او طبعی متلون داشت و قادر بود به سرعت از فرشته ی قلابی به هیولای واقعی تبدیل شود. قذافی برای دهه ها نفت با کیفیت لیبی را به سوی بازارهای جهانی پمپ و در رویای ناجی قاره ی آفریقا از خود مطلب منتشر و پول و اسلحه پخش می کرد. در حالی که در سال ۲۰۰۴ رقم سرمایه گذاری خارجی در این کشور بالغ بر ۴۰ میلیارد دلار می رسید، در سال ۲۰۱۱ کشورهای فرانسه، انگلستان و آمریکا با ارسال هواپیماهای جنگی، ارتش لیبی را زمین گیر کردند و کشور به سوی یک جنگ داخلی که هنوز ادامه دارد کشیده شد. قدافی را مخالفانش از پناهگاه وی بیرون کشیدند و به طرز فجیعی به قتل رساندند. او منابع لیبی را برایبه راه انداختن یا دخالت در حداقل شش جنگ مورد استفاده و غارت قرار داد. حداقل رقم شناخته شده ای که به عنوان ثروت های ملی لیبی بعد از سقوط وی در اختیار بانک های غربی بود بالغ بر ۳۰ میلیارد دلار برآورده می شود. شرکت هایی که در لیبی بر روی نفت آن سرمایه گذاری کرده بودند عبارت بودند از «انی» (ایتالیا)، «توتال» (فرانسه)، «کونوکو فیلپیس» (آمریکایی-چند ملیتی)، «ماراتن» (آمریکایی)، «هس» (آمریکایی)، «اوکسیدنتال» (آمریکایی) در این میان سهم «اِنی» از همه بیشتر بود. یک اشکال جزیی برای فعالیت این شرکت ها در لیبی این بود که قذافی یک مالیات ۹۳ درصدی برای آنها تعیین کرده بود.(۱) مزاحم دیوانه با یک فقره «قیام خلق لیبی» کنار گذاشته شد.

۴- «صدام حسین» از سال ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۳ در مقام ریاست جمهوری عراق بر مردم این کشور حکومت کرد. یک فرد ابله و عقده ای که جز قدرت و خشونت چیزی نمی شناخت. غرب از وی از یک سو و جنایتکاری به نام خمینی از سوی دیگر بهره برد و طولانی ترین جنگ تاریخ قرن بیستم را با یک میلیون کشته و یک تریلیون دلار بازار برای فروش سلاح و بازسازی به راه انداخت. جنگی که با تبعات خود دو رقیب دراز مدت اسرائیل را در خاورمیانه از سر راه برداشت. وی سپس با چراغ سبز «بی طرفی» واشنگتن جنگ دیگری در کویت به راه انداخت که سبب شد آمریکا آن را دست آویز ساخته و در دوران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی خود را به عنوان پلیس جهان و ژاندارم خلیج فارس به مدت بیست سال جا بیاندازد. بعد از سقوط وی سربازان آمریکایی فقط در یک تریلی بزرگ عراقی معادل ۸۶۸ میلیون دلار شمش طلا یافتند. رقم ربوده شده از درآمدنفت عراق بین سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۲۱ توسط آمریکا معادل ۱۵۰ میلیارد دلار ارزیابی شده است. (۲) این رقم از نزدیک به یک هزار میلیارد دلار (یک تریلیون دلار آمریکا) درآمد فروش نفت عراق پس از سقوط صدام حاصل و در طول این مدت زمان مورد سرقت قرار گرفته بود. در زمان تحریم عراق بعد از جنگ نخست خلیج فارس و در طی برنامه ی «نفت در مقابل غذا»، رقمی معادل ۶۰ میلیارد دلار از پول عراق غارت شد. چیزی حدود ۱۹۳ نفر از «مشاوران خدمات برقی» غربی در عراق در این مدت حقوقی معادل ۱۵ هزار دلار در ماه دریافت می کردند. (۳) در این مدت نیم میلیون کودک عراقی به دلیل گرسنگی و کمبود دارو تلف شدند.

۵- رضا پهلوی معروف به رضاشاه در سال ۱۹۲۵ توسط انگلیس به همراه یک فراماسون به اسم «سید ضیاء» به قدرت رسید. وی زحمات زیادی برای ایران کشید ولی به دلیل استبداد منشی و جاه طلبی نتوانست رژیمی ماندگار به بار آورد. در سپتامبر ۱۹۴۱ انگلیس ها او را از تخت پایین کشیدند، کشور ما را اشغال، منابع مادی و به ویژه انبارهای گندم ما را غارت و با روس ها ایران را بین خود تقسیم کردند. ثروت های شخصی رضا شاه در بانک های آمریکا بالغ بر ۱۸.۵ میلیون دلار و حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون دلار در لندن برآورد می شود. او بیشترین میزان زمین های ایران را به خود اختصاص داد که بعدها پسرش در قالب طرح اصلاحات ارضی مجبور به تقسیم آنها میان دهقانان شد.

۶- محمد رضا پهلوی پسر رضا شاه بین سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۷۹ به عنوان جانشین پدر، شاه ایران بود و مورد حمایت ظاهری غرب و آمریکا بود. پس از آن که وی ثروت کلانی را برای کشور فراهم آورد و خواست خودی نشان دهد، همین حامیان غربی او را با یک عملیات محیرالعقول «انقلابی-اسلامی» با یکی از نوچه های دست پرورده ی لندن و تل آویو به اسم «روح خدا موسوی» برکنار کردند و میلیاردها دلار از ثروت های او را در بانک های آمریکا و اروپا و سرمایه گذاری های کلان در شرکت های غربی مانند شرکت نفتی «الف» فرانسه بالا کشیدند. برخی منابع این رقم را بین ۳۱ میلیارد دلار (اردشیر زاهدی) تا ۳۵ میلیارد دلار (فاینشنال تایمز) برآورد کرده اند. رقم دقیق را فقط خدا و ملکه بریتانیا می دانند و بس.

۷- «روح الله موسوی خمینی» در سال ۱۹۷۹ در کنفرانس گوادلوپ به عنوان حاکم جدید ایران انتخاب شد. با استقرار وی جریان تخلیه ی منظم ثروت های هنگفت انباشته شده در ایران آغاز شد. می توان برآورد کرد که از آن زمان تاکنون، به واسطه ی تلاش های پاریس و لندن و بُن و تل آویو و واشنگتن، برای حفظ خمینی و خامنه ای در رأس قدرت، رقمی که باید با واحد «تریلیون» سنجیده شود از ایران به سوی لندن، تل آویو، کانادا و آمریکا سرازیر شد. فقط در یک مورد فردی به نام «خاوری»، رئیس بسیجی سابق بانک ملی ایران، رقمی معادل درآمد یک سال ایران از راه فروش نفت در سال ۱۳۹۹، یعنی سه میلیارد دلار،به کانادا و از آن جا به همراه فرزندش به اسرائیل منتقل کرد.

۸- «بوریس یلتسین» در بین سال های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۹ در روسیه در رأس قدرت بود. یک عنصر بی مغز و الکلی که در طول این مدتتولید ناخالص داخلی روسیه را به نصف کاهش داد. در طول دوره ی اول ریاست جمهوری یلتسین، صندوق بین المللی پول برای حفظ چنین فرد بی لیاقتی در قدرت و انداختن افساری به گردن اقتصاد روسیه یک وام ۱۰.۲ میلیارد دلاری به روسیه داد. در دور دوم ریاست جمهوری یلتسین این رقم به ۴۰ میلیارد دلار افزایش یافت. پس از آن که امعاء و احشاء رئیس جمهور روسیه به دلیل مصرف زیادی وودکا پوکید، یک فرد قدرت طلب و جاه طلب و البته نه چندان باهوش دیگر، به اسم ولادیمیر پوتین، جایگزین وی شد. (۴)

۹- «ولادیمیر پوتین» به مدت بیست و دو سال است که در یک سیستم شبه تزاری به عنوان رئیس جمهوری و نخست وزیر روسیه در قدرت است. دمکراسی و انتخابات آزاد را پایمال کرده و با تغییر قانون اساسی قرار است که تا نزدیک ۸۵ سالگی، یعنیتا سال۲۰۳۵ بر راس قدرت بماند. در این مدت، وی علاوه بر بازپرداخت بدهی های خارجی روسیه و بهره ی سنگین آنها، رقمی معادل ۶۵۰ میلیارد دلار هم ذخیره ی ارزی درست کرده است. چند صد میلیارد دیگر نیز در قالب سرمایه گذاری و پس انداز از سوی مافیاهای نزدیک به قدرت (اولیگارک ها و آپاراتچیک ها) یا بانک های خصولتی رفقایش از روسیه خارج و در سراسر جهان از جمله در لندن و نیویورک و ژنو ذخیره شده است.

این بار هم، با فشار هدفمند بریتانیا و آمریکا از طریق ناتو، و با به خطر انداختن سرنوشت ملت مظلوم اوکراین، غرب اطمینان داشت که پوتین، دیر یا زود، کریمه وار، وارد یک بازی مقابله به مثل خواهد شد، و شد. اینک او و روسیه در دام افتاده اند. این بارهم راهزنان بین المللی، تا زمانی که مثل سایر نوابغی که در بالا از آنها اسم برده شد، این یک تریلیون دلار را از چنگ پوتین و مردم بخت برگشته ی روسیه بیرون نیاورند، وی و کشورش را راحت نخواهند گذاشت. این بار کیک آن قدر بزرگ است که سوئیس معروف به «بی طرفی» هم تعارف را کنار گذاشته برای کسب سهم خویش به میدان غارت و مصادره پا گذاشته اند. از آن سوی اسرائیل با مواضع بیش از دو پهلوی خود در تلاش است تا سرمایه های فراری از سراسر جهان را به سوی بهشت امن خود که همان پناهگاه دست نیافتنی کلیه ی مافیاهای سراسر جهان است جذب کند.در این رابطه « وب‌سایت وای‌نت» می نویسد که «در اسرائیل تا حال هیچ قانونی برای اعمال تحریم علیه یک کشور یا افراد وجود ندارد». یعنی این که از هر جا که دزدیدید می توانید آن را به این جا بیاورید و کسی به شما دست نخواهد زد. مثل پولی که چهل سال است با اطلاع بیت رهبری مؤئتلفه ای های تازه مسلمان بازاری در ایران به سمت این کشور روانه می سازند. در رابطه با روسیه این بار کار به جایی رسیده که مافیای وابسته به وزارت خارجه ی آمریکا به مافیای صهیونیستی مستقر در تل آویو هشدار می دهد که در پی کانالیزه کردن پول هایی که قرار است توسط شبکه های دیگر بالا کشیده شود به اسرائیل نباشد و اجازه بدهد دو ریال هم به دیگران برسد. به همین خاطر هم این خبر را دیدیم: «هشدار آمریکا به اسرائیل در مورد انتقال اموال ثروتمندان روس از راه این کشور» (۵)

پوتین ساده لوح با جنگی که به غلط راه انداخت نشان داد که الگوی مطرح شده در این نوشتار هم چنان در دهه ی سوم قرن بیست و یکم کار می کند، همچنان که در دهه ی سوم قرن بیستم برای ابلهانی مانند هیتلر و موسولینی کار کرده بود. امروز این سربازان روسی و مردم اوکراین هستند که می میرند، بیش از یک میلیون اوکراینی آواره شده اند و این مافیاهای لاشخور در دو طرف هستند که برای حفظ یا کسب اموال همدیگر در مسکو و لندن و واشنگتن و تل آویو و ژنو مشغول کشمکش هستند.

مثال هایی که در بالا آمد فقط محض نمونه انتخاب شده اند و این الگو و شبکه های عملیاتی آن بسیار وسیع تر و گسترده تر از این مختصر کمابیش آلوده به طنز تلخ این قلم هستند؛ این امر به خوبی نشان می دهد که در بطن سیستم سرمایه داری جهانی، در کنار صنعتگران و کارورزان اقتصادی، یک جریان دزد و غارتگر، به صورت نهادینه و حرفه ای مستقر شده و قادر است برای کشورهای فاقد حکومت مردمی، دمکراتیک و عقلانیت گرا، درگیری و بحران و جنگ و انقلاب و امثال آن راه بیاندازد و ثروت های طبیعی یا انباشته شده ی این کشورها را غارت کرده و در عین حال همه چیز را طبیعی و عادی جلوه دهد. یکی از شاهکارهای این جریان دزد و فاسد کشاندن آمریکا به افغانستان و عراق و بیرون کشیدن بیش از ۱۰تریلیون دلار از خزانه داری آمریکا به سوی جیب شرکت ها و موسسات عضو خود بود. در این میان مردم بینوای اوکراین با خون خود بهای این غارتگری سازمان یافته ی مشتی طماع از طریق یک ابله قدرتمدار را می پردازند، همان طور که یک میلیون عراقی و ۹۰۰ هزار تبعه ی افغانستان با جان خود انتقال این رقم ده تریلیونی را صورت بخشیدند.

چنین سیستم غارتگری و چپاولی کشورهای غربی را یک سر و گردن بالای سایر نقاط غارت شده ی جهان قرار می دهد. چرا که هر چند گاه یک بار با افتادن به جان یک کشور نگون بخت تحت یک حاکمیت احمق و ابله، ثروت های آن را زالو وار می مکند و خود را قویتر و مسلط تر می سازند. کشورهای فقیر با این روند هرگز قادر نخواهند بود که فاصله ی خود با نظام مکار حاکم را پر کنند و هر دهه ضعیف تر و ویرانتر می شوند، چنان چه وضعیت اسف بار آفریقا، آمریکای لاتین و خاورمیانه گواهی است برای این ادعا.

البته، قسم پیشاهنگی یاد می کنیم که این به معنای آن نیست که هر چه در دنیا می گذرد کار لندن و پاریس و واشنگتن و ژنو و تل آویو است، بلکه منظور این است که این قدرت های کارکشته، دزد، قهار و پرتجربه، در کمین ظهور و استقرار ابلهان جاه طلب در قدرتند تا شرایط غارت یک کشور توسط احمق حاکم را فراهم آورند. این هشداری به ما ایرانی هاست که قرن هاست، از زمان قاجار تاکنون، کشورمان یکی از مصداق های بین المللی این ضرب المثل است که «تا ابله در جهان هست، مفلس در نمی ماند». این روند دویست ساله در کشور ما می تواند باز هم ادامه یابد، حتی اگر روزی بشنویم که بن بست برجام غرب را به پای داستان «تغییر رژیم» کشانده است. مراقب باشید که این ها که شاه را پایین کشیدند و «روح خدا» را به جایش آوردند، چه فرد یا جریانی را در طی یک گوادلوپ جدید به عنوان جایگزین حمایت می کنند؛ این بار بدانید که کاندیدای مناسب آنها برای دور بعدی غارت ایران عزیزمان کیست.

این خصلت غارتگری از بقایای تاریخی فرهنگ چپاول، راهزنی و تجاوز و اشغال است که از زمان «بربر» هایی که به سوی روم می تاختند تا ثروت های انباشته شده در امپراتوری آنها را مفت به چنگ آورند، در فرهنگ اروپایی بوده، مانده، ماندگار شده، جا افتاده و بعدها، در قالب سرمایه داری جایگزین فئودالیسم، به شکل نهادینه و هوشمند خود درآمده است. برخی وقتی کار به این جا می کشد با توسل به توطئه ی «تئوری توطئه» از خیر آن می گذرند و علاقه نشان می دهند که «انشاء الله گربه است» و نظام سرمایه داری این گونه نباشد. بی خبر از آن که در این نظام، غارت و چپاول ملت ها و دولت ها نه خطاست و نه گناه، یک زرنگی عادی و مجاز است و بس. این خصلت چپاول ساده لوحان جاه طلب، بخشی از کارکرد یک سیستم است که در ورای اعلامیه زیبای جهانی حقوق بشر و منشور سازمان ملل متحد، روی یک ارزش ابزاری خشک و بی روح ( utilitarian value) بنا شده است: « هر چه سود دهد خوب است و هر چه بیشتر سود دهد بهتر است».

آخرین گزارش سازمان ملل در مورد آینده ی اقلیمی کره ی زمین نشان می دهد که نظام سرمایه داری با رعایت دقیق همین ارزش ابزارمداری، یکی از سیارات منظومه شمسی و موجودات زنده ی روی آن را به مرز نابودی کشانده است. گزارش فوق می گوید:« بر اساس تازه ترین ارزیابی سازمان ملل متحد بسیاری از آثار گرمایش زمین اکنون به مرحله “غیرقابل بازگشت” رسیده است». تحقق این فاجعه ی جهانی صحبت زمان است و بس. تا آن موقع نباید انتظار نجات بشریت را نه از پوتین داشت، نه از ناتو و نه از آدم های حریص و ناتویی که در کمین غارت ثروت های مردم اوکراین و روسیه و سایر ممالک تحت سلطه ساده لوحان نشسته اند. این جنگ مافیای غرب است با مافیای روس. همان طور که زمانی باندهای مافیایی در خیابان های نیویورک و شیکاگو همدیگر را به گلوله می بستند، حالا هم بعید نیست که مافیاهای نظام سرمایه داری غرب در نبرد با مافیای مسکو تا مرز یک رویارویی اتمی و نابودی پرشتاب موجودات زنده روی زمین پیش روند. این مردمان هستند که باید بیدار شوند و کره ی زمین و خود را نجات دهند. در نبردهای خیابانی مافیاها مردم عادی هم در پیاده رو و رستوران ها کشته می شدند و امروز نیز مردم اوکراین در حال پرداختن همین هزینه هستند. رهبران بی خرد اوکراین مردم و کشورشان را طعمه این دسیسه ی تازه تخلیه ی مالی ثروت های دزدی شده ی مافیای روسیه کردند. و امروز می بینیم که به گونه ای از «پول های به سرقت رفته ی مردم روسیه» در کشورهایشان نام می برند که گویی تا همین دیروز از وجود و حضور و فعالیت این پول ها در بانک ها و بورس هایشان کمترین خبری نداشته اندو ابله فرض کردن مخاطبین تا چه حد! ماشین تبلیغاتی مافیای سرمایه داری به عنوان قدرت نرم مردم اوکراین را در مقابل قدرت سخت روسیه قرار داده است تا بتواند طرح پر توطئه ی خویش را با تصاویر مردم مظلوم اوکرایین که زیر بمب ها تکه و پاره می شوند به ثمر رساند. به راستی که چقدر دوریم از استقرار آگاهی میان مردمان جهان: آگاهی به معنای قدرت تشخیص درست منافع جمعی. نگرانی نگارنده این است که این «آگاهی» قبل از انحلال نوع و تمدن بشر در زمین در میان توده ها شکل نگیرد.

یادآور شویم که نوبت کشور ما بعد از روسیه است و به زودی، اگر رژیم برجامینشود، به سراغ آن می آیند تا مرحله ای دیگر از چپاول ایرانمان را آغاز کنند. فراموش نکنیم که مثل همیشه بخش عمده ای از دزدی های سران و اعوان و انصار رژیم در همین بانک های غربی است که قبل از آن پول های شاه و قذافی و پسران صدام و غیره را بالا کشیدند. آیا باز نوبت دزدهای ایرانی رسیده که مورد سرقت قرار گیرند؟ در این صورت قرار است چه بلایی بر سر ایران بیاورند که زمینه ی بالا کشیدن صدها میلیارد دزدی های رژیمی ها و ذخیر شده در سراسر جهان فراهم شود؟ هشیار باشیم و قبل از این که این سناریو سیاه کلید بخورد به فکر باشیم. انتخاب با ماست.#

***

برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: korosherfani@yahoo.com

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)