فیروزه رمضانزاده

جرس: روزنامه نگاران در ایران در دولت‌های نهم و دهم، روزهای دشوار و پرحادثه‌ای را تجربه کردند. در طول این سال‌ها، روزنامه‌نگاران، کنشگران مدنی، فعالان سیاسی به ویژه روزنامه نگاران زن سخت‌ترین شرایط از جمله بازداشت و زندان را متحمل شدند. در این سال‌ها، بسیاری از روزنامه نگاران زن ، یا تهدید و بازداشت شدند و یا خانواده‌هایشان تحت فشار قرار گرفتند. گسترش دایره برخورد با فعالان حقوق زن، روزنامه نگاران زن و اعضای خانواده‌های آن‌ها ارمغان روزهای فعالیت محمود احمدی‌نژاد در دولت‌های نهم و دهم بود.

 

کمپین یک میلیون امضا که از سوی عده‌ای از روزنامه نگاران زن فعال در حوزه زنان همراه با تعدادی از زنان و مردان طرفدار برابری حقوقی زن و مرد در سال ۱۳۸۵ راه اندازی شد، پس از برگزاری تجمعی مسالمت آمیز در خرداد ماه‌‌ همان سال با سرکوب نیروهای امنیتی روبه رو شد. در آن زمان، بیش از ۷۰ نفر از روزنامه نگاران کنشگران حقوق زن از جمله مریم حسین خواه، دلارام علی و عالیه اقدام دوست، ناهید کشاورز، سارا ایمانیان و همسر وی، محبوبه حسین‌زاده، سعیده امین، طلعت تقی‌نیا، منصوره شجاعی، فرناز سیفی، شهناز غلامی، نسیم سرابندی، فاطمه دهدشتی، گیتا احمدی و ده‌ها تن دیگر، بازداشت، محاکمه و به زندان منتقل شدند.
در آبان ماه ۱۳۸۶ سومین سال فعالیت دولت نهم، نشریه اینترنتی «زنستان» به دستور دادسرای اتاق اینترنت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مسدود شد. در دی ماه‌‌ همان سال، ماهنامه زنان به مدیرمسئولی «شهلا شرکت» پس از ۱۶ سال انتشار به دستور هیأت نظارت بر مطبوعات، لغو مجوز شد.
براساس گزارش‌ها و آمارهای ارائه شده از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز، تنها در سال ۱۳۸۸ پس از آغاز اعتراض‌ها به نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری، ١٧٠ روزنامه‌نگار و وب‌نگار از جمله ٣٢ زن بازداشت شدند. در آن سال، شاهد بازداشت‌های خودسرانه تعداد زیادی از روزنامه نگاران و فعالان رسانه‌ای در حوزه زنان از جمله بدرالسادات مفیدی، دبیر انجمن روزنامه نگاران، نسرین وزیری، روزنامه نگار و گزارشگر خبرگزاری ایلنا و مطبوعات، مهسا حکمت، خبرنگار روزنامه اعتماد، و ده‌ها روزنامه نگار زن ایرانی بودیم. در‌‌ همان دوران بود که نشریه اینترنتی کانون زنان ایرانی به سردبیری ژیلا بنی یعقوب، به دستور قوه قضائیه فیلتر شد.
در سال ۱۳۹۰ نیز مرضیه رسولی، روزنامه نگار حوزه فرهنگ و ادب، پرستو دو کوهکی، روزنامه نگار، وبلاگ نویس و فعال حقوق زنان و ده‌ها روزنامه نگار و کنشگر حقوق زن بازداشت شدند. اما در سال ۱۳۹۱ حذف رشته روزنامه‌نگاری از برخی دانشگاه‌های مرجع تدریس این رشته به یکی از بحران‌های قابل توجه در حوزه مطبوعات بدل شد.
در این سال، نیز شاهد دستگیری ناگهانی و گسترده چندین روزنامه نگار در دفا‌تر روزنامه‌ها، بودیم. در بهمن ۱۳۹۱ بسیاری از روزنامه نگاران زن هم چون نرگس جودکی، ریحانه طباطبایی، امیلی امرایی، صبا آذرپیک، فاطمه ساغرچی و نسرین تخیری بازداشت و تهدید شدند. برخی از روزنامه نگاران زن نیز ازجمله، ژیلا بنی یعقوب و مهسا امر آبادی در کنار همسران خود طعم تلخ حبس را چشیدند.
ظهورنسلی تازه از زنان روزنامه‌نگار در دوران اصلاحات


حضور زنان در عرصه فعالیت روزنامه نگاری را بدون تردید باید یکی از دستاوردهای مهم جنبش زنان دانست هرچند، فعالیت حرفه‌ای برای روزنامه نگاران زن در ایران یکی از مشاغل پرخطر به شمار می‌رود چرا که در بسیاری از حوزه‌ها مجبور به مواجهه با تهدید نیروهای مردسالار ورقیبان مردشان هستند. با این وجود هر روز بر تعداد روزنامه نگاران زن در عرصه فعالیت در روزنامه و رسانه به عنوان یکی از مهم‌ترین وسایل ارتباطی با مخاطب به شکل گسترده‌ای افزوده می‌شود.
نعیمه دوستدار، شاعر، نویسنده، روزنامه نگار و بلاگر ایرانی مقیم سوئد درمورد حضور و نقش زنان در مطبوعات به جرس می‌گوید: «به عنوان خواننده جدی مطبوعات از دوران نوجوانی، همیشه به نقش زنان در مطبوعات توجه ویژه‌ای داشتم. از زمانی که زن روز، قبل از انقلاب تبدیل به زن روز انقلابی شد و تلاش کرد چهره‌ای جدید از زن ایرانی ارائه دهد، تا زمانی که نشریاتی مانند فرزانه و زنان، کوشیدند راهی جدید در نگاه به مسائل زنان و مشکلاتشان باز کنند. سردبیران و روزنامه‌نگاران این نشریات، در دورانی نسبتاً طولانی، نمادی از روزنامه‌نگاری زنان بودند، هرچند رویکردهای متفاوتی را دنبال می‌کردند. در کنار این گروه، زنان دیگری هم بودند که با سوابقی از قبل از انقلاب، در سرویس‌های مختلف رسانه‌ها، فعال بودند. اما شاید هرگز به اندازه دهه ۷۰، توجه به روزنامه‌نگاری در میان نسل جوان و به ویژه زنان زیاد نشد. در آن سال‌ها روزنامه‌نگاری در میان رشته‌های حوزه علوم انسانی جایگاه دوم را داشت و دختران زیادی را جذب کرد. در دوران اصلاحات، نسل تازه‌ای از زنان روزنامه‌نگار وارد مطبوعات شدند که هرچند بسیاری از آن‌ها چهر‌ه‌های مشهوری در حوزه کاری خود بودند و برخی تا رده دبیری سرویس بالا آمدند.»
امیر رشیدی، کار‌شناس امنیت سایبری ساکن ایتالیا نیز در این زمینه به جرس می‌گوید: «خوب می‌خواهم تاکید کنم که من خبرنگار نیستم و به عنوان یک مخاطب رسانه تصور می‌کنم زنان در حوزه رسانه هم مثل سایر حوزه‌ها مجبور هستند در یک چارچوب از پیش تعیین شده مردسالارانه حرکت کنند و تمامی موازین در نظر گرفته شده در این حوزه هم تا حدی آزادی عمل زنان را به رسمیت می‌شناسد که از اصول جنسیتی حاکم بر جامعه فعلی ایران تخطی نکند..به نظر من اینکه از قبل چند کلمه را به طرف بدهی و از او بخواهی با استفاده از‌‌ همان کلمات به ایراد سخنرانی در حوزه‌ای که خودش دلش می‌خواهد بپردازد، اگر چه در ظاهر می‌تواند فریبنده باشد ولی در عمل‌‌ همان دیکته افکار هست. درزمینه این موضوع هم به نظر من، تا به زنان اجازه ایجاد و استفاده از ادبیات خودشان داده نشود، هر نوع صحبتی در راستای احقاق حقوق آن‌ها محلی از اعراب نخواهد داشت. به نظرم بهترین دوره زمان خاتمی بود. دوران هشت ساله اصلاحات. قبل و بعدش خیلی وضعیت بدی داشتیم. البته یک فرق بزرگ این بود که بعد از دوره اصلاحات، بیشتر زنان در وب سایت‌ها می‌نوشتند تا در روزنامه‌ها. البته منظورم این نیست که در روزنامه‌ها فعال نبودند ولی به دلیل فشارهایی که اعمال می‌شد بسیاری از آن‌ها از کار بیکار شدند یا با روش‌های دیگر مجبور شدند ننویسند که خوب آمدند شروع کردند به کار در وب سایت‌هایی که بود.»
فشار و سرکوب و سانسور شدید مسائل فمنیستی


با توقیف و پلمپ بسیاری از روزنامه‌ها و نشریات و نیز سرکوب و بازداشت بسیاری از روزنامه نگاران در طول این سال‌ها، یک نوع احساس عدم امنیت شغلی در بین روزنامه نگاران به ویژه روزنامه نگاران زن ایجاد شد. آن‌ها که با برگزیدن این حرفه پرخطر، اضطراب و درگیری‌های امنیتی را نیز تجربه می‌کردند.
دوستدار، روزنامه نگار ایرانی ساکن سوئد تاکید می‌کند: «با وجود همه این‌ها، زنان در زمان فشار و سرکوب، هم‌دوش همکاران روزنامه‌نگارانشان بوده‌اند و در این زمنیه تبعیضی از سوی نیروهای امنیتی صورت نگرفته است. بسیاری از چهره‌های مشهور مطبوعاتی زنان، تجربه زندان را داشته‌اند و این تجربه برای آن‌ها همراه با رنجی مضاعف بوده است، رنجی ناشی از آزارهای جنسی در زندان و تهدیدهای بیرون از زندان که مصادیق آن را می‌توان در خاطرات زنان روزنامه‌نگار از زندان دید. دست کم در سال‌های اخیر و پس از انتخابات، چندین چهره مشهور مطبوعاتی که در زندان هستند یا به تازگی آزاد شده‌اند، زن بوده‌اند نظیر ژیلا بنی یعقوب، مهسا امرآبادی و…»
دوستدار در مورد مسائل صنفی و حقوقی روزنامه نگاران زن می‌گوید: «در این زمینه هم باید حتما به تبعیض‌هایی اشاره کرد که در مورد زنان روزنامه نگار روا داشته می‌شود، دستمزد کمتر، نداشتن امکان رشد و ارتقای شغلی و… و بسته شدن مجراهای فعالیت در حوزه زنان که با بسته شدن مجله زنان و سانسور شدید مسائل فمنیستی در سال‌های اخیر به اوج خود رسیده است.»
علی تارخ، کنشگر سیاسی ساکن شیکاگو با بیان این نکته که «حضور زنان در مطبوعات مستقل از فضای خود عرصه مطبوعات در ایران نیست «تاکید می‌کند که «قطعا زمانی که سرکوب‌ها زیاد می‌شود و حاکمیت مستبد، اولین قربانی خود را همیشه از مطبوعات می‌گیرد. و البته حضور زنان نیز در این عرصه کم می‌شود. اما نمی‌توان از حق گذشت که زنان با وجود سرکوب‌ها و قتلگاهی که از مطبوعات می‌سازند، هیچگاه این عرصه را ترک نکردند و پای آرمان‌های خود مقتدرانه ایستادند و می‌بینیم که چگونه حبس‌های طولانی مدت را به جان خریدند اما از رسالت خود دست نکشیدند.»
به اعتقاد وی، «حضور زنان در روند دموکراسی خواهی ایرانیان روز به روز پر رنگ‌تر می‌شود و‌‌ همان طور که زنان در بسیاری از میدان‌ها از مردان پیشی گرفتند در عرصه مطبوعات هم بعید نیست که این مهم رخ دهد. دیدیم که در جریان جنبش سبز زنان چگونه حضور پررنگ و مقتدری داشتند و در بحث مطبوعات نیز. اما این هم مهم است که زنان مطبوعاتی بیشتر در عرصه سیاست وارد شوند.»
زنان در مطبوعات و ساخت جامعه مدنی
با فعال‌تر شدن جنبش زنان در ایران و حضور پررنگ روزنامه نگاران زن فعال در این حوزه شاهد انعکاس و بازتاب نقش زنان در جامعه و تحولات اجتماعی و سیاسی، شکستن تابو‌های رایج علیه زنان و نیز از بین بردن دیدگاه های مردسالارانه و تک بعدی نسبت به زنان بودیم. اما طبیعی بود که حضور روزنامه نگاران زن فعال در حوزه حقوق زنان به مذاق نیروهای زن ستیز درون جامعه خوش نمی‌آمد.
علی تارخ، فعال دانشجویی ساکن شیکاگو در این زمینه به جرس می‌گوید: «مطبوعات رکن چهارم دموکراسی است، قطعاً دموکراسی بدون حضور زنان بی‌معناست. همچنین انفعال زنان در رکن چهارم به معنای از بین رفتن یکی از اصل‌های مهم دموکراسی است، داستان مطبوعات در ایران داستان اشک‌ها و لبخندهاست، داستان فرجام عشق‌های تلخ است. مطبوعات در ایران، آبستن تاریخ مبارزه با استبداد است. نقش زنان را در حوزه مطبوعات نمی‌توان از تاریخ جنبش زنان ایران و جنبش دموکراسی خواهی ایرانیان جدا کرد. از‌‌ همان زمانی که فرصت حضور زنان در عرصه مطبوعات فراهم شده، زنان ایران با جسارت خاصی این عرصه را در دست خود گرفته و قلم زدند. بی‌شک اهمیت حضور زنان در مطبوعات و مشکلات ویژه‌ای که زنان ایرانی شاغل در حوزه مطبوعات در مواجهه با جامعه مردسالار، پیوند مستقیمی با رکن چهارم دموکراسی و ساخت جامعه مدنی و مبارزه با استبداد دارد.»
به گفته این کنشگر سیاسی، «در ایران در عرصه مطبوعات زنان اغلب در حوزه‌های اجتماعی-فرهنگی و اقتصادی وارد شدند و این نشان دهنده دغدغه و نیاز اصلی زنان ایرانی در مواجهه با ساخت‌های جامعه مردسالار است که از نهاد خانوادهٔ ایرانی آغاز می‌شود. اما لازم است که با یک تجدید نظر، زنان مطبوعاتی ایران در حوزه سیاسی وارد شوند و به نقد قدرت بیشتر بپردازند چرا که قدرت در ایران رابطه مستقیم با ساخت‌های سنتی اجتماعی ما دارد.»
به حاشیه راندن روزنامه نگاران زن در بالا‌ترین پست‌های مدیریتی


یکی دیگر از موارد مشهود در حوزه فعالیت روزنامه نگاران زن در ایران، به حاشیه رانده شدن آن‌ها در بالا‌ترین پست‌های مدیریتی در مجموعه یک رسانه است. روزنامه نگاران و خبرنگاران زن فعال در مطبوعات و رسانه‌های ایران با وجود قابلیت‌ها و توانایی‌های یکسانی که با همتایان مرد خود دارند در بسیاری از موارد نتوانستند به جایگاه واقعی و درست خود برسند.
دوستدار در این زمینه معتقد است:« اما نگاه مردسالاری که حتی در فضای روزنامه‌نگاری هم حاکم است، کمتر اجازه رشد و پیشرفت زنان روزنامه نگار را داده است.. در دو دهه اخیر، بیشتر سردبیران و مدیران نشریات مرد بوده‌اند و زنان به رغم شایستگی‌ها و تجربیاتشان از دستیابی به جایگاه بالا‌تر شغلی محروم مانده‌اند. از سوی دیگر بسیاری از حوزه‌ها اساساً مردانه تلقی شده‌اند و فضای مطبوعات زنان را به سمت فعالیت در گروه‌های اجتماعی، سلامت و زنان سوق داده و به شم سیاسی و اقتصادی آن‌ها کمتر اعتماد کرده است. البته درتمام این حوزه‌ها هم زنانی بوده‌اند که بالا‌تر از بقیه ایستاده‌اند.»
«مریم، م» خبرنگار یکی از خبرگزاری‌های داخل ایران نیز در این زمینه معتقد است: «در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی نقش زنان پر رنگ‌تر هست تا حوزه‌های سیاسی و ورزشی. الان بیشتر خبرنگاران ما در این دو حوزه زنان هستند. منتها باز هم این حوزه‌ها به زیر مجموعه‌های کوچکتری تقسیم می‌شوند که آن‌ها هم باز متفاوت است به عنوان مثال در حوزه نشر و یا طنز و کاریکاتور باز بیشتر مردان فعال هستند تا زنان. در هر حال حضور زنان را در قالب خبرنگار می‌بینیم تا دبیر سرویس. اما در حوزه‌هایی مثل اقتصادی شاید با روحیات خانم‌ها جور نباشد و یا خبرنگار اقتصاد‌دان حرفه‌ای تربیت نشده تا این مسئولیت را بگیرد. در حوزه‌ای مثل حوزه سیاسی انگار جامعه مطبوعاتی هنوز عرف نمی‌داند که یک زن را دبیر سرویس خشک و رسمی سیاسی بداند و قرار باشد حزب‌های سیاسی با یک زن در مطبوعات هم صحبت شوند. به یاد ندارم چه زمانی نقش زنان کمرنگ شد ولی آینده مطلوب تری را پیش بینی می‌کنم. چون زنان در مطبوعات با علاقه کار می‌کنند و تلاش برای حرفه‌ای شدن را در میان آن‌ها می‌بینم. از سوی دیگر بسیاری از آن‌ها به این شغل به عنوان منبع درآمد اصلی نگاه نمی‌کنند برای همین با آسودگی خاطر بیشتری در حرفه‌ای‌تر شدن خود می‌کوشند منتها اگر فضای رسانه‌ای حاکم اجازه کار را به آن‌ها بدهد تا آن‌ها بتوانند در هر حوزه‌ای حتی سیاسی و ورزشی توانمندی‌های خود را نشان دهند اما متاسفانه اکنون این فضا وجود ندارد و در بسیاری از محافل خبری، زنان خبرنگار اجازه حضور نمی‌یابند چه برسد به فعالیت در این حوزه‌ها.»
بررسی کارنامه دو دولت محمود احمدی‌نژاد، در حوزه رسانه‌ها، نشان می‌دهد که تا چه اندازه منحصربه فرد‌ترین اشکال سانسورو سرکوب روزنامه نگاران به ویژه روزنامه نگاران زن و فعالان مدنی فعال در این حوزه رخ داده است

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com