«هیچ چیزی خطرناک تر از اعتقادات و سنت های غلطی نیست که تو ذهن آدم ها جابیفته. اون وقت اگه بخوان آدم بکشن با خیال راحت می کشن. نه فقط برای خودشون و دوروبریاشون قاتل نیستن بلکه قهرمان هستند. خواهرم رو کشتم چون پشت سرش حرف می زدند. دخترعموم رو کشتم چون می خواست زن غریبه بشه. من از ناموسم دفاع کردم.[۱]»

ماجرای دلخراش سربریدن دختر اهوازی به دست شوهرش مرا یاد فیلم عروس آتش[۲] انداخت. فیلمی با موضوع مناسبات قبیلگی و تعصبات قومی-عشیره ای و ازدواج دختر عمو-پسر عمو که جزو رسوم عشیره ای جنوب کشور است.یادم هست سر فیلم «عروس آتش» یک سینما در اهواز به آتش کشیده شد.

مادر احلام- عروس- در پاسخ به درخواست داماد برای صحبت کردن با پسرعموی احلام می گوید: « راضی نمی شوند آقای دکتر! اگر بخواهی صدتا قصه برایت بگویم. آخرش خون می ریزه»

داستان این فیلم همان داستان دختر اهوازی است. زن و شوهر جوان اهوازی هم دخترعمو پسرعمو بودند. ظاهراً این دختر ۱۷ساله از کشور گریخته بود- که احتمالاً حاصل ازدواج اجباری و کودک همسری بوده-پدر دختر او را برمی گرداند. شوهر وی ماجرا را می فهمد و …گفته شده یکی از همدستان قاتل، برادر مقتوله بود.

این معضل مربوط به یک منطقه خاص جغرافیایی مثل جنوب کشور نیست. در غرب ایران نیز در مناطقی چنین فرهنگی حاکم است.«سواددار شدی که شدی؛ تو نمی تونی خودتو جای قانون عشیره جا بزنی. از قدیم گفتن دختر مال پسرعموشه[۳]

در باب چرایی این ماجراهای خونین، برای کسانی که – مانند بنده- در فضای جغرافیای غرب و جنوب کشور زندگی می کنند روشن تر است. کسانی هم بدون اطلاع از ریشه ماجرا، صورت مسئله را نمی دانند و حکم غلط صادر می کنند.

برخی ها عدم وجود قوانین بازدارنده را دلیل اصلی این اتفاقات می دانند.برخی دیگرا ریشه این حوادث به شرع و مذهب نسبت می دهند. برخی حتی ماجرا را سیاسی می کنند. نگارنده نه خلا قوانین بازدارنده را انکار می کند و نه معتقد است حکومت نمی تواند اثرگذار باشد اما واقعیت ماجرا ریشه دارتر از این حرف هاست.

واقعیت تعصبات قبیلگی ریشه فرهنگ فئودالیته دارد و قرن هاست در این مردم جا افتاده. زن ملک مرد است و هرجور بخواهد رفتار می کند. پایندی به قوانین ایل و طایفه و عشیره و قبیله تعصب خاصی می طلبد. در فرهنگ قبیله‌ای و عشیره‌ای قتل ناموسی ارزش و هنجار است که البته نسل جدید این تفکر کم و بیش به آن تمایل نشان می دهد.« هنوز دختره از راه نرسیده می خواهید براش حرف دربیارید؟ من این فرحان رو خوب می شناسم. غیرتش رو به دنیا نمی فروشه. اگر میخواهید خون این دختر رو بریزید بشینید هی برای این دختر شایعه درست کنید.[۴]»

واقعیت این داستان نیز همین است که پسرعموها با هم دستی هم در قتل این دختر نگون بخت دست داشته اند. به گفته منابع آگاه پدر و عمویش او را با وعده زندگی در امنیت از ترکیه به ایران برمی‌گردانند، جایی که همسرش – که پسرعمویش هم بوده – او را به قتل می‌رساند.[۵]

تصویب قوانینی برای پیشگیری از وقوع حوادثی از این قبیل هرچند لازم و ضروری است اما نباید انتظار معجزه داشت. این قبیل قوانین تاثیرحداقلی در پیشگیری دارند. زیرا حامیان این فرهنگ خودشان را در برابر قانون خاضع نمی بینند، قانون طایفه برایشان مقدس تر از قانون اجتماع است.از این رو قابلیت پیشگیری بالایی ندارد.

« ببین خانم دکتر احلام!  اینجا کودکستان نیست. عشیره است. خوب گوش کن .حالا عشیره چیه؟ یک خانواده ان ولی بزرگ.قانون داره همه اطاعت می کنند. یکی دعوا میکنه همه جلو می رن. یکی خطا کنه همه تاوان میدن…اگه این عشیره بخواد زنده بمونه باید قانونش زنده بمونه.اگه خون عشیره تو رگمون باشه باید تابع قانونش باشیم. تو متعلق به این عشیره ای…اینجا نه من نه تو حرف نمی زنیم قانون عشیره حرف می زنه. این قانون خیلی قبل از ما بوده. جواب هم داده در حد من و تو هم نیست عوضش کنیم خلاص. »[۶]

 

۱۸/۱۱/۱۴۰۰

 

[۱] بخشی از دیالوگ وکیل در فیلم سینمایی عروس آتش

[۲] عروس آتش فیلمی به کارگردانی خسرو سینایی در سال ۱۳۷۸ است. فیلم‌نامه آن را خسرو سینایی و حمید فرخ‌نژاد نوشتند و در جنوب ایران فیلمبرداری شد. عروس آتش جایزه‌های سینمایی بسیاری کسب کرد.عروس آتش به سنت‌های عشیره‌ای در جنوب ایران، ازدواج اجباری و خودسوزی می‌پردازد که نام فیلم نیز برگرفته از همین صحنه است.

[۳] دیالوگی از فیلم عروس آتش

[۴] دیالوگ یکی از زن های عشیره در این فیلم

[۵] رادیو زمانه

[۶] دیالوگ فرحان پسرعموی احلام رئیس عشیره

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)