به گزارش سازمان عفو بینالملل در سال ۲۰۰۰ میلادی در ۱۴۹ کشور جهان موارد نقض حقوق بشر که غالب آنها به صورت شکنجه بوده، گزارش شده است.۱سازمان عفو بینالملل از سال ۱۹۷۵ گزارشهایی مبنی بر وجود شکنجه در کشورهای موضوع این پژوهش و همچنین در بسیاری کشورهای دیگر منتشر کرده است. پناهجویانی که درخواست پناهندگی میکنند اغلب اعلام میکنند که شکنجه شدهاند.
میزان دقیق وقوع شکنجه مشخص نیست اما هر سال پرونده حدود ۱۵ درصد از متقاضیان پناهندگی در مرکز بازماندگان آسیب و شکنجه۲ در استکهلم سوئد مورد بررسی قرار میگیرد و اسناد و مدارکی در مورد آنها جمعآوری میشود (این مرکز از سال ۲۰۰۱ به نام مرکز قربانیان آسیب، بخش بازماندگان شکنجه۳ معروف شده است). هدف از جمعآوری این اسناد و مدارک، از جمله گزارشهای متخصصان پزشکی قانونی و روانپزشکان، در درجه اول فراهم کردن اطلاعات لازم برای تصمیمگیری در مورد هر پرونده برای مقامهای اداره مهاجرت است.
وجوه متعدد شکنجه در اعلامیه ۱۹۷۵ توکیو بهتفصیل بیان شده است. به طور خلاصه، شکنجه نه تنها به عنوان روشی برای بازجویی، بلکه همچنین برای تنبیه و ترساندن ناراضیان سیاسی و اقلیتهای مذهبی و قومی مورد استفاده قرار میگیرد.
فارست و همکارانش۴ بر این موضوع تاکید میکنند ولی اطلاعات نظاممند درباره شیوههای متفاوت شکنجه در کشورها و مناطق مختلف اندک است. در پژوهش حاضر تلاش کردهایم اطلاعات مربوط را درباره زمینه اجتماعی، شرایط و ابزارهای شکنجه و پیامدهای آن بر اساس اظهارات قربانیانی از شش کشور مختلف جمعآوری کنیم.
این پژوهش با همکاری ۱۶۰ پناهجو انجام شده است: ۱۶ پرویی و ۲۱ اوگاندایی در سالهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۹، ۲۵ ترک در سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۳ و ۵۳ بنگلادشی، ۲۴ سوری، ۲۱ ایرانی در سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ برای بررسی انتخاب شدند. گزینش بیماران بر اساس این واقعیت بود که این شش گروه بزرگترین گروههای ملیتی را در پروندهها تشکیل میدادند و یک متخصص پزشکی قانونی به کار همه آنان رسیدگی کرده بود. در مورد همه این افراد سوابق پزشکی قانونی، عکسها و سوابق اداره مهاجرت سوئد۵ موجود بود.
بیشتر این بیماران ( ۱۲۳ نفر) را یک روانپزشک نیز مورد ارزیابی قرار داده بود. با هر بیمار یک تا دو ساعت مصاحبه شده و اطلاعات مربوط به همه آنها به شیوهای هماهنگ ثبت شده بود. در طول مصاحبه که بر موضوع شکنجه متمرکز بود، به بیمار توصیه شده بود که آزادانه صحبت کند و پرسش جهتداری مطرح نشده بود.
اطلاعات و شرایط اجتماعی مربوط به شکنجه عمدتا از سوابق اداره مهاجرت جمعآوری شده بود. اطلاعاتی که از مصاحبهها جمعآوری شده بود به نوع آسیب، روشهای شکنجه و پیامدهای جسمانی آن مربوط میشد. نتایج بررسیهای پزشکی قانونی (عمدتا آثار زخمها) با استفاده از یک پروتکل پزشکی قانونی و با تصاویری از آثار شکنجه مستند شده بود. مقایسه روشها و ابزار شکنجه بین گروههای ملیتی نشان میداد که این روشها و ابزار در هر گروه دستکم سه بار گزارش شده بود. نتایج ارزیابی روانپزشکی (نشانههای اختلال استرس پس از سانحه۶ و خطر خودکشی) از سوابق مرکز بازماندگان آسیب و شکنجه یا مرکز قربانیان آسیب به دست آمده و مبتنی بر یک فرآیند آزمون استاندارد بود.۷
سن متوسط بیماران در این بررسی بین ۲۹/۴ سال (بنگلادش) تا ۳۷/۳ سال (سوریه) بود. اکثر بیماران مرد بودند و نسبت زنان از صفر درصد (سوریه) تا ۴۳ درصد (اوگاندا) متغیر بود. سطح تحصیلات در مجموع بالا بود، ولی در گروههای سوری و ترک بخشهای زیادی بیسواد یا دارای تحصیلات ابتدایی بودند.
۸۵ تا ۱۰۰ درصد بنگلادشیها، ترکها، پروییها و اوگانداییها پیشتر در کشور خود فعالیت سیاسی داشتند. این میزان در گروههای ایرانی و سوری به نسبت پایینتر بود؛ در این دو کشور ۴۰ درصد قربانیان به دلیل تعلق به یک اقلیت قومی یا مذهبی شکنجه شده بودند.
در همه گروهها، اکثریت افراد بهتنهایی به سوئد سفر کرده بودند. بالاترین میزان متقاضیان همراه (اغلب همسر و فرزندان) بین ۳۵ تا ۴۷ درصد بود که در میان پروییها، سوریها و ایرانیها مشاهده شده بود. بیش از ۵۰ درصد ترکها، سوریها، و ایرانیها خویشاوندان نزدیکی داشتند که پیش از آنها در سوئد زندگی میکردند.
طول زمان بازداشت یا زندان در بنگلادش، پرو و ترکیه از یک سو و ایران و سوریه و اوگاندا از سوی دیگر به نحو قابل ملاحظهای متفاوت بود. تعداد متوسط بازداشتها در میان اوگانداییها کمتر از یک بود؛ به دلیل اینکه برخی از این افراد به زندان نیفتاده بودند، بلکه مجبور شده بودند به عنوان برده یا روسپی معمولا در املاک یک فرمانده نظامی خدمت کنند.
تنها در گروه ایرانیها بود که اکثریت افراد در یک دادگاه انقلاب محاکمه شده بودند. در پرو، سوریه و اوگاندا محاکمهای در کار نبود.
غیر از پروییها و اوگانداییها، باقی پناهندگان مجبور به تحمل دوره انزوا و تنهایی طولانی در زندان شده بودند. درباره استفاده از چشمبند برای زندانیان هم گزارشها مشابه همین بود.
در مجموع پناهندگان بنگلادشی بیش از دو بار سابقه بازداشت داشتند. سوریها و ترکها بهطور متوسط دو بار بازداشت شده بودند اما بیشتر اوگانداییها تنها یک بار بازداشت شده بودند.
استفاده از سه ابزار در شکنجه بیشتر متداول بود: چماق (از بامبو یا چوب)، باتون یا باتون پلیس (در بنگلادش، ابزار نسبتا بزرگ و نوکتیزی از چوب به نام لاتهی۸) و قنداق تفنگ. استفاده از این سه نوع ابزار در بنگلادش متداول بود، ولی در ایران و پرو و اوگاندا کمتر از آنها استفاده میشد.
همه گروهها اظهار میکردند که مورد سوءاستفاده جنسی، به صورت تجاوز یا شکنجه اندامهای تناسلی قرار گرفتهاند. تجاوزبه صورت آمیزش جنسی مستقیم یا فرو کردن باتون یا بطری یا اشیا مشابه در مهبل یا مقعد تعریف شده بود. زنان بیشتر از مردان مورد تجاوز قرار گرفته بودند. شکنجه اندامهای تناسلی که بیشتر از همه در بنگلادش و ترکیه متداول بود به شکل ضربه زدن به اندامهای جنسی یا سوزاندن آنها، خرد کردن بیضهها با دست یا ابزار و آویزان کردن آجر یا اشیا سنگین دیگر با طناب به آلت تناسلی مردان بود.
تقریبا همه شرکتکنندگان در این پژوهش ادعا میکردند که بعد از شکنجه زخمهای خونین و کبودی داشتهاند. شکستگی استخوان را بیش از همه ایرانیها گزارش میکردند (عکسبرداری با اشعه ایکس در بسیاری موارد این شکستگیها را تایید میکرد) پیامدی که به طور معمول بیشتر گزارش میشد سردرد مزمن، کمردرد و درد مفاصل بود. تفاوت عمده گروهها در این بود که پروییها و اوگانداییها کمتر از گروههای دیگر از درد مفاصل شکایت میکردند.
از این ۱۶۰ بیمار، ۱۲۴ نفر توسط روانپزشک و روانشناس مورد معاینه قرار گرفته بودند. در ۷۹/۸ درصد این افراد اختلالاسترس پس از سانحه تشخیص داده شد. این اختلال در گروه ایرانیها از همه بیشتر (۹۱/۷ درصد) و در سوریها از همه کمتر (۶۸/۸ درصد) بود. خطر خودکشی از ۲۶/۳ درصد (اوگاندا) تا ۴۲/۱ درصد (ترکیه) متغیر بود.
بیمارانی که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفتهاند پناهجویانی بودند که از شکنجه جان به در برده بودند و به همین دلیل علیالاصول نمیتوانستند نماینده همه قربانیان شکنجه باشند. مقامهای سوئدی نیز در رسیدگی به پرونده پناهجویان بر اساس نوعی گزینش همراه با جهتگیری عمل میکنند. برای مثال احتمال رد درخواست پناهندگی برخی گروههای بزرگ پناهجو در سوئد مانند عراقیها و اتباع یوگسلاوی سابق کمتر است. در حالی که ملیتهایی که در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفتهاند با وجود اظهاراتشان مبنی بر وقوع شکنجه، با مشکلات بیشتری در مورد پذیرش درخواست پناهندگیشان روبهرو هستند.
این تفاوت را میتوان با برآورد مقامهای سوئدی از وضعیت کلی حاکم بر کشورهای زادگاه آنها مرتبط دانست. احتمال شکنجه مجدد پناهجویانی که به کشورخود بازگردانده میشوند، چندان جدی تلقی نمیشود مگر آنکه در آن کشورها مثلا جنگ در مقیاس گسترده وجود داشته باشد یا نقض حقوق بشر بسیار رایج باشد. علاوه بر این، گزینش از میان گروههای ملیتی ممکن است در انتخاب افراد برای مستندسازی شکنجه نقش تعیینکنندهای ایفا کرده باشد.
تعداد بیماران بسیار کمتر از آن بود که بتوان به مقایسه آماری عواملی پرداخت که فراوانی آنها نسبت به اندازه این گروهها بسیار پایین بود. در نتیجه، تنها تفاوتهای آماری عمده مورد بررسی قرار گرفتهاند.
اطلاعات و شرایط اجتماعی مربوط به شکنجه، علاوه بر مشابهتها، حاکی از تفاوتهایی در آن دسته از پناهجویان بود که بخش بزرگی از آنها را افرادی با تحصیلات عالی و دارای فعالیت سیاسی تشکیل میدادند. این واقعیت که تعهد سیاسی در میان سوریها و ایرانیها کمتر بود، میتواند نشاندهنده تبعیض قومی و تعصب مذهبی شدیدتر در آن کشورها باشد. تعصب مذهبی حکومت ایران و تبعیض قومی نسبت به کردها و فلسطینیان در سوریه بر همگان آشکار است.۹
دو گروهی که بیشتر از بقیه به هم شباهت داشتند ظاهرا بنگلادشیها و ترکها بودند. اکثریت عمده بنگلادشیها را دانشجویان جوانی تشکیل میدادند که به دلیل عضویت در یک سازمان سیاسی دانشجویی دستگیر شده بودند و گروهی که آنها را دستگیر کرده بود ظاهرا نیروی پلیس نیمهخودمختاری بود که انواع و اقسام روشهای شکنجه را در کارنامه خود داشت. از سوی دیگر ترکها روشهای شکنجه کمتر ولی موذیانهتری را گزارش میکردند که اثر کمتری به جا میگذاشت. ۹۵ درصد این گروه از اقلیت کرد بودند و در احزاب سیاسی کرد مختلفی تشکل یافته بودند که درگیر مبارزه برای کسب حقوق برابر و یا استقلال بودند.
ابزارها و روشهای شکنجه در طول زمان و از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. گزارشهای پیشین درباره قربانیان شکنجه بر آمریکای جنوبی متمرکز بودهاند.۱۰ پژوهش مهم راسموسن۱۱ گروه بزرگی از پناهجویان آمریکای جنوبی را در بر میگرفت ولی شامل قربانیان شکنجه از قارههای دیگر نیز بود و به بسیاری از روشهای شکنجه میپرداخت که در پژوهش حاضر توضیح داده نشدهاند. اگرچه فراوانی روشهای شکنجه گزارششده از گروهی به گروه دیگر متفاوت بود ولی به نظر میرسید که بسیاری از این روشها در هر شش کشور مورد استفاده قرار گرفتهاند. آگاهی از روشهای خاص شکنجه در یک منطقه یا کشور ارزیابی اظهارات افراد در مورد شکنجه را تسهیل میکند مانند شکنجه آب و شکنجه غلتک در بنگلادش (که در مناطق پنجاب و کشمیر در هندوستان نیز متداول است)۱۲ و سیلیهای متوالی به گوش قربانی در پرو (و سایر کشورهای آمریکای جنوبی)۱۳ یا روشهایی که بهندرت گزارش شدهاند. برای مثال، بنگلادشیها و ترکها به شلاق زدن اشاره نکرده بودند و فلک کردن که در کشورهای آسیایی بسیار متداول است فقط در اظهارات یک پرویی و یگ اوگاندایی ذکر شده بود. شکنجه الکتریکی در اظهارات هیچیک از ایرانیها وجود نداشت و پناهجویان اوگاندایی هرگز به سوزاندن با سیگار و اعدام ساختگی اشاره نکرده بودند.
تجاوز و شکنجه اندامهای تناسلی هر کدام در ۲۸ درصد موارد گزارش شده بود. در گروه اوگانداییها ۴۳ درصد زنان اظهار میکردند که مورد تجاوز قرار گرفتهاند. ۳۸ درصد بنگلادشیها اظهار میکردند که به آنها تجاوز شده است و ۴۰ درصد آنها از شکنجه اندامهای تناسلی شکایت داشتند و اکثریت قربانیان تجاوز مرد بودند. پژوهشهای دیگر حاکی از آن بود که رواج تجاوز و شکنجه جنسی به مراتب بیش از اینها است.۱۴ برای توضیح این تفاوت میتوان به چند عامل اشاره کرد از جمله تعریفهای متفاوت شکنجه جنسی و تجاوز، جمعیتهای متفاوت و شیوههای متفاوت مصاحبه.
پژوهشهای پیشین نشان دادهاند که نشانههای پس از شکنجه مشترک هستند۱۵ و ترکیبی از پیامدهای منجر به آسیب جسمانی پایدار (مانند آسیب مفاصل و اعصاب) و عارضههای جسمیروانی وجود دارد. سردرد و کمردرد و درد مفاصل عارضههایی بودند که افراد بیش از همه از آنها شکایت داشتند. در نتیجه دستهبندی این عارضهها به طور کامل ممکن نیست و به تجربه ثابت شده است که شرایط مربوط به پناهندگی هم عارضههای جسمانی متعددی ایجاد میکند که نمیتوان آنها را به طور کامل و بهتنهایی ناشی از شکنجه دانست.۱۶
پادرد در میان پروییها در مقایسه با گروههای دیگر کمتر شایع بود، شاید به این دلیل که در آن گروه بهندرت از فلک استفاده شده بود. پیش از این در گزارشها به ارتباط فلک کردن با درد کف و ساق پا اشاره شده است.۱۷ نشانههای بیماریهای گوش و حلق و بینی و عمدتا سینوزیت مزمن در بنگلادشیها بهنحو قابل ملاحظهای بیشتر بود و با گزارشهای متعدد درباره شکنجه با آب در آن گروه ارتباط داشت.
در برخی گروهها، تعداد آثار زخم بهجامانده از شکنجههای گزارششده به نحو قابلملاحظهای متفاوت بود (برای مثال در اوگانداییها و بنگلادشیها در مقایسه با سایر گروهها). این متغیر مهم به شدت با نوع خشونت گزارششده ارتباط داشت، مثلا ضربه زدن با جسم نوکتیز (آثار زخم خطی) و سوزاندن با سیگار (آثار زخم گرد ۵ – ۱۰ میلیمتری همراه با تغییر رنگ).۱۸
آثار زخم در بدن پروییها نیز زیاد بود ولی روشها و ابزارهای شکنجه گزارششده را نمیتوان تنها عامل این موضوع دانست. شاید بتوان این توضیح را اضافه کرد که عفونت در نتیجه شرایط اقلیمی و وضعیت بد بهداشتی ممکن است یک زخم سطحی را به زخمی عمیق تبدیل کند و موجب شود که جای زخم گوشت اضافه بیاورد. در مورد اوگانداییها استعداد پوست سیاه برای واکنش نشان دادن به صورت پرسازی یا هایپرتروفی میتواند عامل گمراهکنندهای باشد.
هدف این پژوهش نشان دادن تفاوتهای میان گروههای ملیتی بود تا از این طریق ارزیابی موارد شکنجه گزارششده توسط افراد در ارتباط با اطلاعات مربوط به تاریخچه قبلی آنها و نتایج عینی بررسیهای پزشکی قانونی اعتبار بیشتری بیابد. در اکثر موارد شکنجههایی که گزارششدهاند، دانستن حقیقت آنچه واقعا اتفاق افتاده دشوار است و اظهارات افراد درباره شکنجه را تنها با حدسهای منطقی در مورد احتمال آماری شکنجه میتوان ارزیابی کرد.۱۹
- ۱.Amnesty International Report 2001, Amnesty International Publications, Oxford, 2001
- ۲.CTD, Centre for Trauma and Torture Survivors
- ۳.Centre for Trauma Victims (KTC), Unit for Torture Survivors
- ۴.D. Forrest, B. Knight, G. Hinshelwood, J. Anand, V. Tonge, A guide to writing medical reports on survivors of torture, Forensic Sci. Int. 76 (1995) 69-75
- ۵.این اداره قبل از سال ۲۰۰۱ Statens Invandrarverk = SIV نام داشت و پس از آن به Migrationsverket = MIV تغییر نام داد
- ۶.Post-traumatic stress disorder
- ۷.H. P. Söndergaard, S. Ekblad, T. Theorell, Screening for post-traumatic stress disorder among refugees, Nordic J. Psychiatry 57 (2003) 185-189
- ۸.lathi
- ۹.نک. http://www.amnesty.org
- ۱۰.L. M. Cathcart, P. Berger. B. Knazan, Medical examination of torture victims applying for refugee status, Can. Med. Assoc. J. 121 (1979) 179-184
- ۱۱.O. V. Rasmussen, Medical aspects of torture, Dan Med. Bull 37 (Suppl. 1) (1990) 1-88
- ۱۲.D. Forrest, Patterns of abuse in Sikh asylum-seekers, Lancet 345 (1995) 225
- ۱۳.L. M. Cathcart, P. Berger. B. Knazan, Medical examination of torture victims applying for refugee status, Can. Med. Assoc. J. 121 (1979) 179-184
O. V. Rasmussen, Medical aspects of torture, Dan Med. Bull 37 (Suppl. 1) (1990) 1-88 - ۱۴.I. Lunde, J. Ortmann, Prevalence and sequel of sexual torture, Lancet 336 (1990) 289-291
- ۱۵.
M. Kosteljantez, O. Aalund, Torture a challenge to medical science, Interdiscip. Sci. Rev. 8 (1983) 1-9
E. Edston, Superficial physical evidence may reveal torture, Lakartidningen 96 (1999) 628-631 (in Swedish with English abstract - ۱۶.L. H. M. van Willigen, A. J. K. Hondius, H. M. van der Ploeg, Health problems of refugees in The Netherlands, Trop. Geogr. Med. 47 (1995) 118-124
- ۱۷.B. Lie, H. Skeje, Torture – a medical challenge. Diagnosis and treatment of falanga victims, Tidskr. Nor Laegeforen 116 (1996) 1073-1075
- ۱۸.D. Forrest, The physical after effects of torture, Forensic Sci. Int. 76 (1995)77-84
- ۱۹.P. Garbolino, F. Taroni, Evaluation of scientific evidence using Bayesian networks, Forensic Sci. Int. 125 (2002) 149-155
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.