در این مقاله ما به صورت هدفمند و ناگزیر بدون رعایت بیطرفی، شرحی از جغرافیای شهری فمینیستی را که بهخصوص در دهه گذشته دستخوش تغییر بوده است، ارائه میدهیم. در این کار، تاکید خاصی روی مطالب منتشر شده در نشریه جنسیت، مکان و فرهنگخواهیم داشت. چون بنا داریم تمرکز خود را به بخشهایی از این گرایش معطوف کنیم که خود را در آن مسلط تر احساس میکنیم، یعنی پژوهشهایی که به زبان انگلیسی منتشر شده و به خصوص آنهایی که در محیطهای انگلیسی-آمریکایی صورت گرفته است، لذا مقالۀ ما در چارچوب مرزهای بحثبرانگیزی باقی میماند که ویژگی اغلب آثاری است که به آنها خواهیم پرداخت.
در بخش بعدی، ادعای خود را دربارۀ محوریت محیط شهری در شکل دادن به جغرافیای فمینیستی در زبان انگلیسی، اندکی شرح میدهیم. در این زمینه، به تلاش ادامهداری اشاره خواهیم کرد که صرف انجام پژوهش در موضوعات مورد اختلاف میشود. در غیاب این تلاش، اختلافها میتوانست وجوه حیاتی بنیاد مشترک جنسیت و محیط شهری را مغشوش و مبهم کند. پس از آن به این میپردازیم که این تلاشها، در مطالعات اخیر درباره جغرافیای شهری فمینیست، تا چه حد و به چه شکلهایی ادامه یافته است.
قصد داریم، به جای این که در پی دستیابی به جامعیت در مجالی محدود باشیم، این مسئله را از طریق بررسی جزئیات دو مضمون دنبال کنیم: نخست، مباحث مربوط به تجربههای عاطفی ناشی از فضای شهری و دیگری ساخت فضاهای عمومی شهری. در میان صفحات جنسیت، مکان و فرهنگ، و جاهای دیگر، تاثیر عمیق این مضامین بر تخیل شهرنشینان فمینیست دیده میشود که تحت تاثیر به اصطلاح «چرخش فرهنگی» بودهاند؛ چرخشی که سایهاش روی علوم اجتماعی و از جمله مطالعات شهری سنگینی میکند.۱ با این حال ما بحث خود را بر مبنای نقدی از مطالعات شهری فمینیستی آغاز میکنیم که الیزابت ویلسن۲ آن را پایه نهاد.
بیش از یک دهه پیش، الیزابت ویلسن۳ این بحث را مطرح کرد که پژوهشهای دانشگاهی فمینیستی در زمینۀ شهرها، خطر تداوم بخشیدن به جریانی ضد شهرنشینی را افزایش میدهد؛ جریانی که همان موقع در بخش عمده «جریان غالب» نظریه و عمل شهری قابل مشاهده بود.
ویلسن، که مطالعات شهری درباره زنان را مانند تهیه فهرستی میدانست درباره این که شهرها چگونه زنان را محدود، محروم وسرکوب می کنند، توجه خود را به جنبههای رهاییبخش شهرها برای زنان معطوف کرد. مثل قادر ساختن آنها (ما) به رهایی از تنگناهای توقعات هنجاری، و همینطور از طریق گسترش دادن افقهاشان(مان). او همین اواخر در روایتی بازنگری شده از مقالۀ راهگشای خود، «پرسهزن نامرئی»، یک شکاف تحلیلی را در مطالعات شهری فمینیستی شناسایی کرد. در یک سو، کسانی هستند که برای آنها «فضای شهری چنان از بنیاد بر پایۀ تفاوت جنسیتی بنا شده است که زنان، صرفا محروم نیستند بلکه به طور تمثیلی هم حذف و حتی نابود شدهاند»؛ در سوی دیگر آنهایی قرار دارند که «شهر را مکانی پر تناقض و متغیر میبینند چندان که زنان قادرند آن را صاحب شوند».۴ با توجه به این که مسائل مربوط به هراس زنان، محور اصلی پژوهش فمینیستی دربارۀ تجربههای عاطفی از فضای شهری بوده است، ممکن است انتظار رود که نقد ویلسن به طور مستقیم در انطباق با دو مضمونی باشد که ما برای بررسی دقیقتر انتخاب کردهایم، حال آن که به نظر میرسد پژوهش دربارۀ ساخت فضای عمومی شهری، بیشتر روی امکانات زنان برای اعتراض و تصاحب فضای شهری متمرکز است. با این وجود، ما خوانشی متفاوت را مطرح میکنیم، و دنبال پاسخ برای این سؤال هستیم که چگونهشکاف تحلیلی که ویلسن شناسایی کرد، در ارتباط با محدود کردن امکانات زنان، با اطمینان بیشتری به چالش کشیده شده است تا در ارتباط با صاحب شهر شدن آنان. ما همچنین میکوشیم با جلب توجه ویژۀ خوانندگان به خطر ایجاد انشعاب بین نحلههای فکری که تمرکزشان روی مقولههایی است که نانسی فریزر،۵ «سیاست توزیع مجدد» و «سیاست شناسایی» (که بسیاری دیگر آن را «سیاست تفاوت» مینامند) توصیف کرده است، جابهجایی این شکاف تحلیلی در جغرافیای شهری فمینیستی را دنبال کنیم. با وجود نقدهای مهمی که به این صورتبندی فریزر ایراد شده است،۶ از جمله دربارۀ اتکای آن به مقولات دو ارزشی، به نظر ما استفاده حساب شده از این تمایز در مطالعه تحولات اخیر در جغرافیای شهری فمینیستی، میتواند سودمند باشد.
جنسیت دادن به محیط شهری و مکانمند کردن جنسیت
نادیده انگاشته شدن زنان در پژوهشهای جغرافیای انسانی و تداوم کلیشهسازیهای نادرست دربارۀ زنان و مردان در این پژوهشها، توجه جغرافیدانان فمینیست را از اواسط تا اواخر دهه ۱۹۷۰ به خود جلب کرد.۷ پرداختن به مورد اول، نیازمند آن بود که زنان محور پژوهش قرار گیرند، حال آن که دومی، فرضیات جنسیتی را درباره جهانهایی که ما در آنها زندگی و پژوهش میکنیم، به چالش میکشید؛ فرضیاتی که جغرافیدانان، آنها را بدیهی میانگاشتند. محیط شهری، بیدرنگ هم به منزلۀ یک مقیاس فضایی کلیدی شناخته شد که جنسیت از طریق آن، تجربه و تثبیت میشود، و هم چارچوبی مفهومی که در آن جنبههای اجتماعی و اقتصادی زندگی بشر را می توان تحلیل کرد.۸ با شروع از این فرض که ویژگی شکل موجود شهرهای مدرن غربی، تفکیک جنسیتی سپهرهای «تولیدی» و «بازتولیدی» است، بخش اعظم کاری که انجام شد – و یک مقاله عمده و جامع با طعنه به آن برچسب «تجربهگرایی فمینیستی» زد۹ – روی «محیط شهری» به مفهوم شرایط مکانی زندگی روزمرۀ زنان، متمرکز بود.۱۰ ادبیات تولید شده درباره «زنان و محیطهای زیست» شروع کرد به این که زنان را به منزلۀ بازیگران شهری، مرئی یا قابل رؤیت سازد و تبعیض جنسی تنیده شده در ذات شهرسرمایهداری را محکوم کند. موانعی که شیوههای رایج استفاده از زمین در شهرها و سیستم حمل و نقل شهری برای زنان صاحب فرزند خردسال ایجاد میکرد و نقش آن در تقویت بیعدالتی جنسیتی در اشتغال که در مجموع به تثبیت نقشهای سنتی جنسیتی یاری میرساند، از مواردی بود که تاکید فراوانی بر آن میرفت.
اقتباس نگاه سوسیالیستی-فمینیستی، که سوزان مکنزی از پیشگامان آن بود،۱۱ نشان داد که جنسیت، از اجزاء ضروری تناقضهایی است که شهرنشینی همراه با سرمایهداری، بین تولید و بازتولید ایجاد کرده است و به این ترتیب به این رشته پژوهشها دربارۀ مکانمند بودنپدرسالاری سرمایهدارانه، پسزمینهای تاریخی و قدرتی مفهومی بخشید. در ادامه این مسیر، سوزان مکنزی و داماریس رُز۱۲ در مقالهای – که لیندا مک داول۱۳ آن را «مقالهای احتمالا ماندگار به قلم جغرافیدانان که در آن به خاستگاه تفکیک مکانی بین سپهرهایعمومی و خصوصی پرداخته شده» نامید – نشان دادند که چگونه مجموعهای از عوامل، از جمله دغدغههای بنگاههای دولتی و مصلحان اجتماعی دربارۀ بازتولید نیروی کار توام با حفظ «اخلاقیات»، مبارزات اتحادیههای کارگری تحت سلطۀ مردان برای «دستمزدی که کفاف اداره یک خانواده را بدهد»، و تمایلات زنان طبقۀ متوسط و طبقۀ کارگر برای بهتر کردن شرایط انجام کار خانگی، همراه شد با اجماع عمومی پیرامون مطلوبیت «راه حل زندگی در حومۀ شهرها» که حافظ ارزشهای زندگی خانوادگی هستهای هم بود. به این ترتیب، تناقضهای پاسداشت مکان در چارچوب مکتب فوردیسم،۱۴ با شدتی فزاینده از میانۀ قرن بیستم به بعد، در حالی خود را نشان داد که مدام تعداد بیشتری از زنان خانوادههای هستهای ساکن حومه شهر، باید به دنبال کاری با دستمزد میگشتند تا بتوانند استانداردهای معمولی زندگی را حفظ کنند. به عبارتی، بخش عمده بار این تناقضها بر دوش زنان افتاد.
این نگاه (چنان که رِی و رُز۱۵ مطرح کردند)، البته چند نقص عمده داشت. دربارۀ گستره تجربی جدایی دو سپهر عمومی و خصوصیمبالغه میکرد و احتمالا میزان انزوای اجتماعی زنان حومهنشین و به تبع آن، یکنواختی زندگی در نواحی شهرها را بیش از آنچه بود ارزیابی میکرد. در عوض، این روایت بر آن بود که امکان مقاومت زنان را در برابر هنجارهای مسلط ، ناچیز انگارد و از این نظر، استدلال ویلسن را دربارۀ ضد شهرنشین بودن پنهان مطالعات شهری فمینیستی، تقویت میکرد. اما شاید مهمتر از آن، پژوهش مورد بحث ما به دلیل متکی بودن فمینیسم سوسیالیستی به مفهوم بازتولید نیروی کار، تنها میتوانست از تجربههای زنان در خانواده هستهایدگرجنسگرا سخن بگوید. بنابراین، در حالی که مکنزی و رُز،۱۶ روی فصل مشترکها بین جنسیت، طبقه و شکل شهری تاکید داشتند، چارچوب مفهومی آنها موفق نشد موضوعات مرتبط با تمایلات جنسی را تبدیل به مسئله کند. مطالعات دربارۀ تاثیر گروههای مردانهمجنسگرا به عنوان کارگزاران تغییر محیط شهری و دربارۀ زندگی روزمرۀ زنان همجنسگرا،۱۷ نیاز به روایتهایی با جامعیت بیشتر را مطرح میکرد. لاری ناپ۱۸ کوشید با ربط دادن تمایلات جنسی به سازوکار مکانی سرمایهداری و با این استدلال که شکلهای شهریِ امروزی در غرب، در آن واحد هم سرکوب کنندۀ مناسبات جنسی کمتر رایجاند و هم برای این مناسبات، امکانات رهاییبخش فراهم میآورند، تحلیل سوسیالیستی-فمینیستی موجود از محیط شهری را گسترش دهد. طبق نظر ناپ۱۸ «هویتها و رفتارهای جنسی به شدت متنوعاند، چرا که این رفتارها متاثر از منشورهای جنسیت، نژاد و طبقه هستند که هر کدام به نوبه خود وکاملا متمایز از دیگری در خلال زمان و مکان ایجاد شدهاند». (تاکید از من است). به این ترتیب او، علاوه بر اصرار بر این امر که تمایلات جنسی، جنسیت، طبقه و نژاد متقابلا به یکدیگر شکل میدهند، با اشاره به آن چه که بعدها به یک ترجیعبند در مطالعات شهری فمینیستی تبدیل شد، به شکل عمومیتری هم توجه به این تفاوتها را جلب کرد.
این مضمون تفاوت، که پیوند تنگاتنگ با واکنشهای فمینیستی به اندیشۀ پساساختارگرا و بسط و گسترش این اندیشه دارد، از همه لحاظ به دستور کار(ها) و مسیر(های) مطالعات شهری فمینیستی غنا و پیچیدگی بخشید. در مفهومی بسیار گسترده، پرسشها دربارۀ هویتها،ذهنیتها و کنشها که ممکن است جنسیتی باشند اما در ضمن از بسیاری تفاوتهای دیگر هم تاثیر پذیرفتهاند، نوع توجه به مناسباتجنسیتی و نابرابریهای جنسیتی شده را دگرگون کردهاند. در جغرافیای فمینیستی، موضوع های مورد بحث، کماکان غالبا در ارتباط با مضامین کاملا شهری تدوین شدهاند. در سرمقاله نخستین شمارۀ جنسیت، مکان و فرهنگ، به این موضوع با تاکید اشاره شده است. در این مقاله جرالدین پرات و سوزن هانسن۱۹ استدلال میکنند که تفاوتها، همواره ناشی از اسکان در یک جغرافیای مشخص است. این یعنی که محورهای هویت، همانند محورهای نژاد، طبقه، تمایلات جنسی، سن و جنسیت هرگز به طور غیر مکانمند عمل نمیکنند، بلکه به طرزی جداییناپذیر، با فضاها و مکانهای خاصی پیوند دارند که مردم در آنها، و در رابطه با آنها، زندگی میکنند. با سنجش کیفی اِعمال نظریههای فمینیستی در شهرها به مثابه فضاهای سیالیت و حرکت، پرات و هانسن نشان دادند که چگونه بسیاری از زندگیهای شهری، همچنان در سطح محلی زیسته میشوند، هرچند این لزوما شامل تمامی گروه های زنان نمیشود.۲۰ اهمیت پژوهش روی تفاوتهای تحلیلی – از جمله روی آنها که ویلسن۲۱ تاکید داشت – در این موقعیت هم تکرار شده است. برای مثال، جین جاکوبز و روث فینچر۲۲ اصرار ورزیدهاند که «جدی گرفن تفاوت، تنها به معنای شادمانه میدان دادن به تنوع شهری نیست». آنها در عوض تاکید دارند که «توانمندسازی، سرکوب و طرد از طریق رژیمهای تفاوت، عمل میکنند»، به گونهای که «توجه به یک سیاست تفاوت، ناگزیر شکاف سنتی بین نگاه فرهنگی به زندگی شهری و نگاه از منظر اقتصاد سیاسی به آن را فرو میپاشد».
بنابراین، به مدد آثار مختلف از این قبیل که دو سه دهۀ گذشته را در بر میگیرد، پژوهش فمینیستی در مطالعات شهری، کانونی بودنجنسیت در تحلیل شهرها و زندگی شهری را بی چون و چرا، مسلم کرده است. این کار، تحت تاثیر شاخههای فکری مختلف فمینیستی، راههای متمایز اندیشیدن دربارۀ جغرافیای شهری را باعث شده است.
همچنین، این پژوهشهای فمینیستی با نشان دادن این که چگونه فضا و مکان، به عنوان سازههای اجتماعی برخوردار از بنیان مستحکم، به شیوههای تظاهر، تقویت یا تعدیل هویتها و روابط جنسیتی شکل می دهند، بر مطالعات زنان تاثیر نهادهاند. به این ترتیب، شکل و فرایند شهری و تفاوتهای مکانی در شهرها، جنسیت و سایر روابط اجتماعی را فعالانه شکل میدهند. «شهرها صرفا صحنه بروز جنسیتنیستند».۲۳ برای مثال، مطالعات جغرافیای شهری فمینیستی بارها و بارها نشان داده است که تفاوتها در ساختار محلی اشتغال و محلههای زندگی اشخاص، برای درک چگونگی تعیین و تغییر هویتهای جنسیتی، کنشهای جنسیتی و روابط جنسیتی در سپهر محلی اهمیت وافر دارد.
علاوه بر آن، سعی جغرافیای شهری فمینیستی بر این بوده است که هم به سیاست توزیع مجدد بپردازد و هم به سیاست شناسایی. این کار تا حدی با تلاش برای پژوهش در هر دو سوی شکاف تحلیلی انجام گرفته است (بدون این که لزوما این شکاف را از بین ببرد). به نظر ما، این هدف در عین حال در اثر شوق روزافزون جغرافیدانان شهری فمینیست برای رفتن به فراسوی دوگانگیهای روششناختی و اتخاذ رویکردی تکثرگرا و عملگرایانه به روششناسی، حاصل شده است. از این منظر، روشهای کیفی و روشهای کمّی –گاه حتی در یک پروژه پژوهشی واحد– بسته به سؤالی که مطرح شده است کاربرد دارند، به گونهای که هر کدام از این روشها، «دادههای» پسزمینهای را برای دیگری فراهم میکند. سنت قدرتمند پژوهش کمّی در جغرافیای شهری فمینیستی، که هر چه میگذرد به «بازاندیشیهای خلاقانه» در سیستمهای اطلاعات جغرافیایی۲۴ وابستهتر میشود،۲۵ توانسته با استفاده از زبانی قابل فهم برای کارگزاران دانش و ارائۀ «شواهد» به سیاستگذاران، به طور مستقیم به «سیاست توزیع مجدد» بپردازد.۲۶ و در همین حال توجه را به کندوکاوهای متمرکزتر روی «سیاست شناسایی» جلب میکند و به درک آن یاری میرساند. کار بخش اعظم این پژوهشها، ثبت و مستند کردن نابرابریهای مرتبط با جنسیت در مقیاسهای مختلف شهری است و نشان دادن فصل مشترکهای آنها با نابرابریهایی که بر پایۀ سایر ابعاد تفاوت از قبیل طبقه، سن، تاهل یا تجرد، «نژاد» و قومیت اعمال میشوند. در ضمن پژوهش فمینیستی با رفتن به سراغ مسائل مربوط به سیاستهای اجتماعی در چهارچوب شهرنشینی نولیبرال، از قبیل اصلاحات مربوط به تامین اجتماعی و مسکن عمومی،۲۷ بی خانمانی، یا پیامدهای خصوصی سازیِ بازارهای مستغلات در شهرهای پساسوسیالیستی از زاویۀ بررسی این که جنسیت و مناسبات طبقاتی در خانه و محل کار چگونه با یک دیگر جفتوجور شده اند، به طور مستقیم به سیاست توزیع مجدد میپردازد. همزمان با آن، پژوهش فمینیستی دربارۀ چنین مضامینی، عملا با دغدغه سیاست شناسایی نیز در تلاقی است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.