از حقوق مردم سرنگون کردن یک رژیم است!
حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران
[ قسمت ۱۱۵]
بخش دوم از فصل دوم (۵)
ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است!
تدوین و تحقیق از: محمد شوری ( نویسنده و روزنامه نگار )
@shourimohammad

[ روزنامه ] انقلاب اسلامی:
در طی انقلاب اسلامی ایران مردم تحت رهبری امام در سرنوشت خود شرکت جستند. نظام قبلی را ساقط ساختند و با رای خود در رفراندوم تاریخی ۱۰ و ۱۱ فروردین، نظام جمهوری اسلامی را انتخاب کردند. نمایندگان مجلس خبرگان نیز از طریق آرای عمومی و نه انتصاب، برگزیده شدند تا قانون نظام جمهوری اسلامی ایران را تدوین کنند. به این ترتیب دو حق عمده ای که در طول تاریخ مبارزه علیه جباران و زورگویان بشر کسب کرده است، یعنی حق عزل و سرنگون کردن نظام حاکم و حق تعیین و انتخاب نظامی حکومتی در انقلاب ایران عملا تضمین شده اند. اعمال این دو حق منوط به حق سومی است که بشر در طول تاریخ با مبارزات انبیا پویایی اسلام و دیگر مبارزات برحق کسب کرده است و آن حق نظارت بر اعمال حکومت است.اصولی که تا بحال در مورد حقوق مردم، مانند اصل ۶ مصوبه و اصول مربوط به مجلس شورای ملی و اختیارات آنکه حتی تا حد احضار رئیس جمهور و استیضاح و عزل و نصب دولت پیشرفته است، تصویب شد، همببن به رسمیت شناختن حقوق سه گانه فوق توسط اکثریت نمایندگان مجلس خبرگان است. امام نیز بکرات درباره این حقوق تصریح کرده اند ولی در انظار بعضی حقانیت این حقوق کاملا مشخص نشده است و همین امر موجب ابهاماتی در مورد کار مجلس شده است، ممکن است برای رفع این ابهامات توضیحاتی در مود این حقوق بدهید‌؟
جلال الدین فارسی:
اولا سوال را یک مقدار تصحیحش بکنم، یا تکمیل. مردم در انقلاب اسلامی در سرنوشت خودشان شرکت جستند و با کاری که کردند، چند حق را برای خودشان ثابت کردند.در این شکی نیست. اما این دو حق عمده، حق عزل و حق نصب نمایندگان خودشان در مجلس خبرگان یا حکومت آینده به تنهایی نیست، بلکه حق سرنگون کردن یک رژیم هم هست که مهم تر از عزل شخص یا فردی است.و بعد نصب نماینده، نیست، بلکه اقامه بک نظام اجتماعیست. به عکس انقلابات دیگر که سرنگون کردن یک رژیم به معنای تحقق یک انقلاب سیاسی و پدید آورنده حکومت کنندگان جدید می باشد، مردم در ایران یک نظام اجتماعی کامل آوردند و در حقیقت یک مکتب را مستقر کردند. مردمی که انقلاب کردند، یک شریعت، یک سیستم حقوقی مدون تصویب کردند، از این جهت نقش عمده را باید به آن بخش از حکومت کنندگان که قانون شناس یا شریعت شناسند داد. این ولایت فقیه از اینجا ناشی می شود.اما مساله فقط این شریعت نیست. مردم پا بپای این شریعت به یک جهان بینی ایمان آوردند و به یک اصول اخلاقی و به یک نظام زنده که تکامل روانی در آن نقش عمده دارد. مساله تامین نیازمندی های مادی نیست. ما آنچه که صبح بحث بود در خدمت آفای غفوری(که فرمودند) تامین رفاه، غلط است. یک مرحله پست است که باید این مراحل را پشت سربگذاریم. تامین رفاه چیز پیش افتاده ای است. مساله رشد و تکامل انسان است. و خط سیر این تکامل هم مشخص است. بنابراین ما به یک اصول اخلاقی هم ایمان داریم و معتقدیم که حکومت،آن حکومت ایده آل ما جز با کار تربیتی دامنه دار و وسیع در سطح توده ها امکان پذیر نیست. چون ما معتقدیم که حکومت کننده و حکومت شونده وجود ندارد. همه حکومت کننده اند و همه حکومت شونده. حاکم و محکوم اصلا نیست. این در مکتب ما ثابت شده است. مجلس شورا باید از سطح ده و بخش و شهر و محله باید وجود داشته باشد، به همین منظور است…. الان که خطرات دیگر انقلاب ما را تهدید می کند، دشمنان این مساله را پیش آوردند که آخوند می خواهد دیکتاتوری بکند. و این تئوری [ ولایت فقیه] از اول تا آخرش اشتباه است. اولا هیچکس در ایران نیست که نداند مسلمانان در تاریخ با ائمه شان بیعت می کردند و مشروط هم بوده است. آن هم مشروط به تطبیق یک کتاب مدون بنام قرآن و یک سنت. چگونه ممکن است فقیه عادل متقی دیکتاتوری بکند؟! حکومتش مشروط است. اصلا این حق قانونگذاری ندارد. یک شریعت است.باید مجری قوانین آن باشد و تمام مردم هم ناظرند.
[ سفسطه و مغلطه در این توجیه کاملا مشهود است. پس این همه تعدد قرآئت از دین و تکثیر به فرق مختلف _همان جنگ ۷۲ ملت_ ناشی از چیست؟ البته بعدا تجربه کردیم که فقط قرائت شورای نگهبان منصوب ولایت فقیه حق مطلق است و این آقایان همان را مفروض گرفته و حقیقت مطلق و کامل را فقط در نزد خود می دانند و بس!! مطلب در کروشه از اینجانب است]
ما به مردم می گوئیم هرکس فقط دین شناس باشد لغت شناس و یا آگاه به مسائل و مقتضیات زمان بود، او را انتخاب نکنید! بلکه عادل و متقی را انتخاب نمائید. [ دستگاه تقوا سنج!!]… ما گفتیم این فقیه نباید اعلم فقها باشد، بلکه باید عادل و متقی باشد!! اکثریت مردم وی را به رهبری بشناسند و این است که ولایت فقیه عملا نه قانونا برقرار نمی شود، مگر اینکه مردم با او بیعت کنند و قبول کنند!
[ محمد جواد ] حجتی کرمانی:
من می خواهم خیلی ساده تر قضیه را مطرح کنم و از کلیاتی که صحبت شد صرف نظر کنم. ما الان بین واقعیت و تئوری گیر کرده ایم!
شما طلایی ترین قانون را بنویسید که با پشتوانه تمام عیار حقیقت توام باشد. مثل یک نقشه کامل مهندسی می ماند که شما توسط یک مهندس خیلی عالیقدر و توانا کشیده باشید، ولی وقتی که می خواهید همین نقشه را پیاده کنید، احتیاج به یک سری مصالح دارید، آنوقت است که توی مصالح گیر می کنید. توی آن زمینی که می خواهید این نقشه را پیاده کنید گیر می کنید و…از نظر تئوری من فکر نمی کنم که هیچکدام از ما در مساله ولایت فقیه و ارتباط آن با حاکمیت اختلافی داشته باشیم. تمام هدف ها این است که ما در عمل یا به قول آقای نوربخش در تکنیک کار به چه شکل می خواهیم رفتار نمائیم…اینکه تکیه بکنیم روی مردم و بگوئیم چون مردم با ما هستند و ما را قبول دارند و بخواهیم این ساختمان را روی گرده مردم بسازیم صحیح نیست…تا وقتی که این مساله را روشن نکنیم که آیا بالاخره بعد از آقا، باید برای انتخاب ولی امر انتخابات برگزار کنیم یا اینکه انتخاب او خود بخود بشکل سابق انجام می گیرد، اشکال به قوت خود باقی است. مساله دیگر اختیارات و عزل و نصبی است که ولی امر می کند. اگر به همان معنی است که در هر وقت به نظرش رسید، رئیس جمهور یا نخست وزیر یا هر مقامی را بتواند عزل کند، چرا این را روشن نمی کنید که مردم تکلیفشان معین شود؟ این مردم را که می خواهیم نقشه مهندسی را رویش پباده کنیم، اگر از دست دادیم همه چیز را از دست داده ایم. این مردم همان هایی هستند که در دوران رضا شاه بر اثر تبلیغات طوری شده بودند که آخوند را سوار ماشین نمی کردند… الان متاسفانه روحانیون و کسانی که در انقلاب سردمدارند، مردم بعضی از آن ها را قبول ندارند و می گویند که بعد از انقلاب سردمدار شده اند. این یک واقعیت است. چرا می خواهیم با هم تعارف کنیم و بگوئیم نه خیر اینطور نیست! چرا؟ چون فقه می دانیم!؟ می خواهیم خود را در عصر حاضر حقوقدان بین المللی نیز بدانیم!! ما نقائصی داریم. روحانیونی داریم که در عصر خودشان زندگی نمی کنند… اصل پنجم (ولایت فقیه) از نظر تئوری مقدس ترین اصل است. من خودم به آن عقیده دارم و ضامن بقا اسلام و دین است. ولی همان طور که در مصاحبه دیگری هم گفتم، بیائید از همین الان ولی امرهایی که می خواهید انتخاب شوند به مردم معرفی کنید. یک آقا در قم نشسته است و خودش را آیت الله العظمی می داند! ولی می بینی که حتی آیت الله هم نیست! تازه می گوید من رهبر بحرینم!! بحرین را من اداره می کنم‌!! انقلاب در بحرین بوسیله من بوجود آمده!!… تقوا و غیره هم مساله ای نیست که آدم توی قلب طرف برود، ریش هم که دارد!! زنا هم که نمی کند!! بنابراین آدم با تقوایی است!! پس فردا ایشان مرجع تقلید می شود، خوب آنوقت چکار باید کرد!؟
ماخذ:
روزنامه انقلاب اسلامی۱۴ مهر۱۳۵۸ میزگردی با خبرگان. کدام اسلام؟ کدام مجتهد؟ کدام فقه؟ جلاالدبن فارسی. محمد جواد حجتی کرمانی

ادامه دارد… جمعه ها منتشر می شود
جمعه ۱ بهمن  ۱۴۰۰

t.me/shourimohammad

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)