میزان بستگی ما اعضای ایران لیبرال به لائیسیته و کوششی که برای همه گیری و برقرار شدن آن در ایران می کنیم بر همه روشن است و طبیعی هم هست که دائم پیگیر این مسئله و ردگیر رواج آن در بین ایرانیان باشیم. خوشبختانه با فواصلی که کمتر و کمتر می شود، نشانه های شیوع این کلمه و این فکر در بین مردم ایران و بخصوص فعالان سیاسی را شاهدیم. امر مبارکی است و از معدود روزنه های امید به پیشرفت مبارزه و آیندۀ روشن ایران است.

یکی از مهم ترین شاخص های این پیشرفت، فرامسلکی شدن عنایت به لائیسیته است. شاید در ابتدا و به خاطر این که لیبرال ها در این زمینه بیشترین فعالیت را کرده اند، این تصور برای برخی پیش آمده بود که حرف و سخن لائیسیته خاص این گروه است که نیست. ولی اگر هم چنین بود، به مرور ابهام ها بر طرف شده و خجالت همه ریخته و پا به میدان نهاده اند و با طرح این مسئله و دفاع از آن، لائیسیته را به سرمایۀ سیاسی خویش افزوده اند و این سرمایه را غنی تر کرده اند.

این تحول نشانه ای از سلامت فضای سیاسی است، لااقل در این یک مورد. لائیسیته مفهوم بسیار وسیع و پر مایه ایست، از این ایدئولوژی های دو ریالی نیست که قرار باشد در یک کتابچه بنویسند و به همه بدهند تا روخوانی کنند و مثل درسی که به حافظه سپرده اند، پس بدهند. مفهومی پر توان است که باید با آن آشنا شد، از زوایای مختلف بدان نظر کرد، اصلش را دریافت ولی نگاه چند جانبه بدان پیدا کرد و یه این طریق دیدگاه و نظر خود را در بارۀ آن ساخت.

فرامسلکی بودن لائیسیته مثل خود دمکراسی است. همانطور که قرار نیست دمکراسی فقط از سوی یک مسلک سیاسی ـ حال چپ یا راست ـ تبلیغ شود و سودش هم به یک مسلک برسد، لائیسیته هم مال همۀ آنهایی است که به اهمیت و فواید جدا کردن سیاست و دین آگاهند و می خواهند این جدایی را در ایران برقرار سازند ـ از هر گرایش سیاسی و با هر ایدئولوژی که باشند.

بار ها روی این مسئله تأکید کرده ام که در موقعیت امروز ما، لائیسیته همان نقشی را می تواند ایفا کند و خواهد کرد که کلمه و مفهوم و شعار مشروطه در اول قرن بیستم ایفا نمود و مایۀ انقلابی دوران ساز شد که ایران را از نظام قدیم حکومتیش آزاد نمود و وارد جهان نوینش کرد. همانطور که مشروطه فقط مال یک گروه سیاسی نبود و انواع گرایش های، از محافظه کار تا سوسیال دمکرات انقلابی را زیر چتر خود گرد آورده بود، لائیسیته هم کاملاً قادر است که به همان اندازه فراگیر گردد و راه خلاصی از نظام اسلامی را پیش پای ما باز کند.

اگر با نظام اسلامی مخالفیم و ختم حیات آنرا طالبیم، لائیسیته چارۀ کار ماست و می باید در مرکز مطالبات سیاسی  همۀ آنهایی قرار گیرد که خواستار آزاد کردن ایران هستند. آن همراهی و همکاری فرا جناحی که بسیاری آرزو دارند در بین مخالفان نظام فعلی صورت بپذیرد، به این طریق و حول این فکر و شعار اساسی حاصل شدنی است.

بستگی لائیسیته به دمکراسی انکار ناشدنی است. به دو دلیل:

اول اینکه در کشوری دمکراتیک و به دنبال انقلابی دمکراتیک زاده شده و بیشترین ثمراتش را به بار آورده است؛ دوم اینکه شرط لازم برقراری برابری بین شهروندان است که بدون آن دمکراسی نمی تواند شکل بگیرد. لائیسیته ای که ما می خواهیم درست همین است. چون برای ایران دمکراسی و آزادی می خواهیم، یعنی اینکه می خواهیم بهترین نظام سیاسی در کشورمان برقرار گردد. برای این که مردم ایران را سزاوار بهترین ها می دانیم و برای احقاق حقشان می کوشیم. اگر لائیسیته با دمکراسی به دنیا آمده و با دمکراسی همساز است، برای ما راهگشای دمکراسی هم خواهد بود، زیرا مانع بزرگ دخالت مذهب در سیاست را که حاصلش استبداد اسلامی حاضر است، رفع خواهد نمود.

ما، به شهادت چندین سال کوشش و نوشتن و سخن گفتن، بیشترین زحمات را در رواج فکر لائیسیته کشیده ایم، ولی انحصار نمی خواهیم. نمی خواهیم چون آزادی خواهیم، چون اعتقاد به انحصار فکر، حتی فکر آزادی نداریم، چون چنین کاری را مترادف عقیم کردن فکر و اختلال در رواجش میدانیم. آخر از همه برای اینکه معتقدیم این فکر و حرف است که باید پیش برود و همه باید در این کار شراکت داشته باشند تا به انجام برسد و در نهایت هم همه باید از مواهب آن بهره مند گردند. مقصود از همه، دقیقاً همه است، یعنی همۀ ایرانیان، از هر مسلک، با هر اعتقاد و چه مؤمن و چه بی ایمان. ایران مال همۀ ماست، دمکراسی هم مال همۀ ما خواهد بود، لائیسیته نیز به همچنین.

۱۸ دسامبر ۲۰۲۱، ۲۷ آذر ۱۴۰۰

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)