یک ماه؛ سی بزنگاه

– خبر آمد که دختری ۲۵ ساله به دلیل رفتار ناشایست قاضی پرونده‌اش، دست به خودکشی زده است؛ دختر که با اعلام شکایت نزد مراجع قضایی، ادعا می‌کند مورد تجاوز قرار گرفته است در جریان رسیدگی شاهد بدرفتاری قاضی در حق خود بوده و همین موضوع را دستاویزِ پایان دادن به زندگی‌اش قرار می‌دهد. مطابق جریانی تکراری، این خبر توسط مقامات رسمی دادگستری بوشهر تکذیب می‌شود و ماجرا به یک شایعه و بازی رسانه‌ای تقلیل می‌یابد. از سوی دیگر اما برادر دختر ادعا می‌کند قاضی پرونده خواهرش را “خراب” خطاب کرده بود.

خراب! 

ساده است و می‌شود در سیل خرابی‌های هر روزه فراموشش کرد. اما فراموشی و از یاد بردنِ یک قصه، به معنای حقیقت نداشتن و جاری نبودن آن قصه نیست. برخورد دستگاه قضایی در پرونده‌های تجاوز جنسی همیشه اینطور تلخ، یک زندگی را از هستی ساقط نمی‌کند؛ گاهی قربانی آنقدر با در بسته روبه‌رو می‌شود که ترجیح می‌دهد کنار بکشد، تنهایی خود را با درد سر کند اما هم‌دردی نظام قضایی را طلب نکند. مواردی هم هست که قربانی اصلا وارد جریان دادخواهی نمی‌شود؛ به روشنی روز می‌داند چه چیزی در دادگاه‌ها انتظارش را می‌کشد، پس فرار می‌کند اما خودش را در چنین جریان نفس‌گیری قرار نمی‌دهد.

کلیشه‌های حاکم بر جرم تجاوز در همه جای دنیا، زنان را آزار می‌دهد. این کلیشه‌ها ریشه‌های عمیقی در باورهای سخت و سترگِ مردسالارانه دارند؛ در حقیقت زنان به عنوان راوی در روایت تجاوز، جایگاهی ندارند. این داستان نیز در طول تاریخ از سوی مردان و در سایه‌ی نگاهی مردانه تعریف و بازتعریف شده است. نکته‌ی جالب توجه اینجاست که سیطره‌ی باورهای مردسالارانه بر گفتمان تجاوز، کودکان، مردان و سایر گروه‌های جنسیتی را نیز تحت تاثیر قرار داده است؛ امری که حاکی از فراگیری خشونت و اختصاصی نبودن آن است.

اما کم و کیف این روایتِ انحصاری یا به تعبیر بهتر این مونولوگِ مردانه به چه شکل است؟

تجاوز جنسی در گفتمان مردسالار، تنها از سوی یک مردِ خشن و زورگو نسبت به یک زنِ معصوم و مظلوم رخ می‌دهد؛ در این روایت، وقوع زور و غلبه‌ی فیزیکی ضروری است. ظاهر زن باید نورانی و بی‌آلایش باشد. سابقه‌ی رفتاری زن نیز باید یک زندگی قدیسانه را تایید کند. زن نباید هیچگونه ارتباط قبلی و احیانا دوستانه‌ای با متجاوز داشته باشد. نه گفتن زن عشوه‌گری محسوب می‌شود، باید فورا با خشونت هرچه تمام‌تر محیط را ترک کند یا با چاقو و اسپری فلفل ثابت کند که نه یعنی نه! همچنین زن برای شکایت نباید دست دست کند و فردای وقوع تجاوز باید کاملا سرحال و پرانرژی برای احقاق حقش دست بجنباند. زن اگر نوشیدنی الکلی بخورد یا خدای‌ناکرده دست به سیگار و دود بزند به ویژه اگر لاک قرمز داشته باشد رضایتش برای رابطه‌ی جنسی واضح و مبرهن است.

جالب نیست؟ خطاب تمام بایسته‌ها و نبایسته‌ها در این روایت، زن‌ها هستند. گویا مرد به عنوان یک متجاوز بالقوه بر مسند همایونی تکیه زده و به دیگران از جمله زن‌ها می‌گوید که چه کار کنید تا من به شما تجاوز نکنم!

با غلبه‌ی این باورها، تجاوز نرم و فریبکارانه، تجاوز در ازدواج، تجاوز به مردان، آزار جنسی غیردخولی، آزار جنسی و تجاوز به دگرباشان و حتی تجاوز به کودکان به عنوان افرادی مستقل و صاحب حق، جایگاهِ قابل توجهی نخواهند داشت و همگی برای اثبات خود باید ابتدا از این غول غالب گذر کنند.

مبارزه با کلیشه‌های جنسیتی و برهم زدن این تک‌گوییِ مردانه و رساندن صدای زنان به گوش همگان در روایت‌های تجاوز، از گذشته تا به امروز توسط گروه‌های مختلف فمینیستی و فعالان حقوق بشر ادامه داشته و دارد. حذف یک سنت ریشه‌دار و عرفی بسیار دشوار است. نکته‌ی قابل توجه این است که در دیگر نظام‌‌های حقوقی دنیا مبتنی بر اصل بی‌طرفی و رعایت عدالت و دوری از تبعیض، تا حد زیادی این کلیشه‌ها حداقل از متن قوانین و رویه‌های قضایی دور نگاه داشته شده‌اند. اما نظام حقوقی ایران در قوانین و رویه‌هایش نیز به کرات شاهد حضور پررنگ این کلیشه‌هاست. برای مثال ارتباط زن و مرد نامحرم از نگاه قانون مجازات، جرمی تعزیری است. حال اگر در این رابطه تجاوزی رخ بدهد، همین سابقه باعث می‌شود رضایت زن به رابطه‌ی جنسی از نگاه قاضی مفروض باشد و اساسا تجاوزی به نظر وی رخ نداده باشد. همچنین حرف و ادعای زنی که به باور دستگاه قضا، بکارت خود را قبلا از دست داده باشد و در حال حاضر متاهل نباشد، برای اثبات تجاوز جنسی چندان اعتبار ندارد.

با این اوصاف در چنین سیستمی، قاضی به خودش اجازه می‌دهد با آن گزاره‌های کلیشه‌ای غلط که حمایت قانونی را دارا هستند، قربانی را قضاوت کند، او را خراب بخواند، مدام به دلیل رفتارهایی نظیر پوشش نامناسب، مستی و ناهشیاری، خلوت در خانه، دوستی با بیگانه، خندیدن و اعتماد کردن و … او را سرزنش کند و در نهایت بزه‌دیده‌ای را که از خشونتی وحشتناک به دادگاه امان آورده است مورد خشونت مضاعف و این ‌بار قانونی قرار دهد.

دادگاه محل ستاندن داد از بیدادگر است؛ آنکس که سزاوار سرزنش و مجازات است، متجاوز است نه قربانی!

 

 

 

#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت 

#بیست_و_پنج_نوامبر 

@bidarzani

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)