بیستم آبان دوازدهمین سالگرد اعدام احسان فتاحیان است. جوان رشید و غیرتمند کرد که به اتهام واهی محاربه اعدامش کردند.

احسان فتاحیان متولد ۱۳۶۰ در کرمانشاه بود. او را در ۲۹ تیر ۸۷ در کامیاران دستگیر کردند. او ابتدا از سوی شعبه ۱ دادگاه انقلاب سنندج به اتهام عضویت در احزاب کردی به تحمل ۱۰ سال حبس توام با تبعید به رامهرمز محکوم شد. بعد از اعتراض دادستان کامیاران به حکم صادره، پرونده به دادگاه تجدید نظر سنندج ارجاع داده شد.

دادگاه تجدید نظر سنندج بر خلاف روند قانونی، احسان را به اتهام محاربه به اعدام محکوم کرد و در سحرگاه ۲۰ آبان ۱۳۸۸ احسان فتاحیان را بدون آنکه اجازه آخرین ملاقات با خانواده اش را داشته باشد ناجوانمردانه و ظالمانه و برغم مخالفت های بین المللی اعدام کردند.

روح سرکش احسان از همان کودکی ظلم را بر نتابید و فهمید که مسیر زندگی نه از راه تن دادن به آنچه که هست، بلکه از مسیر بدست آوردن آنچه که نیست و باید باشد، میگذرد.

خودش در اینباره نوشته است: «در شهر کرمانشاه زندگی را آغاز کردم، آنجا که بزرگیش ورد زبان هم میهنانم است، آنجایی که مهد تمدن میهنم بوده است. قطور ذهن ام بدان سویم کشید که تبعیض را و وضعیتی ناروا را بفهمم و از اعماق وجود درکش نمایم که گویای ستم بود، ستمی در حق من چنان فردی انسانی و در حق من چنان مجموعه ای انسانی، پیگیری چرایی ستم و رفع آن به هزاران فکرم راهبر شد، اما وااسفا که آنان چنان فضا را مسدود و حق طلبی را محجور و سرکوب کرده بودند که در داخل راهی نیافتم و ورای محدوده های تصنعی به مکانی دیگر و مامنی دیگر کوچیدم».

احسان مانند هر جوان دیگری که پا در مسیر آزادیخواهی گذاشته است از همان ابتدا در مییابد که این مسیری است که تنها با خون و رنج جوانان این آب و خاک باز میشود. خود لحظات بازداشتش را چنین توصیف کرده است: «دستگیرم کردند و به قفسم انداختنداز همان آغاز و با پذیرایی انسان دوستانه ی دستگیر کنندگانم !! فهمیدم که همان سرنوشت تراژدیک و غمناک همراهان و رهروان این راه پررهرو به انتظار نشسته استشکنجه، پرونده سازی، دادگاه سرسپرده و شدیدا تحت نفوذ، حکمی کاملا ناعادلانه و سیاسی، و در نهایت مرگ»…

دادگاه انقلاب اسلامی سنندج او را به اتهام عضویت در احزاب کردی و تبلیغ علیه نظام به ده سال حبس توام با تبعید به شهرستان رامهرمز محکوم کرد. اما دادستان با اعتراض به ملایم بودن حکم دادگاه بدوی، خواستار ارسال پرونده به دادگاه تجدید نظر شد و دادگاه تجدید نظر استان کردستان با تایید اتهام «محاربه با خدا!»، حکم ۱۰ سال زندان را به اعدام تبدیل کرد.

این حکم در همان زمان توسط حقوقدانها نقض آشکار قوانین ایران خوانده شد چرا که بر پایه ماده ۲۵۸ قانون آیین دادرسی کیفری، محاکم تجدید نظر تنها در صورتی مجاز به تشدید حکم بدوی است که حکم صادره از حداقل مجازات مقرر در قانون کمتر باشد و در مورد فتاحیان حداقل مجازات یک سال زندان بوده است. احسان خودش در مورد این بی عدالتی فاحش نوشته است: «حال خود فاصله‌ی ۱۰سال توام با تبعید را با این حداقل مقایسه کنید تا پی به غیرقانونی، غیرحقوقی و سیاسی بودن حکم اعدام ببرید».

احسان را مانند بسیاری زندانیان دیگر به شدت زیر فشار گذاشتند تا دست به مصاحبه تلویزیونی و اقرار در زیر شکنجه و اعترافات اجباری بزند اما او، هرگز حاضر به تسلیم نشد و برغم فشارهای طاقت‌فرسایی که بر وی وارد می‌آوردند، تن به ذلت نداد. احسان قهرمان، شکنجه گران را در حسرت قبول این عمل ذلت بار باقی گذاشت.

خودش در اینباره گفته است: «مدتی کوتاه پیش از تبدیل حکم، مجددا از زندان مرکزی سنندج به بازداشتگاه اداره اطلاعات منتقل و در آنجا از من خواسته شد طی یک مصاحبه ویدیوئی به اعمالی ناکرده اقرار و کلمات و جملاتی در رد افکار خویش برزبان آورم. علی رغم فشارها ی شدید، من حاضر به قبول خواسته نامشروع آنان نشدم و آنها نیز صراحتا گفتند حکمم را به اعدام تبدیل خواهند نمود، که خیلی زود به عهد خویش وفا کردن و سرسپردگی دادگاه را به مراجع امنیتی و غیرقضایی اثبات نمودن. پس آیا انسان می تواند بر آنان خرده ای بگیرد؟»!

احسان فتاحیان به درستی پی به فساد پایه ای در قضاییه ایران برده و به روشنی میدانست که چنین سیستم فاسدی همین بر می آید که احکامی ورای قانون و حق و حقوق انسانی صادر کنند.

احسان پس از ابلاغ حکم اعدام، مرگ را به سخره گرفت و نوشت: «اگر به گمان زورورزان و حاکمان، مرگ من موجب حذف مسئله ای به نام مسئله کردستان خواهد شد، باید گفت زهی خیال باطل. نه مردن من و نه هزاران چون من، مرهمی بر این درد بی درمان نخواهد بود و چه بسا آتش آنرا شعله ورتر خواهد نمود. بی گمان هر مرگ اشارتی است به حیاتی دیگر».

احسان در اعتراض به حکم ظالمانه اعدام دست به اعتصاب غذا زد. اعتصاب غذای او یک اتحاد و همبستگی در میان زندانیان ایجاد کرد و بسیاری از زندانیان در زندانهای کردستان و آذربایجان غربی با او در این اعتصاب همراه شدند و به یک اعتصاب دسته جعی تبدیل شد.

اما همانطور که خودش گفته بود قضاییه با همدستی دستانی در پشت پرده، از وجودش وحشت داشتند و حیات او را مانعی سرراه بقای خود میدیدند.

سرانجام در سحرگاه ۲۰ آبان ۱۳۸۸ احسان فتاحیان را بدون آنکه اجازه آخرین ملاقات با خانواده اش را داشته باشد ناجوانمردانه و ظالمانه اعدام کردند.

حکم اعدام ظالمانه احسان فتاحیان اعتراضات زیادی را برانگیخت از جمله سازمان عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر و بسیاری فعالان حقوق بشری و سیاسی خواستار لغو این حکم شده بودند.

جسد او را در ساعت ۷و ۴۵دقیقه صبح به بهشت محمدی در گورستان شهر سنندج منتقل کرده و در آنجا به خاک سپردند.

بیستم آبان سالگرد اعدام احسان فتاحیان  جوانی که با خونش راه آزادی را ترسیم کرد

آخرین کلام احسان ۳ روز پیش از اعدام:

واپسین شعاع آفتاب شبانگاهی
نشان دهنده ی راهی ست که خواهان در نوشتن آنم
خش خش برگ ها زیر قدم هایم
میگوید : بگذار تا فرو افتی
آنگاه راه آزادی را باز خواهی یافت.

هرگز از مرگ نهراسیده ام ، حتی اکنون که آن را در قریب ترین فضا و صمیمانه ترین زمان، در کنار خویش حس میکنم. آن را میبویم و بازش میشناسم، چرا که آشنایی ست دیرینه به این ملت و سرزمین. نه با مرگ که با دلایل مرگ سر صحبت دارم، اکنون که ” تاوان ” دگردیسی یافته و به طلب حق و آزادی ترجمه اش نموده اند، آیا میتوان باکی از عاقبت و سرانجام داشت؟ ” ما ” ای که از سوی “آنان ” به مرگ محکوم شده ایم در طلب یافتن روزنه ای به سوی یک جهان بهتر و عاری از حق کشی در تلاش بوده ایم، آیا آنان نیز به کرده ی خود واقف اند؟

به کانال نه به زندان نه به اعدام در تلگرام بپیوندید
https://t.me/NoToPrisonNoToExecution

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)