رهبر مقامی است که مانند آن در رژیم های غربی یا شرق کمونیست نیست؛ مقام امامت دارد!
ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است!(۹۹)
حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران
فصل دوم ( ۵۶)
تصویب اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی (اول) تا دوره ی مطلقه
تدوین و تحقیق از: محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)
@shourimohammad

بهشتی [نایب رئیس]:
طرح پیشنهادی طبق نظر اکثریت آرا به عنوان دستور جلسه دیروز و امروز و در این جلسه نیز فشرده مطالبی مخالف وموافق با فرصتی استثنایی _که به قول برادرانمان بر خلاف آئین نامه به مخالف و موافق داده شد_ برای آگاهی شما ملت عزیز در اینجا بیان گردید.
ما بارای مخفی درباره این اصول رای گیری خواهیم کرد و ننیجه را هر چه باشد به اطلاع شما خواهیم رساند. ولی تا این لحظه شما دیدید که راجع به این مساله بسیار مهم دو نوع ببنش فقهی و اسلامی وجود دارد، چه در میان معممین، چه در میان غیر معممین. بنابراین برخلاف آنچه که به شما وانمود کردند اختلاف نظر در مورد مساله ولایت فقیه، مساله مقابله معمم و غیر معمم و روی در روی ایستادن روحانیون و غیر روحانیون هرگز نیست! مساله، مفابله دو نوع فکر و بینش اسلامی و اجتماعی است… من به سهم خودم به عنوان یک فرد از نمایندگان شما آمادگی خود را اعلام می کنم که پس از مشخص شدن اصول، پیرامون آن ها در میزگرد شرکت کنم و با هر متفکری از هر گروهی باشد به تبادل نظر و گفت و گو بنشینم!
[محمد جواد] حجتی کرمانی: بعد از تصویب؟!!
بهشتی [نایب رئیس]: ما که نمی خواهیم به رفراندوم بگذاریم؟…
[محمد] رشیدیان: هنوز حق مطلب ادا نشده!… زبان آقای تهرانی یک زبان فنی و علمی بود، نه اینکه حق مطلب ادا نشد، بلکه خیلی دقت نظر می خواست! که این مطالب فهمیده بشود! اما آقایانی که به عنوان مخالف صحبت کردند، شاید همه کسانی که سواد خواندن و نوشتن داشتند چون جنبه شعاری داشت فهمیدند، پس اجازه بفرمائید که با همان سبک البته با استدلال روشن برای این ملت از زبان آقای فارسی یا دیگران با دلایل مستدل و با زبان ساده، زوایای مبهم برای این ملت روشن بشود.
[عباس] دکتر شیبانی: در مورد رهبری امام بحثی نیست، اگر در قانون چیزی هم نیاوریم به رهبری ایشان خدشه ای وارد نمی شود، همانطور که گاندی رهبری هند را به عهده داشت…
در مورد رهبری کل قوا در اسلام مسئولیت هست. اگر کسی را گفتید رهبری کل قوا، اگر خطا کرد چه جوری مجازاتش می کنید؟ ولی امر است و هیچ کاری هم نمی شود کرد و هیچ ماده هم دراین قانون نیست که به این مساله به چه نحو باید رسیدگی کرد؟ اگر می پذیریم فرمانده کل قوا در صورتی که خطایی در تصمیم گیری نظامیش کرد بیاورید در دادگاه نظامی و محاکمه اش بکنند…
هیچ لزومی به اینکه مرجع و رهبر فرمانده کل قوا باشد نیست. و ایجاد حب و بغض می کند و رهبر باید از جانب حب و بغض دور باشد. یعنی کاری نکنیم که مردم بر علیه او شورش بکنند و ناراحت بشوند…
اصولا لزومی ندارد فرمانده کل قوا داشته باشیم و رئیس ستاد ارتش باشد که آن هم باید تحصیلات نظامی داشته باشد و یک رهبر و مرجع نمی تواند تحصیلات نظامی کافی داشته باشد تا بتواند تصمیمات لازم را بگیرد.
[محمد] یزدی: پس حضرت علی چطور توانست…
شیبانی: در مور حضرت علی که مکررا اشاره می کنید، حضرت علی علم الهی برای حکومت شرعی خود داشت و جنگ می کرد. این فرق می کند با کسی که بعدا می خواهد فقیه بشود! حداقل بابد ۶۰ سال تحصیل بکند! می بینید که اکثر مراجع سن شان از ۶۰ سال به بالا است. شما چیزی نگوئید که عملی نباشد…
[ابوالحسن] بنی صدر: در مدافعات مدافعین و موافقین این اصل، دو مطلب وجود دارد:
یکی اینکه می خواهیم جلوی کودتا را بگیریم! خو‌ب کودتایی که می خواهد بشود، علیه چه کسی است؟ اگر علیه دولت و قوه مجریه است چطور اختیار از دست او می گیربد بعد با چه وسیله ای در مقابل کودتا خود را حفظ بکند؟ اتفاقا به همین دلیل ترس از کودتا است که باید حساب ارتش را از حساب دولت جدا نکرد. من امروز صبح عرض کردم مخالفم با اینکه یک اختیارات تام داده شود بدون اینکه معلوم شود مجرا و اسبابش چیست؟ در پیش نویس اولیه قانون اساسی هم همین اصل بود که فرماندهی کل قوا با رئیس جمهوری است، ولی ما آوردیم دیدیم که خیر رئیس جمهوری بدون اسباب ممکن نیست! آیا او خارج از دولت می خواهد کار بکند یا از طریق دولت می خواهد کار بکند؟ اگر خارج از دولت است که همان استبداد است. برای اینکه هر لحظه می تواند تصمیم بگیرد. تمام دولت را نظامی بکند. اگر از طریق دولت می خواهد بکند می شود به این صورت که در این قانون آمده و ملاحظه بفرمائید‌‌ در مورد رئیس جمهوری آیا شما می گفتید این اصل، اصل تشریفاتی است؟ نه برای اینکه رئیس جمهور باید در هیات دولتش کار کند.، پس هیات دولت باید به او پیشنهادد بکند و این خارج از آن مجرا، مثل شاه سابق جداگانه اتصال نداشته باشد به قشون، و هر وقت هر جور دلش خواست عمل بکند و با قشون بتواند در او القای شبهه بکند و یک تصمیماتی را به او تحمیل بکند که دولت از آن آگاه نیست. این است که از لحلظ من هیچ فرقی نمی کند.
شما می گوئید که رهبری بالای همه است چه بهتر؟ پس همین اصلی که در پیش نویس برای رئیس جمهور پذیدفته شده بود، شما بپذیرید برای رهبری، آن اصل ۹۳ این اصل است که: فرماندهی کل نیروهای نظامی با رئیس جمهور است. شما اینجا می گوئید که با شورای رهبری است. رئیس کل ستاد ارتش جمهوری اسلامی به پیشنهاد هیات وزیران است چون بالاتر شده می شود نوشت: هیات وزیران رئیس جمهور و تصویب رهبر است. این می شود عین آن اصل که مجرایش هم معلوم است. قلا منطقش برای مردم و برای آینده معلوم باشد. این راجع به اینکه می خواهید جلوی کودتا را بگیریم!
اما چیزی که دائم اینجا می شنویم علی الدوام. یک طرف پاک و معصوم است و یک طرف دیگر خبیث است!
رئیس جمهور حتما یک کسی است که انتخاب می شود بدتر از محمد رضا!! و سی و پنج میلیون مردم ایران نمی توانند آدمی را انتخاب بکنند که صالح باشد! حتما فاسد از آب در می آید و باید جلوی او را گرفت. خوب در این صورت لطفا کاری بکنید که آدم صالحی انتخاب بشود! برای اینکه اگر آدم فاسد انتخاب بشود نمی توان جلوی این مواد را بگیرد. این را همه می دانند و این ترتیب استدلال به نظر من همان چیز ی است که به زیان استدلال کننده تمام می شودکه مااحتیاجی به اینکار نداریم. چون با آن شورای رهبری می خواهد با قوه مجریه و قوای مملکتی کار بکند، یا علیحده می خواهد کار بکند؟ کدام یک از اینهاست؟اگر علیحده می خواهد کار بکندکه این استبداداست. اگربا آن ها می خواهد کار بکند هیچ مصیبتی نیست. شما می خواهید که او هم در حکومت دخالت داشته باشد؟ چه بهتر! مجرایش را معین بکنید تا در آن مجرا همه بدانند این اصل چگونه پیاده خواهد شد.خدا هم کارها را به اسباب انجام می دهد. شما نمی شود اصلی را بیاورید که فرماندهی عالی کل قوا رهبر است، چه جوری این را اعمال می کنید؟ کسی نمی داند! می فرمایند در اصول بعد معین می شود. بنده عرض می کنم نه خیر قربان! باید در همین جا معین بشود! اگر بخواهیدهمین جابگذاریدمطلب روشن می شود و برای مردم هم ما می توانیم روشن بکنیم و دفاع بکنیم که این هیچگونه مخالفتی با دمکراسی و حاکمیت ملت ندارد…
آن چیزی که مزاحم آزادی است، نبودن مجرا و اسباب در قانونگذاری است! مثل قانون اساسی سابق یک جمله می نویسد که عزل و نصب وزبران با شاه است چه جور؟ معلوم نیست. و با یک جمله می نویسد فرمانده کل قوا انتخابش با شاه است، چه جور؟ معلوم نیست. در یک جای دیگر نقیض این را می نویسد. می شود همان دعواهایی که طی نشد. پس بهتر است که از او عبرت بگیریم. داستان محاکمه دکتر مصدق جلوی چشم همه است. این می گفت طبق اصل ۴۴ قانون اساسی یا ۴۶، شاه حق ندارد عزل و نصب بکند و ویزران حق ندارند دستورات کتبی شاه را اطاعت کنند، آن می گفت طبق اصل فلان عزل و نصب وزرا با شاه است. پس این می شود همان قانون اساسی. بنابراین بهتر است آن مشکلات را اینجا بوجود نیاوربم. و هیچ نگران هم نباشید که اگر فرماندهی عالی با فقها باشد نگرانی ندارد و من هم هیچ نگران این مساله نیستم. فقط نگران این هستم که ترتیب و اسبابش معین نباشد و خبرگان تشکیل بشود آقای رئیس ستاد معلوم نیست که تابع چه کسی هست؟ هر غلط خواست می تواند بکند و کودتا از این ها در می آید!

[جلال الدین] فارسی:
با ۱۰ دقیقه وقت نمی شود به تمام ایراداتی که وارد کردند جواب داد. چون که آن ها در ۱۰ دقیقه ایراد وارد می کردند و استدلال هم نداشتند. فقط القای شبهه می کردند…. مجرای اعمال فرمانده کل قوا همان مجرایی است که رئیس جمهور در رژیم های دیگر اعمال می کند. و آن هم بر خلاف فرمایش شما از طریق دولت نیست. در دولت وزیر دفاع هست که به اداره تشکیلات دفاع ملی می پردازد. فرمانده کل قوا گاهی کارهایش را از همبن طریق اعمال می کند و گاهی فرمان را مستقیما صادر می کند. این تجربه ای که ما داشتیم در سرکوب ضد انقلاب تجزیه طلب وابسته به بیگانه مرتد، امام فرمانده کل قوا را از بالای سر نخست وزیر و دولت موقت به وزیر دفاعش اعمال کرد. همچنانکه در رژیم های سلطنتی که فرماندهی کل قوا با شاه بود از غیر طریق وزیر دفاع هم گاهی اعمال می کند. جمهری هم باشد همین است! یعنی هر دو مشترک هستند. یعنی جمهوری و رژیم سلطنتی در این که علاوه بر یک مقام مسئول دفاع ملی که در داخل دولت هست، در خارج از هیات دولت ولی در کل دولت به عنوان یک نظام سیایی، فرماندهی کل قوا وجود دارد و آن زنجیره و حلقه اصلی قدرت در تمام رژیم ها است!…
فرماندهی کل قوا فرقش با رئیس جمهور این است! که آفای بنی صدر، احتمالات فساد در رئیس جمهور، در نخست وزیر و وزیر دفاع بسیار بیشتر از رهبر است. به دلیل اینکه در وزیر دفاع شرط عدالت نیست. در رئیس دولت و هیات دولت شرط عدالت و تقوا نیست. لازم نیست که چنین تجربه ای داشته باشند. و اگر بگذاریم هم عملی نیست.چونکه اینها کسانی هستندکه ممکن است ایمانشان ضعیف باشد اما از تخصصشان استفاده می شود. همانطور که از کارشناس خارجی هم استفاده می کنیم….
رهبرما یک مقامی است که جایش را نمی شود در رژیم های غربی یا شرق کمونیست پیدا کرد.
کسی است که قبل از اینکه مقام رهبری و فرمانده کل قوا را به او بسپارید، مقام امامت را داشته، نماینده مکتب مردم به تدریج و در طول سال ها با نشان دان سابقه عدالت و تقوا و اخلاص به مصالح ملت و تعالی روانی که بروز کرده به آن ایمان پیدا کرده اند پس از آنکه او را به نام رهبر شناختند و به نام امام شناختند، به نام فرمانده کل قوا با او بیعت می کنند…
اما کودتا هم همیشه ممکن نیست علبه قوه مجربه باشد. قوه مجریه هم ممکن است کودتاچی باشد.. همان فرمانده کل قوای ماکه شاه بود علیه حکومت ملی ما دکتر مصدق ازمقام فرماندهی کل قوا کودتا کرد. همین رئیس جمهور، همان احتمالات است! منتها نه به آن نسبت!
بنی صدر: علیه خودشان کودتا کردند؟!!
فارسی: چرا علیه خودشان؟
بنابراین مساله یک طرف صالح و یک طرف فاسد نیست، مساله نسبت صلاح و فساد است!
هرکس فرماندهی کل قوا را داشته باشد می تواند در جامعه تعیین سرنوشت بکند!
شما می فرمائید در حالی که مراجعی وجود دارد چگونه یک مرجع را می خواهید به توده های مردم و به پیروان سایر مراجع از نظر حاکمیت و حاکم بودن و نافذالاجرا بودن اوامرش را بقبولانید!،؟
ما می گوئیم با وجور رهبری مثل امام خمینی و امام خمینی هایی که همین انقلاب بوجود خواهد آورد و بوجود آورده است!

ماخذ:
کتاب صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج۲، جلسه چهل ویکم، ۱۷مهرماه. ص ۱۱۳۰ تا ۱ص۱۱۳۶

ادامه دارد…
۱۷ آبان۱۴۰۰
نه به ولی فقیه سوم!
پیشگیری بهترین درمان. علاج واقعه قبل از وقوع.

t.me/shourimohammad
 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)