در اینکه کشور ایران دچار فساد حکومتی و انواع بحران‌ها که یکی هم بحران آب است می‌باشد، هیچ شکی نیست اما:
هیچگاه هیچ تظاهرات خود انگیخته‌ای در هیچ کجای جهان وجود نداشته/ندارد. اگر حتی صد نفر هم جمع بشوند و حرکت بکنند کسی همراه آنها نمی‌رود و آنها باید در خیابان بعدی متفرق بشوند و البته پلیس و‌ پلیس امنیتی و…همه آنها را شناسایی کرده و به‌موقع تکلیف خود را با آنها روشن می‌کند.
   سالهاست که داستان راه انداختن تظاهرات و بعد ادعای مردمی  یا خودانگیخته بودن آن و… رواج دارد و‌ تمام سیاسیون با تجربه آنرا می‌دانند و به‌خوبی می‌شناسند. کسانیکه این نکته را نمی‌دانند آنانی هستند که فریب دسته اول یا بانیان تظاهرات‌ها را می‌خورند. بهمین دلیل استکه وقتی تظاهرات یا حرکتی شروع می‌شود سازمان‌های سیاسی بدنبال شروع کننده هستند تا بدانند باید دنبال آن بروند یا حتی مقابل آن بایستند. اما یک موقع دیگری هم هست که سازمان‌های سیاسی به این نکته ارجحیت نمی‌دهند و آن زمانی است که می‌خواهند آب بهر نحوی است گل آلود بشود. آن سازمان سیاسی که این نکات را در لحظات خاص نمی‌بیند یا نمی‌داند یا در نظر نمی‌گیرد سازمان سیاسی نیست یک محفل کودکانه است که بازیچه قرار می‌گیرد.
حال اگر کسی تصور بکند این روش فقط در ایران یا کشورهای (به‌اصطلاح غرب) دیکتاتوری صورت می‌گیرد، ابدا هیچ دانشی از سیاست و جهان ندارد.
این روش از غرب به سایر کشورها رسید.
   اکنون می‌رسیم به وقایع هفته اخیر و داستان کمبود آب یا خشکسالی در خوزستان و پس از آرام شدن آن، تظاهرات در تهران و شعار مرگ بر دیکتاتور. دقیقا همین جاست که روشن می‌شود دو/چند گروه درون حاکمیت در مقابل هم تظاهرات کردند. مرگ بر دیکتاتور مشخصا مقصود خامنه ای است. تظاهرات مردمی با چنین شعاری ممکن نیست! بلکه جناحی در حاکمیت نیروهای خود را (که مسلما افراد آن برای جناح طرفدار خامنه ای مشخص است) به میدان آورد و البته بعضی مردمان عادی نیز که از پشت پرده با خبر نیستند چه در این تظاهرات و چه در تظاهرات ضد خشکسالی شرکت کرده و می‌کنند. مسلما این مردمان عادی جهت تفریح به چنین تظاهراتی نمی‌روند بلکه آنها مطالباتی دارند و خود را با این تظاهرات هم جهت می‌بینند.
در خصوص تظاهرات اخیر:
   هفته پیش در خصوص خشکسالی و تظاهرات صورت گرفته، مختصری نوشتم که می‌توانید برای تکمیل این نوشته آنرا بخوانید. اما نهایت اینکه ماجرا در ابهام ماند که چگونه است که آب پشت سدها بود اما هورها و رودها خشک شدند و بسیاری مشکلاتی که آن روزها ایجاد شد.‌ بنظر می‌رسد دست‌هایی در کار بوده تا این شرایط را سخت‌تر بکند و مشکلاتی پیچیده ایجاد بشود.
   آنچه در همان فیلم‌های کوتاه ارسالی دیده می‌شد نظم/سازماندهی پنهان (حکومتی) در تظاهرات بود که از جمله نمی‌بایست هیچ خشونتی صورت می‌گرفت. وگرنه در یک چنین تظاهرات گسترده‌ای اگر اینچنین نبود و مخصوصا چنانچه دست بعضی سازمان‌های اپوزیسیون (بویژه آنها که شعار سرنگونی سر می‌دهند) در کار بود و یا بعضی کشورهائی که می‌خواهند ایران را شلوغ کرده به جنگ داخلی و تجزیه بکشانند، و اندکی نیرو داشتند آن را به خشونت می‌کشیدند. اما دیده شد که چنین نبود.
   شیوخ عرب خوزستان که اکنون با سایر ایرانیان پیوندهای خونی نیز پیدا کرده‌اند از وفادارترین ایرانیان هستند و اگر غیر از این بود که دست نیروهای حکومتی در کار بود، با توجه به اینکه هنوز در میان مردمان خود نفوذ دارند و از طرفی بسیاری از آنها اسلحه گرم مخصوصا جنگی در اختیار دارند این حرکت گسترده می‌توانست چندین صدنفر کشته و آشوبی بزرگ را بهمراه داشته باشد ولی بنظر می‌رسد این شیوخ از پیش در جریان بودند و با سازماندهندگان همراه بودند.
تظاهرات آب در آخر دوران ریاست جمهوری روحانی و جناح‌‌اش، با هدف ضربه زدن به آنان بود.
   در مقابل روحانی نیز در تهران تظاهراتی برعلیه خامنه‌ای براه انداخت اما معلوم شد که نیرویش برای اینکار کافی نیست. سال ۱۹۹۸ درگیری میان این دو جناح به کشتار کشید که با هم کنار آمدند. ولی اینبار به‌نظر می‌رسد توان روحانی بسیار تحلیل رفته است. ۸ سال حکومت اش، مردم و حامیانش را نا امید کرد. به‌نظر می‌رسد مردم امیدشان بیشتر به این است که اتحاد میان سه قوه و همراهی با خامنه‌ای شاید بتواند وضعیت کشور را عوض کند.
   شاید این عقیده در میان اکثریت مردمان قوت گرفته باشد که آمریکا بهرحال با ایران کنار نخواهد آمد زیرا ایران با اسرائیل مشکل دارد و از طرفی کشورهای غربی  (بصورت آشکار و پنهان) مسیحی – صهیونیست‌ و حامی اسرائیل هستند.
   از جانب دیگر این امید که شاید در همکاری‌های نزدیک با چین،‌ روسیه، اتحادیه شانگهای، اورآسیا و اینگونه موارد از زیر تیغ سیستم استعمارگرانه غرب رها بشوند.
   بنظر می‌رسد کشورهائی مانند ایران نه تنها بواسطه تفاوت تاریخش با غرب بلکه به‌علت سلطه سیستم استعماری غرب (مالی، نظامی، تجاری و…)‌ راهی جز یک حکومت قدرتمند ندارند.
طنز قضیه آنجا استکه “شعار طرفداری از رضا شاه سر می‌دهند” که دقیقا به معنی درخواست یک دیکتاتور است. آنهم دیکتاتوری که هیچ سواد سیاسی و تئوری و یا حتی نیروئی (انسانی)  نداشت و آنچه زمان او صورت می‌گرفت بیشتر طرح‌های غرب و بعضی از جانب ایرانیان بود.
   همچنین خواست آمدن پسر شاه نیز همین معنی را می‌دهند یعنی آوردن یک نفر بر قدرت. اگر چنین است هم اکنون یک نفر در قدرت است که قدرت هم دارد و در عین حال نیروی زیادی نیز حامی او هستند و در کنار آن نیز دولت نیز از قدرتی بسیار فراتر از زمان شاه برخوردار است بطوریکه دولت می‌تواند تظاهرات مرگ بر دیکتاتور براه بیندازد؛ امری که در زمان شاه ابدا امکان نداشت و حتی چنین چیزی در مخیله کسی نمی گنجید آنچنانکه هنوز هم کسی به این نکته توجهی نداشته است. دولت  و مجلس در زمان شاه ابدا معنی/قدرت/استقلال نداشت همه چیز زیر سلطه شاه بود.
   از طرفی آنچه در همسایگی ایران دیده می‌شود وضعیت جنگی تمام عیار است که به‌طور طبیعی هرکشوری را وادار می‌کند که حکومت نظامی اعلام بکند.
   هیچ دولت عاقلی آنگاه که در همسایگی‌اش جنگ است بی خیال نمی‌نشیند بلکه نیروهای نظامی‌اش را در حال آماده باش نگه می‌دارد که البته برایش هزینه دارد. حتی ممکن است ناخواسته وارد جنگ بشود.
 حال با شکست آمریکا و خروجش از منطقه، شرایط به شکل کاملا دیگری در خواهد آمد. از جمله بیم رژیم حاکم برایران از دخالت آمریکا در حمایت نظامی از دشمنانش کاهش خواهد یافت و به نوعی امکان سرنگونی‌اش و جنگ داخلی که می‌بایست حمایت نظامی سایر کشورها را داشته باشد تا حد قابل توجهی کاهش می‌یابد.

   تظاهرات دو روز پیش تهران در پاسخ/مقابله با برگزارکنندگان تظاهرات خوزستان، شاید آخرین زور آزمائی روحانی برای برخورد با خامنه‌ای و حامیانش بود و شاید برایش مشخص شد که در این راه نتوانسته است حمایت بعضی دیگر جناح‌‌های مخالف خامنه‌ای و یا حتی ضد خامنه‌ای را جلب بکند و در نتیجه مجبور به توقف قدرت‌نمائی شد. زیرا معلوم گردید که قدرت او به پایان رسیده و در واقع پس از ۸ سال ریاست جمهوری که انتقادات بسیار تند مخالفین را در پی داشت بطوریکه توانستند مردم را نیز برعلیه او بسیج بکنند، کار این جناح به بن بست رسید. مخصوصا تظاهرات ضد خشکسالی که درواقع ضد روحانی و جناح‌اش بود کار را به آخر رساند.
مقابله اخیر دو جناح در ایران و شکست جناح ضد خامنه‌ای، تکلیف سایر کشورها در ارتباط با ایران را نیز روشن کرد.

۶ مرداد ۱۴۰۰   و  ۲۸ ژولای ۲۰۲۱
حسن بایگان

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)