(موضعی سیاسی پیرامون ملیگرایی و قومگرایی: نه به فاشیسم ملی و قومی؛ زنده باد جامعه آزاد و برابر انسانی)
هفته گذشته تجمعی در مقبره کوروش هخامنشی برگزار شد که در آن شعارهای فاشیستی و ضد عرب شنیده شدند.
عدهای با حضور در این مکان تاریخی شعارهایی را به زبان آوردند که برآمده از فاشیسم و وطن پرستی است. عقیدهای که همیشه همراه بوده با تحقیر و توهین به سایر افراد منتسب به اقوام و ملل دیگر و البته سرکوب آنان.
حتی آن زمانی که این مواضع سیاسی همراه با توهین مستقیم و تحقیر نبودهاند، در بهترین حالت خود، همراه با خود برتر بینی به واسطه نژاد و رگ و خون بودهاند که کاملا واهی، دروغین و ضدانسانی است.
تصمیم داریم به نقد این دیدگاه بپردازیم و این نوشته را به تاثیرات مخرب این دیدگاه بر مبارزات برابریطلبانه و آزادیخواهانه مردم در جغرافیای سیاسی ایران اختصاص دهیم.
شعارهای مطرح شده در این تجمع چه بودند و چه محتوایی داشتند؟
شعارهایی که در این تجمعات سر داده شدند، این موارد بودند: “این همه لشکر آمده به عشق کوروش آمده”, “همش میگن دست خداست، هرچی بلاست از عرباست”, “ما آریایی هستیم، عرب نمیپرستیم.”
شعارهایی که ضد عرب بودن و در کنار آن ایرانپرستی در آنها عیان است، تا کنون هیچ ثمرهای جز تنش و تفرقهافکنی بین افراد منتسب به اقوام مختلف نداشته است.
پیش از این نیز به کرات شاهد آن بودیم که این طیف از افراد وطنپرست و آریایی!!! علاوه بر توهین به مردمان کشورهای حاشیه خلیج فارس که اصطلاحا به کشورهای عربی معروف هستند؛ به توهین علیه مردم در افغانستان، لبنان، فلسطین، روسیه، چین، انگلیس و … نیز میپرداختند، حال آنکه اگر اعتراضی نسبت به عملکرد حکومتها در آن کشورها وجود دارد، باید متوجه سیاستهای دولتهای حاکم در آن کشورها باشد.
نه آنکه به تمام مردم ساکن آن کشور بهدلایل واهی نژادی، مذهبی و قومی و امثالهم اهانت شود و برچسبهای مختلف چسبانده شود.
به موجب این شعارها عدهای که خود را ایرانی و از نژاد آریایی میدانند، علیه دیگران شعار میدهند و این افراد را بهواسطه نژاد و قومیت منتسب به آنان، به باد توهین و تحقیر میگیرند.
ملیگرایی و قومگرایی موجب تفرقه و اختلاف است!
همانطور که در قسمت قبلی نوشته شرح دادیم، نمیتوان ملیگرایی را شرح و بسط داد، از آن دفاع کرد و به آن بالید؛ بیآنکه حداقل دچار توهم خود برتر بینی نشد.
اگر هم عدهای در این کشور و یا در یک منطقه مانند خاورمیانه خود را برتر از دیگران بدانند و افراد با پیشینه از ملیتهای بهغیر از خودشان را مورد تحقیر و توهین قرار دهند، پاسخی که دریافت میکنند هم معمولا واکنشی متقابل است و جز این نخواهد بود.
بهعنوان مثال میتوان به دعوای دیرینه بین نژادپرستهای فارس و نژادپرستهای عرب اشاره کرد. دعوایی که سالهاست اختلافی بین مردمان کشورهای فارسیزبان و عربزبان ایجاد کرده و حاصل آن شعلهور شدن آتش جنگ و ویرانی و قتل و غارت بوده.
اختلافی که نفع آن فقط برای دولتها است؛ تا تفرقه بیاندازند و حکومت کنند. شیوهای که منجر میشود مردم منتسب به نژادهای آریایی و نژاد عرب، علیه دشمنان مشترکشان متحد نشوند و به این ترتیب سرکوب تودههای معترض در ایران و کشورهای دیگر سختی کمتری داشته باشد.
آیا جمهوری اسلامی و جریانات ملیگرا در این تفرقه افکنی موفق بودهاند؟
خوشبختانه طی سالهای اخیر و با فراگیر شدن مطالبات انسانگرایانه در منطقه، رشد سکولاریسم و جهانوطنی، گرایشات ملیگرا و قومگرا عملا حاشیهای شدهاند.
بهعنوان مثال میتوان به اعتراضات عراق اشاره کرد، که در جریان آن جوانان علیه قدرت حاکم در عراق که تحت حمایت جمهوری اسلامی بود قیام کردند و دست به برگزاری تجمعات باشکوه اعتراضی زدند.
جوانان در عراق میگفتند ما در حال مبارزه با دم اژدها هستیم و سر آن در ایران است که باید قطع شود.
مردم آزادیخواه در ایران نیز با جان و دل از اعتراضات جوانان در عراق حمایت کردند و آنرا همراستا با مبارزات خود علیه سیستم حاکم در ایران میدانستند.
این حقیقت بزرگ بود که هزاران سال تلاش خدایان و شاهها و فاشیستهای خونخوار و ظالم برای تفرقهافکنی را بیآبرو و بیاعتبار کرد.
جالب است که این اتفاق بین مردمانی افتاد که دولتها آنان را به شدیدترین شکل ممکن از هم جدا کرده بودند.
۸ سال جنگ حکومتهای عراق و ایران نتوانست جلوی انسانیت و مبارزه برای احقاق حقوق انسانی ما مردم ساکن ایران و عراق را بگیرد.
پس از آن نیز اینبار در داخل ایران یک حماسه انسانی دیگر علیه قومگرایی و نژادپرستی و ملیگرایی رقم خورد که در ادامه به آن میپردازیم.
اعتراضاتی که از خوزستان شروع شد و با شدت بیشتر در همان نواحی و بهصورت حمایتی و علیه کلیت سیستم حاکم در سایر نقاط کشور رخ داد را مورد توجه قرار دهید.
این اعتراضات نسبت به بیآبی، از بین رفتن منابع زیستمحیطی این منطقه، فقر و بیکاری جوانان ساکن در آن مناطق و مشکلات عدیده دیگر آغاز شدند. این مشکلات منجر به کوچ اجباری اهالی این مناطق به شهرهای دیگر و از دست رفتن زندگیشان و تغییر اجباری سبک زندگیشان شده بود.
معضلات ناشی از بیمعیشتی و نابودی محیط زیست این مناطق افزایش شدیدی یافته و عملا دسترسی به آب و هوای سالم که یکی از بنیادیترین حقوق هر انسانی در هرکجای جهان است را نیز از مردمان ساکن خوزستان سلب کرده.
واکنشی که مردمان معترض خواهان رفع تبعیض در سایر شهرها و استانهای جغرافیای سیاسی ایران نسبت به اعتراضات حقطلبانه در خوزستان داشتند، دیدنی بود.
این اعتراضات نیز درست مانند اتحاد عمل بین مردم در ایران و عراق که بلندگوی فریادهای انسانگرایانه به جای قومگرایانه و ملیگرایانه و مذهبی بود، عامل اتحاد عمل شد.
افراد با گویشها و حتی زبانهای متفاوت از چهارگوشه کشور معترضانه و حقطلبانه برخاستند تا علیه حکومتی که این وضعیت را به انسانهای ساکن خوزستان تحمیل کرده حمایت کنند.
آری, این بود شکوه مارش عظیم انسانیت برابر هرگونه تفکر و اقدام واپسگرایانه …
دشمنان اتحاد مردم از پا نخواهند نشست، وظیفه شهروندان و فعالین برای مقابله علیه این جریانات چیست؟
همانطور که شرح دادیم، شیب زمین مبارزه بین انسانگرایی و واپسگرایی، به نفع اتحاد عملی مردم است. اما قطعا جریانات مذکور عقب نخواهند کشید و تلاش خواهند کرد اختلافسازی کنند و به اختلافات موجود دامن بزنند.
آنچه که جامعه تاکنون در دستور کار خود قرار داده بیتوجهی و حاشیهای کردن این جریانات بوده و تا همین امروز، هیچ گرایش اینچنینی نتوانسته تبدیل به جریان مسلطی شود.
اما در صورتی که شاهد نمودهایی از حضور این قبیل گرایشات سیاسی در جامعه بودیم، دیگر اوضاع متفاوت است و باید به افشاسازی آنها دست زد.
بهخصوص باید نفع بردن حکومت از طرح گرایشات ملی و قومی را بیان کرد و این واقعیت را جلوی چشم جامعه قرار داد که اختلاف و تفرقه به ضرر فرد فرد افراد جامعه است.
طرح این مسائل تنها ایجاد مانع بر سر راه اتحاد زن، دانشجو، کارگر، معلم، پرستار, رنگین کمانی و به طور کلی همه افراد تحت ستم و تبعیض در سراسر کشور، برابر دشمن مشترک است.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.