قسمت اول

روند تکامل تاریخی بر روی کره زمین بحث مفصلی دارد و در اینجا وارد بحث آن نمی شوم . اما در این روند تکاملی از اول پیدایش زمین، زمین خودش و ما را هم از ابتدا رشدیابنده و هستی بخش آفرید و طی مراحل مختلف این رشد و تکامل نیز به موجودات یاد داد که خودتان می توانید برای خودتان رهبر خوب و یا بد باشید، ولی فراموش نکنید که رهبر اصلی کره زمین و نیروی جاذبه هستند. نگارنده سعی می کنم که آنچه وجود هستی و طبیعت زمین به ما یاد داد را باز کنم تا از رهبر و رهبری زمین و رهبر و رهبری خودمان و آنچه بر ما خوب و بد گذشته تصور درست تری داشته باشیم و زیاد این ور و آن ور دنبال رهبر معجزه گر آسمانی مذهبی و یا یک رهبر قهرمانی آنچنانی نگردیم که بیاید و ما را یک شَبه نجات بدهد.
۱- رهبران اصلی کره زمین و نیروی جاذبه هستند( رهبری کننده).

۲- رهبری زمین و رهبری نیروی جاذبه (رهبری کنندگی)بر محیط زیست و عناصر و موجودات گیاهی و حیوانی آن ( رهبری شونده)در اندازه های مختلف اعمال و بر روی ساختار و رشد آنها طبق قانون فیزیک کنترل دارند، البته رهبران اصلی، یعنی زمین و نیروی جاذبه رهبری شوندگی و رهبری کنندگی و تکامل داشته اند و دارند که بحث فیزیکی مفصل چند میلیارد ساله دارد و برای اینکه بحث ساده تر شود وارد بحث آنها نمی شوم و فقط در یک قلب کلی به رهبری طبیعت زمین بسنده می کنیم.

۳- عناصر بیجان و موجودات جاندار که از دل محیط زیست زمین بوجود آمده اند و توسط طبیعت محیط زیست رهبری شده و می شوند خود نیز دارای رشد و تکامل می باشند. که هر کدام از آنها بحث‌های پیچیده ای دارند.

۴- طی میلیونها سال با کمک رهبری طبیعت کره زمین رهبری شوندگی و یا رهبری شدن عناصر تکمیل تر و این عناصر تغییر ساختاری و تغییر خواص پیدا کرده و به عناصر جامد، مایع و گاز بر روی کره زمین تبدیل شدند که متناسب با خواص خود دوباره خاصیت رهبری کنندگی و رهبری شوندگی دارند، مثلا اگر عنصری که خواص دارد در ترکیب شیمیایی وارد شود بر روی تجزیه و ترکیب شیمیایی و ساختار و خواص این ترکیب تاثیر و تغییر بوجود می آورد ( رهبری کنندگی)و همچنین خودش تحت تاثیر این ترکیب تغییر فرم داده و خواص جدید پیدا می کند‌ (رهبری شوندگی)، مثال دیگر آهن در ترکیب بدنه موتور ماشین بکار رفته و به آنها استحکام می بخشد که این آهن در حد خاصیت استحکامی خود در ساختار موتور حکم رهبری کنندگی دارد. اما بر اثر اصطکاک زیاد و گرما به مرور از خواص و استحکامش کاسته می شود و تغییر ساختاری پیدا می کند( رهبری شوندگی). به عبارت دیگر رهبری شوندگی یعنی خاصیت و خصوصیت پیدا کردن که این خاصیت و خصوصیت اگربکار بروند حکم رهبری کنندگی دارند و نتیجه آن چیز نویی بوجود می آید با خواص جدید(رهبری شوندگی) که اگر این چیز جدید باز دوباره بکار رود حکم رهبری کنندگی پیدا می کند. اما همیشه همه چیز استاندارد ، عادی و درست پیش نمی رود. اگر یادگیری ها (رهبری شوندگی) همه چیزش با زور و فشار و در شرایط غیر عادی باشد رهبری کنندگیش‌ خطرناک می شود، مثلا بچه ای را در نظر بگیرید که درست تربیت نشده و دنیای بچگیش نابود شده ( رهبری شوندگی خراب) این بچه بزرگ که می شود رهبری کنندگی خطرناکی پیدا می کند، یعنی از بچگی عقده ای و دیکتاتور بار آمده و بزرگ که می شود با عقدگی و دیکتاتوری هم عمل می کند، مثلا دختری را در نظر بگیرید که اسید به صورتش پاشیده شده و یا دختری که از نُه تا دوازده سالگی صاحب یک بچه شود و خودش هنوز بچه است. این مادر خردسال آینده خوبی ندارد و زندگیش را نمی تواند درست رهبری کند، چون یادگیری های دوران بچگی( رهبرشوندگی) او نادرست بوده و معلوم نیست که بر سر خودش و فرزندش می آید(رهبری شوندگی خراب). اسم این وضعیت خراب و نامیزان را من گذاشته ام رهبرزدگی که در عمل باز تولید خودش است، مثلا دیکتاتوری همانطور که هست تعریف می شود و در عمل خودش را همانطور باز تعریف می کند، یعنی فرد دیکتاتور چیز درستی از رهبری شوندگی و رهبری کنندگی در زندگی نمی فهمد، چون هیچ چیزش به واقعیات اجتماعی و محیط زیست نمی خورد که او در آن بزرگ شده، مثال دیگر ترکیبات عناصر آتشفشانی هستند که این ترکیبات در دمای بالا و فشار غیر عادی شکل گرفته اند و خواص عجیب و غریبی دارند و هیچ نوع استانداردی در این ترکیبات به دست نمی آید که متناسب با استاندارد عناصر و ترکیبات شیمیایی بر روی زمین باشد که پس از میلیونها سال تکامل شکل گرفته اند. دما و فشار زیاد این رهبرزدگی را بوجود آورده اند.

۵- رشد و تکامل حیوانات و انسان و رهبری شوندگی و رهبری کنندگی آنها و ارتباط و هماهنگی آنها با محیط زیست کمی پیچیده تر از عناصر است. آنها به غذا، آب و هوا و همچنین به رشد عقلی و احساسی احتیاج دارند تا ساختار درونی و خصوصیات خودشان را تکمیل کنند(رهبری شوندگی) و متقابلا از طریق حواس پنجگانه و به وسیله عقل و احساس می توانند بر دیگران و محیط زیست رهبری داشته باشند( رهبری کنندگی) تا بتوانند خودشان را با اجتماع و محیط زیست هماهنگ کنند و همچنین برعکس .

۶- نوع ارتباطهای ما انسانها از درون با خود ذهنی، روحی، جسمی ، عقلی و احساسی هستند و بیرون از بدن از طریق حواس پنجگانه در برخورد با اجتماع و طبیعت عقلی و احساسی هستند. یعنی عقل و احساس به عنوان دو رهبر نقشی در ساختار ذهن، روح و جسم ما بازی می کنند و متقابلا رهبری عقلی و احساسی ما هم از ذهن، روح و ارگانیسم ما تاثیر متقابل می گیرند و همین رهبری عقلی و احساسی به فرمان مغز و از طریق حواس پنجگانه در تغییر و شکلگیری اجتماع و طبیعت کره زمین نیز نقشی بازی می کنند و متقابلا اجتماع و محیط زیست نیز از طریق حواس پنجگانه بر روی عقل، احساس، ذهن، روح و ارگانیسم ما هم نقش سازنده و رشدیابنده بازی می کنند. این بده و بستان ها، شناختها و تجارب عقلی و احساسی قابل توجیه و تجزیه و تحلیل، قابل دسته بندی و درجه بندی و همچنین رشدیابنده هستند،

۷- اگر در بده و بستانها در برخورد با موضوعات و واقعیات اجتماعی و محیط زیست بجا و به موقع از عقل و احساس درست استفاده کرده باشیم، ما دارای عقل سلیم و احساس سالم و شناختها و تجارب درست همراه با پیشرفت علمی در صنعت، اقتصاد، جامعه شناسی، روانشناسی، علوم طبیعی، سیاست، فرهنگ و غیره به دست می آوریم، در غیر این صورت شناختها و تجارب عقلی و احساسی ما غلط و در عین حال که در ذهن ما با هم متضاد رشد می کنند در تضاد با اجتماع و محیط زیست هم هستند. عقل و احساس متضاد با هم ذهن، روح و جسم ما را به این تضادها و جنگ‌های خودشان مشغول و ما را بیمار ذهنی، روحی و جسمی می کنند و اجتماع و محیط زیست را هم خراب و بحرانی می کنند.

۸- از بحث بلا نتیجه می گیریم که رهبری فقط منحصر به یک فرد مذهبی و غیر مذهبی نیست. از عناصر بی جان گرفته تا گیاهان، حیوانات و انسان تا رهبران طبیعی محیط زیست کره زمین و نیروی جاذبه زمین همگی در اندازه های مختلف رهبر و رهبری می کنند، حتی مذهبی ها که گرفتار مذهب هستند همگی در اندازه های مختلف همدیگر را رهبری می کنند. منتها همه چیز آنها ذهنی ، سطحی و به هم نزدیک و بدون پیشرفت تمایزی بین رهبری آنها بوجود نمی آورد. به همین خاطر یک منجلاب مذهبی بی محتوا، راکد، واپسگرا، از واقعیات متنفر، توجیه گرا، دروغ باف، عقده پرور، عوام فریب بوجود آورده اند که هر نوع تغییر با منجلاب ساختاری آن در تضاد و باعث نابودیش می شود و برای حفظ خود باید انعطاف پذیر نباشد و مطلقگرا عمل کند( اسلام نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر) تا با جهل و زور خداگونه بر ذهن، روح و جسم مذهبی ها حکومت کند ، حتی برای دوام خود از آنها قربانی می گیرد پس در رکود مذهبی رشد و تغییری درستی وجود ندارد و رهبری معنی متفاوتی به خود نمی گیرد. بنده اسم آن را (رهبری زدگی ) گذاشته ام. منجلاب مذهبی را باید با آتشفشانی که در بالا مثال زدم مقایسه کرد که همه چیزش داغ و تحت فشار و شرایط غیر عادی بوجود آمده . فقط می ماند به اینکه کی بیشتر استعداد پذیرش این منجلاب آتشفشانی مذهب واپسگرا را دارد و بیشتر در مرکز منجلاب مذهب قرار گرفته است. این شخص از همه سر و رهبر مذهبی می شود و همه مذهبی ها، یعنی رهبران کوچک تر مذهبی سعی می کنند که مثل او رهبر (مثلا امام خمینی) بشوند.این افراد با این مذهب سالیان سال درد دل کرده و ذهن، روح و جسم آنها به جهنم آن عادت کرده، در نتیجه با عقل سلیم و احساس سالم و واقعیات زندگی میانه ای ندارند. تمام مذاهب بافت شبیه به هم، همه آنها راکد، متوهم و نازا و در بسیاری موارد دستور العمل های رهبری مذهبی را از هم دزدیده و کپی کرده اند. این یعنی رهبرزدگی و باز تولید آن همین رهبرزدگی است، یعنی اگر قرنها این مذهب را این رو آن رو کنند از منجلابش‌ کاسته نمی شود و باز تولیدش همان منجلاب (رهبرزدگی )قبلی است. خمینی می رود خامنه ای جایش را می گیرد. محمد خاتمی می رود احمدی نژاد و سپس روحانی جایش را می گیرند. سگ زرد برادر شغال، پس بنابراین دور رهبری فردی مطلقگرا و دیکتاتور را خط بکشیم.

۹- امروزه علم پیشرفت کرده. اگر ما ایرانی ها مثل کشورهای دیگر از این علم درست تر استفاده کنیم . با کمک علم رشد و تکامل عقلی، احساسی ، ذهنی، روحی و جسمی ما از نو متناسب با واقعیات روزمره باز تعریف می شوند و علوم طبیعی، علوم اجتماعی( روانشناسی و جامعه شناسی)و صنعت ، اقتصاد و غیره را در جامعه خودمان بهتر و بیشتر و منطقی تر می فهمیم و آنها را از نو باز تعریف و متناسب با واقعیات رشد داده و بین خودمان در جامعه بهتر جا می اندازیم که همراه با شناختها و تجارب زیادی هستند و به ما کمک می کنند که از رهبری زدگی مذهبی و هر نوع دیکتاتوری دیگر فاصله بگیریم، البته فراز ونشیب زیادی دارد، اما شدنی و قابل کنترل است اگر حواسمان همیشه جمع باشد.

۱۰- شناختها و تجارب درست همراه با رهبری عقل سلیم و احساس سالم، از تک تک ما در زمینه های مختلف کاردانان ‌، مدیران، مدبران، کارگردانان، متخصصین، کارفرمایان در جامعه می سازند که همه رهبران کوچک و بزرگ رشدیابنده، چند بعدی، با شناخت و با تجربه بالا، انعطاف پذیر، تعامل پذیر ، انتقاد پذیر، مردم دوست، جمع گرا ، طبیعت دوست، رهبر و رهبران چند بعدی آگاه و مسلط به امور ، فعال، جدی، امیدوار به خود و امیدوار به دیگران ، با اطمینان و اعتماد متقابل به هم، انسان مدار، به موقع و به جا انعطاف پذیر، با قدرت تشخیص بالا و هوشیار می باشند.این رهبران فرهیخته با جمع خودشان شوراها، سندیکاها، گروه ها، احزاب، تشکلهای مختلف، همراه با کار تشکیلاتی منظم و حساب شده را بوجود می آورند که توسط مشارکت تمام مردم رهبری می شوند.

۱۱- متقابلا به همان نسبت ما درجامعه مراکز علمی در سطوح مختلف، صنایع کوچک و بزرگ پیشرفته، اقتصاد پویا، صنعت بالا، سیستمهای کاری و تشکیلاتی منظم گسترده داریم با کارکردهای بالا و متنوع تر ، گسترده تر ، پیشرفته تر ، تکنیکی تر، قابل اعتماد تر، منظم تر و همه به روز شده اند. این سرمایه عظیم و امکانات تولیدی رشد یابنده را می توان رهبران بالقوه و یا در عمل رهبران بالفعل در نظر گرفت که روی ما انسان‌های رهبر و روی رهبریهای ما تاثیرات پویا و رشدیابنده دارند که همراه با شناختها و تجارب عالی برای ما می باشند، یعنی آنها پشتوانه فکری، علمی ، عملی و پیشرفت ما هستند و برای ما سرمایه معنوی و مادی و مالی به ارمغان می آورند.
۱۲- در این شرایط و چهارچوب بالا اگر رهبر و یا رهبرانی کوچک و بزرگی از. طرف ما مردم برای انجام کاری و اموری انتخاب شوند، این رهبر و یا رهبران انتخابی مثل رهبران مطلقگرای مذهبی یک بعدی و یک دنده ، دگم، ضعیف، نادان، راکد و قانون گریز و مردم گریز، وابسته به این ور و آن ور و دیکتاتور مثل خمینی و خامنه ای نیستند که آنها استحاله منجلاب مذهبی باشند و آنها را در آب نمک خوابانده باشند و اربابان خارجی مثل اسرائیل، انگلیس، شرق و غرب بخواهند آنها را به ما قالب کنند، بلکه افراد انتخابی رهبر‌ و رهبرانی هستند که از طرف ما انتخاب شده اند و از طرف کسی و یا کشوری در باره آنها به ما سفارشی نشده است. ما آگاهانه آنها را انتخاب و آنها شایستگی رهبری برای ما در یک کار و یا چندین کار مشخصی را دارند و کارهای آنها با کارهای ما رهبرهای کوچکتر در جامعه همخوانی و همگامی دارند. خارجی ها اگر می خواهند با ما رابطه و بده و بستان داشته باشند در معادلات و حساب و کتابها نمی توانند ما مردم و رهبران آگاه را نادیده بگیرند، چون ما رهبران آگاه و در صحنه و زن و مرد عمل هستیم.

۱۳- لازم است شناختها و تجارب درست را به موقع و بجا به بچه ها، نوجوانان و جوانان انتقال بدهیم که متناسب با رشد سنی آنها باشند، چون آنها از نظر عقلی، احساسی، ذهنی، روحی و جسمی رشدیابنده هستند. آنها با کمک ما این شناختها و تجارب را درست بکار برده و در هر زمان متناسب با اوضاع و احوال جامعه و محیط زیست و متناسب با رشد خودشان در رابطه با هم به رشد و پویایی و پیشرفت درست تری دست می یابند و درجا نمی زنند. این یعنی رهبرشوندگی و رهبرکنندگی ما در زندگی. اما اگر چنین نشود آنها از پدر و مادرهای خود می پرسند که چرا شما در زمان محمد رضا شاه پهلوی درجا زدید و با وجودی که همه شما در اندازه های مختلف جامعه را رهبری می کردید با این وجود یک بعدی، راکد، سطحی، متوهم و مطلقگرا بار آمدید و خودتان را به جهانبینی کور راکد مذهبی و شبه مذهبی کور، مثل کمونیسم کور، مائوئیسم کور و ناسیونالیستی کور گرفتار کردید و تا حدی در این منجلاب فرو رفتید که دیگر نه بر خودتان و در طبیعت و در اجتماع نه رهبری شونده بودید و نه رهبری کننده ، بلکه رهبری پذیر یک طرفه شدید (رهبرزدگی)، یعنی رهبری تحمیلی از هر کس و ناکس را به راحتی پذیرفتید. این یعنی تسلیم قضا و قدر، تسلیم به انزوا، توهم و بی هویتی، تسلیم به زور و زیر سلطه رفتن. نهایتا آماده شدید و آماده تان کردند که تسلیم سلطه رهبری جهل مذهبی شوید و شما که هیچ اراده ای از خود نداشتید را تا درجه ای به پستی رساندند که تسلیم تک رهبری خداگونه مطلقگرا مثل رهبری خمینی جاهل گردیدید و در بهمن ماه سال ۵۷ انقلاب کور راه انداختید و خودتان و ما بچه های خودتان را به این روز انداختید. پدر و مادر ها دست از پا درازتر با شرمندگی به بچه های خود می گویند ما هم خودمان نفهمیدیم که چه بر سرمان آمد و چرا عقل و احساس ما کور و از خود بی خود شدیم و تک رهبری مذهبی کور خمینی را پذیرفتیم و شیفته آن شدیم تا حدی که خودمان را در خمینی و خمینی را در ماه وجود خود می دیدیم. بعضی ها فراتر از این رفتند و به برکت منجلاب مذهبی حتی بچه های خود را کشتند که رهبری زدگی خودشان را تکمیل تر کنند و برای جنایات مذهب سنگ تمام بگذارند.

۱۴- ‌ درجامعه پویا و رشدیابنده به ارگان‌های آموزشی احتیاج است که هر چه را یادگرفته و تجربه کرده ایم به دیگران، بخصوص به بچه ها، نوجوانان و جوانان به موقع و بجا انتقال بدهیم. مثل کودکستان، دبستان، آموزش و پرورش، دبیرستان، دانشگاه‌ و غیره.

برای آگاهی بیشتر این مطلب لطف کنید به مقاله« آغاز پیدایش هستی همراه با تکامل رهبر و رهبری» 
مراجعه بفرمائید.

موفق باشید پاینده ایران عزیزمان
اکبر دهقانی ناژوانی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)