الفقیه!!
ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است! شماره(۹۲)
[حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران
فصل دوم (۴۹)
تصویب اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی (اول) تا دوره «مطلقه»]
تدوین و تحقیق از: محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)
@shourimohammad

من مخالف ولی فقیه نیستم، ولی مخالف این رهبر یا شورا هستم. من می خواهم بگوبم رهبر و شورا هر دو باید همراه باشد. زیرا طبق رویه پیغمبر که همیشه در کارها مشورت می کرد، غیر از مورد رای، و جنگ و خندق یکی از آن موارد عدبده هست و همینطور ۱۲۰ سال بعد از ابنکه امام در گذشت تا ما برویم یک فقیه دیگری را انتخاب کنیم یک مدتی  خواهد گذشت و بعد دوباره اگر موفق نشدیم باید شورای رهبری انتخاب کنیم و این هم طول خواهد کشید و در این مدت سرنوشت ملت و دولت چه خواهد شد. بنده پیشنهاد می کنم رهبری و شورا هر دو تواما همیشه باشند.
[رستم شهزادی. نماینده اقلیت زرتشتیان ایران. ص۱۰۶۳. ماخذ]
در این جمله آخر که می گوید رهبر یا شورای رهبری در اداره امور کشور مسئولیت هایی را که در اصول بعد تعیین می شود،از این جمله این مطلب استنباط می شود که ما ابتدا به ساکن می خواهیم اصل رهبری را مطرح کنیم و یک وظایفی را تدوین و وضع بکنیم و به عهده رهبر بگذاریم و حال آن که شرعا این مسئولیت ها به عهده او نیز هست چه ما انتخابش بکنیم یا نکنیم و ما حق نداریم که مسئولیت های او را از پیش معین بکنیم. اگر رهبر است و شرایط رهبری را دارد، خودش مسئولیت های خودش را می داند.
[محمد رشیدیان. ص۱۰۶۴. ماخذ]
من این مساله را خیلی مبهم می دانم. برای اینکه ما نمی دانیم به چه مسئولیت هایی در این اصل رای می دهیم؟ چون نوشته که مسئولیت هایی را که در اصول بعد تعیین می شود به عهده می گیرد، آن مسئولیت هایی که در اصل بعد تعیین می شود اگر روشن بود معلوم می شد چه هست و ما می توانستیم رای بدهیم. اصلا امکان رای دادن با این اصل نیست!
نایب رئیس:[بهشتی]:عرض می شود که مسئولیت هایی را که شما به آن رای می دهید که دراصول آینده رای می آورد! یعنی اینجا شما رایی که می دهید این است مسئولیت هایی را که بعدا بررسی می کنیم حد نصاب رای را در جلسه خواهد آورد به عهده خواهد گرفت.
محمد جواد حجتی کرمانی:کسی که رای می دهد باید با اصول بعدی موافق باشد تا رای بدهد. ممکن است با اصول بعدی مخالف باشد، آنوقت چطور می تواند به این اصل رای دهد ،یا با یکی از آن اصول موافق و با یکی مخالف باشد، آنوقت چطور می تواند رای بدهد؟۱
[محمد جواد حجتی کرمانی. ص۱۰۶۴. ماخذ]

بنده چند تا سوال دارم، سوال اولم این است که در اینجا نوشته شده از بین بردن دوگانگی حکومت شرعی و عرفی، چگونه؟ دوم اینکه رابطه این شورا با مرجعیت چطور تنظیم می شود چون اینکه در خارج تنظیم می شود کفایت نمی کند، بفرمائید در قانون چطور تنظیم می شود؟ دیگر اینکه رابطه حصر ولایت به این شورا[شورای رهبری]و منع دیگر فقها، بخصوص مراجع از اعمال آن، چه جور ترتیب می دهید که فقط اعمال ولایت بکنند، ودیگر حل تعارض میان تصمیم شورای رهبری و منتخبان ملت چگونه خواهد شد؟ اگر در عمل این دو گانگی که می خواهید از بین برود تبدیل شد به سه گانگی، آن تدابیرقانونی که کرده ایدبرای ممانعت کردن ازاینکه هم مرجعیت باشد و هم شورا باشد و هم دولت عرفی و هم اینکه باهم ناسازگار بشوند، برای این ها چه جوری فکر کرده اید؟
[ابوالحسن بنی صدر. ص۱۰۶۶،ماخذ]

بنام خدا. آقایان آیات عظام، بنده این افتخار را پیدا کردم که چندین بار در این مورد مطالبی عرض کنم و عرض هم کرده ام و معتقدم که ولایت فقیه بالقوه در جامعه ما وجود دارد. یعنی بزرگترین مرجعی است که درطول مبارزات ملی مراجع بودند که ما به آن ها متوسل می شدیم و در آخر کار هم امام خمینی بودند که این نهضت را به نتیجه رساندند و ما مدیون امام هستیم. در مورد امام هم عرض کردم که مادام که امام در قید حیات هستند رهبری مسلم از آن ایشان خواهد بود و حتی بنده پیشنهاد کردم که اختیارات خاصی برای امام در قانون اساسی پیش بینی بشود. این در مورد  وضع حال که روشن است. اما راجع به این که ما دید  وسیع تری داشته باشیم و آینده را نگاه کنیم و آنکه همیشه این انتظار را نداشته باشیم که این امام خمینی وجود داشته باشد، در این مورد بنده روزی نیست که به یاد فرمایشات آقای طالقانی نیفتم، یک روز در اینجا در آن اصل سوم که مربوط به مسائل خارجی بود صحبت شد ایشان مطلبی فرمودند _که آخرین جلسه ای بود که در جلسه تشریف داشتند_ گفتندبه جای اینکه دنبال لغت بگردیم وپس و پیش بکنیم محتوا رادرنظر بگیربم ودر قالب الفاظ آوردن کار آسانی است. الان این اصلی که  مطرح است ابهام زیادی دارد، از ما می خواهید که این اصل را تصویب بکنیم، البته چه ابهامی دارد، الان عرض می کنم، این اصل به عقیده بنده که می خواهید تصویب بکنید باید ببینید عناصر تشکیل دهنده این اصل چه هست، یعنی در اینجا ما صحبت از رهبر می کنیم، البته عرض کردم که شرایط خاص امروز را در نظر نگیرید، شورا می کنید و بعد وظیفه اش را تعیین می کنید ولی اینجا می بینیم که بر عکس است و اول وظایف را می نویسید و این مساله ولایت فقیه در جامعه ما یک نوع تاثیری پیدا کرده ویک حالت روانی درجامعه پیداشده عده ای موافق هستند و عده ای مخالف این مذاکرات. بنده با نظر آقای حجتی موافقم هر چند زیاد باشد در مورد این اصل بی فایده نیست. چون مردم باید بفهمند که وقتی می گوئیم ولایت فقیه، در واقع چه هست و حدود و اختیاراتش برای آینده چه خواهد بود. عده ای نگران هستند و فکر می کنند که با تصویب این اصل می خواهند حقوق مردم را فراموش کنند و این به عهده ماست در اینجا که هستیم برای مردم روشن بکنیم مطلب را اگر در اینجا بحث بشود و روشن بشود نگرانی های مردم مرتفع خواهد شد. وگرنه این به حالت یک عقده درجامعه باقی خواهد ماند.
[رحمت الله مراغه ای.ص۱۰۶۷.ماخذ]

به آن اشکالی که در ذهن بسیاری از آقابان می آمد باید توجه کرد که در عین اینکه ولابت از طرف خداوند عالم جعل شده است و به عنوان الفقیه توسط امام و پیامبر داده شده مردم دخالت دارند، به این تعبیر که گاهی توسط بعضی رفقا شد که سیستم حکومت، سیستم خدا مردمی است، یعنی در عین آنکه این عنوان از طرف خدا معین شده است که حق تصدی امور را دارد از طرف مردم مشخص می شود یعنی فرق است بین جعل حق تصرف روی الفقیه و بین تشخیص آنکه آن فقیه کیست. اینجا که رسیدیم می گوئیم که این مردم هستند که براساس ضوابط خاصی باید بشناسند آن فقیه کیست نه اینکه هر کس تحت عنوان تضادی که در ذهن آقایان می آمد نه آن تضاد شرعی و عرفی بلکه تضاد بین جعل ولایت برای فقیه و مردمی بودن و احترام به آرای عمومی گذاشتن و حاکمیت ملی که در ذهن آقای منتظری هم می آمد که یک تضادی هست. اگر فقیه حاکم است پس حاکمیت ملی چطور؟ و باید عبارتی بیاوریم که حاکمیت ملی هم مشخص بشود. در اینجاست که عرض می کنم خداوند فقیه را از همان طریقی که امام و پیامبر را به عنوان کلیش حق ولایت ونصدی را برایش داده، ولی مردم هستند که باید انتخاب بکنند و مشخص بکنند که این شخص این حق را دارد، در یک مواردی به صورت یک درجه ای و در یک مواردی به صورت دو درجه ای که آنچه که در طرح گروه چهار آمده است، همان دودرجه ای است. یعنی توسط خبرگان. یعنی برای اینکه مشخص کنبم کیست آن فقیه که بایدامر رابدستش بدهیم از طریق منتخبین و خبرگان که منتخببن مردم هستند و منتخببن مردم انتخاب می کنند پس خدا مردمی است.
[محمد یزدی. ص ۱۰۶۸. ماخذ)

آقا من نمی دانم.من اینطور استنباط کردم یا همه آقایان؟ مثل اینکه جنابعالی فرمودید که اگر در یک شخص موضوع الفقیه است، یا یک صفات اگر این در یک شخص بود می شود رهبر! اگر این صفات در یک شخص نبود و یک مقدارش بود و یک مقدارش در شخص دیگری بود اینجا می شود شورای رهبری! این صد در صد غلط است (بنی صدر: غلط اندر غلط)برای اینکه بعضی صفات نباشد اصلا این رهبر نیست و فقیه جامع الشرایط نیست. (یزدی: مساله حد نصاب مطرح است) مساله شورای رهبری جائی مطرح می شود که دو نفر، سه نفر عنوان ففاهت و عنوان صفات هرچه گفتید، اگر شجاعت هم گفتید شجاعت، آگاه به مسائل روز حافظ الدین که مطیعا لامرمولاه حوادث واقعه شناس و تمام این ها در او جمع است و امتیازات احدی را بر دیگری نمی تواند این مجلس خبرگان بدهد. اینجا است که قهرا برای اینکه تبعیض نشود شورا مطرح است.
[جلال طاهری اصفهانی.ص۱۰۶۹، ماخذ]

ماخذ:
کتاب صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،
ج۲، جلسه۳۹،چهاردهم مهرماه۱۳۵۸
ادامه دارد…
۳ آبان ۱۴۰۰
نه به ولی فقیه سوم!
پیشگیری بهترین درمان. علاج واقعه قبل از وقوع.

t.me/shourimohammad

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)