ایران – هنر
پدرم! کله صبح است برو داد نزن! ؛اجرای مبهوت کننده و بسیار قوی توسط یک دختر خانم هنرمند – کلیپ + متن
پدرم! کله صبح است برو! داد نزن! ؛ متن شعر
حکایت پیرمردی صاحب مال و مال با اجرای مبهوت کننده یک دختر خانم خردسال کلیپ + متن
پدرم! کله صبح است برو داد نزن!
من که بیدار شدم, این همه فریاد نزن!
توی ذهن تو نماز است فقط! میدانم
پدرم! چشم! فقط داد نزن!میخوانم!
من از امروز, مسلمانِ مسلمان، باشد!
کار هر روز و شبم خواندن قران، باشد!
هر چه گفتی تو قبول است، فقط راضی باش!
پدرم! جان علی از پسرت راضی باش!
کاش بنشینی و یک لحظه فقط گوش کنی!
کاش یک لحظه به حرف پسرت گوش کنی!
حَجَر از حافظهها پاک شده…می فهمی؟؟
پسرت صاحب ادراک شده، میفهمی؟
به خدا حق، همهی آنچه تو میگویی نیست!
پدرم! حضرت حق آنکه تو میجویی نیست!
پدرم! ما همه در ظاهر دین بند شدیم.
همگی منحرف از دین خداوند شدیم
غربت عقل نمایان شده امروز پدر!
نام عباس علی نان شده امروز پدر!
دین نگفتهست ز خون شهدا وام بگیر!
کربلا رسم کن از گریه کنان شام بگیر!
شش دهه، هر شب و هر روز سرش را کندند
در خفا آآه! به ریش همهمان میخندند!
بردن نام علی رمز مسلمانی نیست
دین به اینقدر عزاداری طولانی نیست
علی از قوت جهان لقمهی نانی برداشت
قدم خیر که برداشت نهانی برداشت
جانفدا؟ شیعه؟ محب؟ دوست؟ کدامی، ای دوست؟
تو خودت حکم کن! اینجا چه کسی پیرو اوست؟؟
مال مردم خوری و گردن کج پیش خدا؟؟
در سرا با پری و توی حرم با مولا؟؟
شیخهامان به شکم بارگی عادت کردند
رؤسا نیز به خونخوارگی عادت کردند!
مومن واقعی آنست که الگو باشد
آن زبان در خور ذکر است که حقگو باشد
هرکه پیشانی او زخم شده مومن نیست
پیر وادی شدن ای دوست! به سال و سن نیست!
دین تسبیح و مناجات و محاسن دین نیست!
به خدای تو قسم پیرو دین خودبین نیست!
دین کجا گفته که همسایهی خود را ول کن؟
دین کجا گفته که دل را ز خدا غافل کن؟؟
دین کجا گفته که چون کبک ببر سر در برف؟
دین کجا گفته فقط مغلطه باشد در حرف؟؟
دین کجا گفته جواب سخن حق تیر است؟؟
دین کجا گفته که بیچاره شدن تقدیر است!؟
دین نگفتهست ببر آبروی مومن را
دین نوشتهست بخر آبروی مومن را
به خدا سخت در انجام خطا غرق شدیم
ناخدا جان! همه در غیر خدا غرق شدیم
دل خوشیمان همه این است، مسلمان هستیم
فخر داریم که، ما پیرو قرآن هستیم
ما مسلمان دروغیم!… مسلمان فریب!
همهی دغدغهمان این شده، گندم؟ یاسیب؟…
هر که از راه رسید آبروی دین را برد!
هر که آمد فقط از گردهی این مذهب خورد!
آب راکد بشود, قطع و یقین میگندد!
غرب یکدست به دینداریمان میخندد!
در نمازت “خم ابروی نگار” آوردی!
با عبادات چنین, گند به بار آوردی!
هرچه را گم بکنی، وقت نمازت پیداست
اصلا انگار نه انگار خدا آن بالاست!
چه نمازیست که یک ذره خدایی نشده؟؟
این نمازیست زمینی و هوایی نشده!
پاره کن رشتهی تسبیح و مرنجان دین را!
اینهمه کش نده این مد «و لا الضااااااالین» را!
کاش از عشق بمیریم ولی فکر کنیم
کاش یک لحظه به رفتار علی فکر کنیم
چشم را وا بکن ای دوست! جوانمرد علیست!
چاه میداد گواهی، پدر درد علیست…
سعی میکرد حقوق همه یکسان باشد
سعی میکرد که هر لحظه مسلمان باشد
ای عقیل! از چه نگاه تو به این اموال است؟
دست بردار! علی بر سر بیتالمال است!
او نمیخواست که دین بی در و پیکر باشد
دست باید بکشد گرچه برادر باشد!
روزها سوخت درآن داغی نخلستانها
مرد کار است علی… گوش کنید انسانها!
او دلیریست که بیش از همه انسان بوده
او امیریست که بابای یتیمان بوده
آه! دل را به طریق غلط انداختمش!
سالها شیعهی او بودم و نشناختمش
کاش در دین گوارای خود اندیشه کنیم
کاش در مشرب آقای خود اندیشه کنیم…
فکر کن در سخن بی خلل پیغمبر،
«ساعتی فکر ز صد سال عبادت بهتر…»
پایان متن شعر پدرم! کله صبح است برو! داد نزن!
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.