تاریخِ بعد از امروز – شماره چهار

کابینه شیش کلاسه ها و ال کاپون های سپاهی بعد از رای اعتماد مجلس شروع به کار کرده است، همه جا چو افتاده که در این دولت دیگر کسی به دست و پا و گردن به بالای ملت شلیک نخواهد کرد، بنابراین در موارد ضروری شلیک گلوله جای خود را به انفجار بمب خواهد داد به ویژه که متخصصین بمبگذاری در کابینه بیشتر از هر دوره ای حاضرند.
فعلا بوی هیچ فرجام و رفع تحریمی از مذاکرات برجام نمی آید. یکی از نمایندگان بی اعصاب مجلس در اقدامی خودجوش بعد از ارائه نطقی آتشین در باب بدعهدی غرب وحشی زیپ شلوار را پایین کشیده و برگه ی نمادین توافق برجام را که مجلس قبلی آتش زده بود؛ مزین به ادرار می نماید. در همین راستا چند تن از نمایندگان زن مجلس بدلیل اینکه به جای درویش کردن چشم هایشان به نماینده شاشستان احسنت و تکبیر گفته اند؛ در خطر باطل شدن اعتبارنامه های خود قرار گرفته اند. ضمنا نماینده شاشوی این قضیه پس از دریافت تشویقی های پُرچرب طبق نظر هیات نظارت بر رفتار نمایندگان احتمالا یک ماه ممنوع الادرار خواهد شد.

با انتصاب زاکانی به عنوان شهردار تهران، پیشنهاد شده نام شهرداری به چماقداری تغییر پیدا کند، اگرچه خیلی پیشتر در دوره شهرداران اسبق این اتفاق بایستی می افتاد. به هر حال برخی از اعضای شورای شهر اذعان دارند که ماهی را هر وقت از آب بگیریم تا دم مرگ صلوات می فرستد.
موج ششم کرونا بعد از تعطیلات موج پنجم نزدیک شده است، همچنان حکومت نظامی شبانه مثل باقلوا به کام مسئولین شیرین است. محموله واکسن برکت ظاهرا دم در ستاد اجرایی فرمان امام پنچر کرده ست، از واکسن فخرا و صغرا و کبرا فعلا خبری نیست، به هر حال به قول بزرگان: «اللّهُم بیر بیر».

در آستانه اربعین، مقام موقت رهبری شب شعری با حضور شاعران انقلابی برگزار کرده است. شاعران ماسک زده از بیست متری عربده می زنند. اولین شعر عاشورایی از سوی خواهری بسیجی قرائت می شود، بدنبالش صلوات و ذکر ماژا اللهِ رئیس محفل. ناگهان دود غلیظی از زیر چادر خواهر بسیجی بیرون می آید و قبل از اینکه تیم اطفای حریق بیت وارد شود، شاعری ظاهر می شود که خود را نمیرزاده غیبی معرفی می کند و بعد از صرف یک قلپ از بغلی شخصی برای حاضران و رهبر موقت این شعر را می خواند:

«در این خاورْمیانه‎یْ پُر ز سِنده
خدا ریده ست یا آقای بنده؟

فغانستان و ایران، شام و بابِل
اسیر روده ی شیخ درنده…

تمام این وطن یکجا حراج است
و روسِ هرزه و چینی، خَرنده

هم آب، هم نفت و جان ها ته کشیده ست
چه خون ها خورده مُلای مَکنده

غنی سازی، عنی سازی شد آقا
بدون سود جمعی و بَرنده

همیشه دستیِ مذهب کشیده ست
و ماشینِ تمدن توی دنده

نه جانم، اشک ما کِی از پیاز است؟
که مُلا این وطن را کرده رَنده

چو در تنبان میهن، عقربِ دین
بِزد بشکن، شد این ملت جهنده

ای آیینه! چه کاری کردی آخر؟
در آن ایرانِ هی بالا رونده

همه با هم خیابان را بگیریم
که اینها مار و مورند و جونده

درِ کون حرامی ها زن این بار
که شیخک خاکِ گورِ خویش کنده»

 

متاسفانه نمیرزاده غیبی بعد از خواندن این ابیات رکیک و قبل از دودزایی و غیب شدن به پشت سرش و خواهر بسیجی نگاه می کند. بعلت گه گیجه ناگهانی بر زمین می افتد و چنین می گوید که: «از دور دلتُ می بره و از نزدیک زَهره تُ…» سپس نامبرده از حال می رود و قاطی اجساد کرونایی با ماشین حمل گوشت به خارج از شهر منتقل می شود. از سرنوشت و مکان فعلی نمیرزاده خبر جدیدی در دست نیست.

 

 

نوشته شده در ۲۹ امرداد ۱۴۰۰ خورشید دزدیدگی
توسط پایه یکِ روروک
ساکن بالوی خلیج فارس

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)