به نقل از ؛ کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام؛ زندانی سیاسی سعید اقبالی محبوس در زندان رجایی شهر کرج با نگارش نامه ای از درون زندان به شرح مقاومت و ایستادگی همبندانش سعید ماسوری و حمزه سواری پرداخته است.
زندانی سیاسی سعید اقبالی در نامه خود نوشته است: «این دو تن از دو نسل متفاوت اما با سرنوشتی یکسان و ماحصل سیستمی هستند که هیچگاه ارزشهای انسانی و اراده مردم و آزادیشان را به رسمیت نشناخته و پاسخ اعتراض به ناکارآمدی را با گلوله و زندان و اعدام و شلاق داده است. حمزه و سعید را میتوان نماد ایران دانست! سرزمینی با تاریخی سراسر استبداد که با نگاهی اجمالی به این دوران سپری شده میبینیم که هرگاه تفاوتها و نگرشهای مختلف در جهت تغییر اوضاع نمایان شده به جای اینکه از ایدهها و انتقادات افراد به چشم فرصت و در جهت ترقی و پیشرفت نگریسته شده و استفاده شود مورد انکار و برخورد قرار گرفته است!»
زندانی سیاسی سعید اقبالی گفته است: «همچون سعید و حمزه و خیلیهای دیگر… مثل دی ۹۶ و آبان ۹۸ که هنوز هم رد خون کشتهشدگان بر آسفالت خیابان تازه است. مقصود از گفتن این سخنان طرح درخواست فشار برای آزادی حمزه و سعید از قدرتهای جهانی به ویژه اروپا که با بیشرمی نماینده خود را به مراسم سیاسی کسانی میفرستد که مظهر پوپولیسم اند و دستشان به خون مردم آغشته و بانی نابودی میلیونها زندگیاند نبود.
هدف این بود که در این جزیره دور افتاده که هیچ دست و زبانی نمیتواند تاریخ گذشته و حالش را پنهان کند چه انسانهای شریفی زندگی خود را در راه انسانیت و صلح و آزادی یعنی هرآنچه که در نگاه حکومت ممنوع و جرم است، گذاشتهاند.»
سعید اقبالی می افزاید: «آزادی زمانی معنا پیدا میکند که هیچ یک از مردممان به دلیل مطالبات حقوق نداشته کشته و زندانی نشوند، زنان و دختران بخاطر انتخاب نوع پوشش از گیسوانشان گرفته و بر روی زمین کشیده نشوند، هیچ قومیتی و فرهنگی مورد تبعیض و بیتوجهی قرار نگیرد و مردم خودشان مجری سرنوشتشان باشند و جایی برای خشونت و زور نباشد. دیگر شاهد این نباشیم که عزیزانمان به دلیل بیتدبیری و بیکفایتی و تصمیم عدهای مبنی بر عدم دسترسی مردم به درمان مناسب راهی قبرستان شوند و این دامنه ستم آنقدر وسیع تر شده باشد که ملت از داشتن قبر هم محروم باشند و به هنگام مرگ از این جبر جغرافیایی با آنها رفتار انسانی نشود.»
متن کامل نامه سعید اقبالی از زندان رجایی شهر از این قرار است:
«صداهایی از جزیره دور افتاده گوهردشت
در روزهایی که از غرب تا شرق از شمال تا جنوب را مرگ و غم و تاریکی فراگرفته لازم دیدم که از جزیره دور افتاده گوهردشت درباره دو تن صحبت کنم که آینه تمام نمای قریب به چهار دهه ظلم و ستم روا داشته شده حکومت هستند.
اینجا زندان گوهردشت یا با نام امروزیاش رجایی شهر، جایی است که چندصد سال حبس را در سالن ۱۰ خود دارد. دیوارهای این زندان اگر توان حرف زدن داشتند به ما میگفتند که چه روزهایی شاهد پرپر شدن هزاران زن و مرد بودهاند ایامی که ما آن را دهه ۶۰ و مشخصا مرداد ۶۷ مینامیم که داغ ننگ این کشتار هیچ وقت از پیشانی مسببینش پاک نخواهد شد.
میان این دیوارهای ساکت و شرمسار دو عزیز تحمل حبس میکنند، این حبس نیز ادامه همان سیاست سرکوب دهه ۶۰ است. حمزه سواری، برادر عربم که از سن ۱۹ سالگی ۱۶ سال را در زندان سپری کرده است. حمزه اهل استان خوزستان است جایی که همیشه مردمش و به ویژه اخیرا مورد تبعیض، غارت و سرکوب قرار گرفتهاند! جایی که وقتی برادرم از آن حرف میزند چشمانش میدرخشد؛ همان خاکی که چندین روز قبل جوانانش بر روی آن جان دادند و دو برادر حمزه در دلش خوابیدهاند. خواست حمزه و مردمش چیزی نبود جز بدیهیترین حقوق انسانی و برخورداری از حداقلیترین شرایط زندگی! اما به جای شنیدن حرفشان او و برادرانش را با حکم اعدام روانه زندان کردند. حال حمزه شانزدهمین سال از حکم حبس ابد خود را در زندان سپری میکند و برادرانش با طناب دار تا ابد از حق حیات محروم شدهاند.
حمزه بااستعداد و باهوش که به سه زبان مسلط است چند روز دیگر ۳۵ سالگیاش تمام میشود! حمزهای که اگر در یک کشور سالم و دموکراتیک زندگی میکرد بی شک از برجستهترین و موثرترین انسانها میبود. همچون سعید ماسوری، که در آستانه بیست و دومین سال حبسش است! او هم مانند حمزه با حکم اولیه اعدام و سپس حبس ابد مواجه شد. مردی بی نهایت شریف و بااخلاق و انساندوست که در تمامی دستگاه عریض و طویل حکومت مانندش را پیدا نخواهید کرد. البته نباید هم باشد! چرا که آقا سعید با روحیه و قوی ما ۲۲ سال است چون او هم خواهان حقوق پایمال شده مردمش بوده و هست در زندان بسر میبرد. ۲۲ سالی که خم به ابرو نیاورده و با وجود انفرادیهای طولانی مدت و تجربه انواع و اقسام آزارها و شکنجهها همچنان ثابت قدم ایستاده و تمامی این سالها مثل زمانی که آزاد بوده عمرش را صرف جستجو و کسب بیشتر علم و دانش و پایبندی به هدفش برای دفاع از مردم کرده است.
این دو تن از دو نسل متفاوت اما با سرنوشتی یکسان و ماحصل سیستمی هستند که هیچگاه ارزشهای انسانی و اراده مردم و آزادیشان را به رسمیت نشناخته و پاسخ اعتراض به ناکارآمدی را با گلوله و زندان و اعدام و شلاق داده است. حمزه و سعید را میتوان نماد ایران دانست! سرزمینی با تاریخی سراسر استبداد که با نگاهی اجمالی به این دوران سپری شده میبینیم که هرگاه تفاوتها و نگرشهای مختلف در جهت تغییر اوضاع نمایان شده به جای اینکه از ایدهها و انتقادات افراد به چشم فرصت و در جهت ترقی و پیشرفت نگریسته شده و استفاده شود مورد انکار و برخورد قرار گرفته است!
همچون سعید و حمزه و خیلیهای دیگر… مثل دی ۹۶ و آبان ۹۸ که هنوز هم رد خون کشتهشدگان بر آسفالت خیابان تازه است. مقصود از گفتن این سخنان طرح درخواست فشار برای آزادی حمزه و سعید از قدرتهای جهانی به ویژه اروپا که با بیشرمی نماینده خود را به مراسم سیاسی کسانی میفرستد که مظهر پوپولیسم اند و دستشان به خون مردم آغشته و بانی نابودی میلیونها زندگیاند نبود.
هدف این بود که در این جزیره دور افتاده که هیچ دست و زبانی نمیتواند تاریخ گذشته و حالش را پنهان کند چه انسانهای شریفی زندگی خود را در راه انسانیت و صلح و آزادی یعنی هرآنچه که در نگاه حکومت ممنوع و جرم است، گذاشتهاند. آزادی زمانی معنا پیدا میکند که هیچ یک از مردممان به دلیل مطالبات حقوق نداشته کشته و زندانی نشوند، زنان و دختران بخاطر انتخاب نوع پوشش از گیسوانشان گرفته و بر روی زمین کشیده نشوند، هیچ قومیتی و فرهنگی مورد تبعیض و بیتوجهی قرار نگیرد و مردم خودشان مجری سرنوشتشان باشند و جایی برای خشونت و زور نباشد. دیگر شاهد این نباشیم که عزیزانمان به دلیل بیتدبیری و بیکفایتی و تصمیم عدهای مبنی بر عدم دسترسی مردم به درمان مناسب راهی قبرستان شوند و این دامنه ستم آنقدر وسیع تر شده باشد که ملت از داشتن قبر هم محروم باشند و به هنگام مرگ از این جبر جغرافیایی با آنها رفتار انسانی نشود.
این آزادی است که معنی دارد و به شخصه برای هرآنچه که حقمان بود و از ما سلب شد ذرهای از راهم برنخواهم گشت تا روزی که هیچ سعید و حمزهای در زندان و هیچ مادری داغدار فرزندش نباشد و بتوانیم زندگی واقعی را تجربه کنیم.
سعید اقبالی / مردادماه ۱۴۰۰/ زندان رجایی شهر کرج.»
درباره زندانی سیاسی سعید اقبالی:
سعید اقبالی فعال مدنی و دانشجوی اهل کرمانشاه است. وی در تاریخ ۱۲ بهمن ۹۶ توسط ماموران اطلاعات در منزل خود در کرمانشاه بازداشت و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد و در تاریخ ۲۲ فروردین ۹۷ با تودیع وثیقه صدمیلیون تومانی از زندان آزاد شد.
این فعال مدنی در شهریورماه ۹۸ توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست محمد مقیسه از بابت اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» به ۵ سال حبس تعزیری و از بابت اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم در مرحله تجدید نظرخواهی توسط شعبه ۳۶ دادگاه تهران عینا تایید شد.
طبق ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد یعنی ۵ سال حبس تعزیری از بابت اتهام « اجتماعی و تبانی به قصد قادام علین امنیت کشور» برای وی قابل اجرا شناخته شده است.
سعید اقبالی روز یکشنبه ۱۱ اردیبهشت ۹۹ راهی زندان اوین شد. وی در تاریخ ۲ فروردین ماه، از زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج تبعید و در تاریخ ۱۷ فروردینماه، ۱۶ روز پس از تبعید و نگهداری در یک سلول انفرادی، به بند عمومی این زندان منتقل شد.
این فعال مدنی که با وجود پارگی هفتاد درصدی پرده گوش راست و عفونت و درد شدید ناشی از آن، بیش از ۸ ماه از دستور پزشک مبنی بر اعزام به بیمارستان، از رسیدگی مناسب پزشکی محروم بوده به دلیل مراجعه دیرهنگام با مشکلات جبران ناپذیری در زمینه شنوایی مواجه شده است.
به کانال نه به زندان نه به اعدام در تلگرام بپیوندید
https://t.me/NoToPrisonNoToExecution
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.