مورخین و تحلیل گران طراح و ایده پرداز پروژه «کمربند سبز اسلامی» و در راستای پیاده سازی و اجرایی شدن آن، بنیان گذاری و خلق گروه های متنوع جهادی اسلامی را زبیگنیِف برژینسکی سیاستمدار و استراتژیست لهستانی-آمریکایی و مشاور امنیت ملی جیمی کارتر می دانند. استراتژی زیرکانه ای که همگام با تاکتیک های سیاسی بدیع در زمان خود اتحاد جماهیر شوروی سابق و رقیب ابرقدرت آمریکا را در افغانستان به زانو درآورد. نقشه راه برژینسکی -آنگونه که خود بعدها بیان نمود- برای مقابله با زیاده خواهی رهبران وقت حزب کمونیست شوروی و دست درازی نظامی به کشورهای منطقه، انداختن آنها در باتلاق جنگی مشابه جنگ ویتنام بود. اینگونه ارتش شوروی سابق بعنوان ارتشی مکانیزه و فاقد تجربه جنگ های چریکی در مقابل چریک های جهادی افغان قرار گرفت و ظرف مدتی کوتاه عملا فلج گردید و پس از چندی با دادن تلفات سنگین و صرف هزینه های نجومی مجبور به عقب نشینی شد. یک استراتژی دقیق و مستدل از نابغه ای سیاسی. اما این ایده نبوغ آمیز برغم آنکه در میدان اجرا نیز کارآیی و برندگی خود را به اثبات رساند همچون تمامی نظریه های سیاسی نقطه ضعف هم داشت. اینکه هیولایی که برای مقابله با یک هیولا خلق می کنی در صورت موفقیت و رسیدن به هدف، اگر از کنترل خارج شود می تواند جای هیولای اول بنشیند، گاهی حتی بالاتر. و این اتفاق افتاد. اینگونه کمربند سبز اسلامی جای خود را به «کمربند سیاه اسلامی» داد و همه منطقه را سیاهپوش نمود. مدتهاست که اتحاد جماهیر شوروی به موزه تاریخ پیوسته است اما، گروه های رنگارنگ و متنوع معروف به جهادیست های اسلامی هر کدام هیولایی شده اند خون آشام، هیولاهایی ظاهرا کوچک و جدا از هم. اما در عمل همگی اعضای بدن یک هیولای بزرگ که در صورت لزوم می توانند یک پارچه شوند.
در اینکه آیا این هیولاهای کوچک تشنه خون، از کنترل خارج شده اند یا نه، تعابیر و تفاسیر و تحلیل ها یک سو نیستند. برخی معتقدند کلا از کنترل خارج شدند و تخمشان همچون علف های هرز هرگوشه پراکنده شده است. برخی معتقدند کنترل از دست بنیانگذاران آن خارج شده و به دست سران حکومت اسلامی در ایران افتاده است. حکومتی ایدئولوژیک که در منطقه نقش هیولای مادر را ایفا می کند و هر کدام از فرزندانش به نوبت از پستان هایش تغذیه می کنند. گاهی همچون هیولاهای افسانه ای فرزندان ضعیف تر خود را پاره می کند و می خورد تا انرژی برای ادامه حیات برای خود فراهم کند. اما همان موقع با آمیزش با یکی از فرزندان خود باردار می شود و چند توله حرامزاده دیگر پس می اندازد. و گروهی دیگر معتقدند هنوز کنترل دست ایده پرداز اصلی و استراتژیست های بنیانگذار آنها است. هر زمان به خدماتشان نیاز باشد به کار گرفته می شوند و هر زمان لازم نباشد به سوراخ های زیرزمینی خود بازگردانده می شوند. در هر حال، از هر منظر که نگاه کنیم، چه کلا خارج از کنترل باشند، چه تحت کنترل شیاطین حاکم بر ایران و چه همچنان تحت کنترل بنیانگذارانشان، این هیولاها بعنوان میراث شوم یک استراتژی شیطانی همچون موجودات جهنمی در تمامی خاورمیانه پخش شدند و تمامی کشورها و ملت ها بهای حضور آنها را با مال و جان و خون جوانان و عزیزانشان می پردازند. البته در هر مقطع زمانی یکی از ملت ها و کشورها بیشتر از دیگری. این روزها نوبت افغانستان رنجدیده است. همان افغانستانی که نطفه ایده اولیه در رحم آن بسته شد. یک طنز تاریخی تلخ. صدای مادران داغدار، اشک اعضای خانواده های افغان متواری از وطن، زنان و دخترانی که به زور اسلحه از آغوش مادر جدا می شوند تا به بردگی جنسی برده شوند و مابقی فجایعی که این روزها در خبرها می شنویم. قلب هر انسانی را به درد می آورد.
چندی پس از اجرایی شدن استراتژی کمربند سبز اسلامی، که در طول زمان به کمربند سیاه اسلامی بدل گردید، اصطلاحی دیگر وارد فرهنگ سیاسی خصوصا فرهنگ سیاسی خاورمیانه شد. اصطلاح بدیع “هلال شیعی”. ابداع و طرح این اصطلاح را به ملک عبدالله دوم نسبت می دهند، هر چند در گذشته هم رد پای آن دیده می شود. اما در هر حال، واقعیت این است که بعد از مصاحبه ملک عبدالله در سالهای آغازین قرن جدید و هشدار او نسبت به گرایش سران حکومت اسلامی ایران به پیاده سازی یک هلال شیعی از عراق و سوریه تا لبنان و یمن و بحرین و… بود که این عبارت در فضای سیاسی خاورمیانه رایج و تثبیت شد. ملک عبدالله در این گفتگو صراحتا اعلام نمود که این هلال شیعی باعث بی‌ثباتی کشورهای حوزه خلیج فارس و کل منطقه خواهد شد. یک پیشگویی و پیشبینی ظریف برخاسته از ژرف نگری عمیق و البته اطلاعات دقیق یکی از رهبران سیاسی منطقه که خیلی زود به واقعیت پیوست. در آن مقطع زمانی سران حکومت ایران هر گونه دخالت در امور دیگر کشورهای منطقه را تکذیب می کردند و بر این اساس این ادعا و پیشگویی را به سخره گرفتند. اما چندی نگذشت که دست ها رو شد. مدارک و شواهد دخالت آنها در امور سیاسی دیگر کشورها، ارسال تسلیحات به گروه های تندروی مخالف، اعزام گروه های مستشاری و بعضا نیروهای ویژه سپاه قدس. صرف بودجه های نجومی برای قدرت گرفتن جوجه هیولاها و انداختن آنها به جان حکومت های کشورهای همسایه…، که همگی نشانگر تلاش حکومت اسلامی ایران برای شکل دادن یک هلال شیعی بود یکی یکی افشا شد و بر پیشبینی و پیشگویی ملک عبدالله مهر تایید زد. بزعم من در آن مقطع، پس از رو شدن دست و فاش شدن حقایق پشت پرده، معلوم شد که هلال شیعی کذایی نقش سگک کمربند سیاه اسلامی را بازی می کرده.
به هر حال آنچه غیر قابل انکار است اینکه، شکل گیری و اوج گیری لحظه به لحظه گروه های تندروی اسلامی همچون طالبان، القاعده و داعش و صدها نام چندش آور دیگر که دامن همگی به خون ملت های بی گناه آلوده است. مقارن است با بنیانگذاری حکومت اسلامی در ایران توسط آیت الله خمینی و اطرافیانش. و تاثیرپذیری این گروه های شیطانی از عقاید و ایدئولوژی خمینیسم جای هیچ شک و تردیدی ندارد. بر همین اساس بسیاری از مورخین جهان اسلام معتقدند در تمام طول تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام هیچگاه رسوایی با این ابعاد گریبان اسلام و جهان اسلام را نگرفته بوده است. و مسبب آن را افکار آنارشیستی آیت الله خمینی و برداشت های مایخولیایی و آلوده به بدعت او از دین اسلام -که خود نام اسلام عزیز و اسلام ناب محمدی بر آنها نهاده بود- و استبداد مذهبی و تمامیت خواهی جانشینش آیت الله خامنه ای و اطرافیانش می دانند. (از نظر من، دامنه این رسوایی تا جایی است که اگر محمدبن عبدالله بنیانگذار اسلام این روزها زنده می شد قطع یقین تغییر کیش و آیین می داد و احتمالا –بدلایلی- یهودی می شد! بگذریم)
می گویند استراتژی کشورهای ابرقدرت همچون آمریکا با دورنگری و افق دید ۵۰ ساله نوشته و اجرایی می شود. از شما چه پنهان جو حاکم بر خاورمیانه، خاصه وضعیت کشورهایی همچون افغانستان، لبنان، یمن، بحرین، عراق و… متاسفانه باید اقرار کنم کشورعزیز خودمان ایران کمی در باور این ادعا شبهه ایجاد نموده؟ هر چند ذات سیاست با شک و شبهه عجین است؟!
باید اعتراف کنم که خوشبختانه یا شوربختانه من یک استراتژیست سیاست خارجی نابغه و مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا نیستم. و ورودی اطلاعاتم نیز به اندازه ملک عبدالله نیست که بر اساس آن بتوانم با قاطعیت پیشگویی و پیشبینی کنم اما، برغم این کمبودها بر اساس شواهد و قرائن موجود می توانم بگویم که سگک کمربند سیاه اسلامی –همان که قرار بود سبز باشد- باز شده و تنبان را با دست نگه داشته اند و دستشان هم خسته شده. وقت آن رسیده تا بساط کمربند سیاه اسلامی را برای همیشه برچینند و تنبان از پای آقا بیندازند. با پاره شدن کمربند، سگک آن یعنی همان هلال شیعی کذایی هم هیچگاه به ماه تمام بدل نخواهد شد و این آرزو برای همیشه در زباله دان تاریخ زیر خروارها آرزوی دیگر مدفون خواهد شد.
وقایع جاری در افغانستان هر چند تلخ در حد و اندازه یک فاجعه انسانی است اما می تواند به نتایج مثبتی برای همه منطقه از جمله خود افغانستان بینجامد؟! و از آنجا که سرنوشت کشورهای منطقه به هم وصل است برای ایران ما. قبلا گفتم باز هم می گویم که ایران آبستن حوادث است اما ممکن است در افغانستان یا عراق وضع حمل کند! و یا برعکس. ما ایرانی ها با ملت رنجدیده افغانستان همدل و هم درد هستیم اما تا این بار را زمین نگذاریم روی آرامش و امنیت و آسایش را نخواهیم دید.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)