در حالیکه اعتصاب سراسری کارگران پروژه ای پیمانی صنایع نفت و پتروشیمی توأم با برپائی تجمع های اعتراضی در بیش از صد پالایشگاه، نیروگاه و شرکت پترو شیمی با قدرت ادامه دارد، موج جدیدی از اعتراضات خیابانی و اعتصاب در بخشهای مختلف مجتمع صنعتی هفت تپه نیز آغاز شده است.

پرداخت حقوق معوق کارگران، بازگشت به کار تمام کارگران اخراجی، خروج فوری اسد بیگی از شرکت، پروسه کامل خلع ید از بخش خصوصی و واکسیناسیون رایگان از اهم مطالبان کارگران هفت تپه است.

در حالی که اعتصاب متحدانه کارگران نفت و پتروشیمی و هفت تپه ادامه دارد اعتراضات مردم به قطع آب در شهرهای اهواز، سوسنگرد، کوت عبدالله به بیش از ده شهر گسترش یافته است.

طی این اعتراضات که با حضور گسترده نیروهای نظامی همراه بوده، مردم معترض برخی از جاده ها را مسدود کرده اند و علیه سران حکومتی شعار سر دادند.

در جریان این اعتراضات مصطفی نعیماوی، یکی از اهالی شادگان بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی جان خود را از دست داد.

همزمان با این اعتراضات اتحاد بازنشستگان طی فراخوانی سراسری اعلام کرده برای پیگیری وعده‌های داده شده‌ی قبل از انتخابات، برای پیگیری مطالبات قانونی و مشروع بازنشستگان و مستمری بگیران اجتماعی روز یکشنبه ۲۷ تیر ماه ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه در تهران مقابل سازمان تامین اجتماعی و در شهرستان‌ها مقابل اداره‌ی کل تامین اجتماعی تجمع های اعتراضی برگزار خواهند کرد.

همزمان با این تحولات حدود ۷۰ تن از روزنامه ‌نگاران و خبرنگاران طی بیانیه‌ ای از اعتصاب و مطالبات کارگران صنعت نفت و پتروشیمی‌ها حمایت کرده اند. آنها طی این بیانیه خطاب به کارگران اعتصابی اعلام کرده اند:

“ما روزنامه‌نگاران و خبرنگاران که رسالتمان انعکاس صدای گروه‌ های مختلف جامعه است، اذعان می ‌کنیم در این لحظه این شما هستید که در جایگاه یک رسانه و به طور عملی صدای واقعی ما شده ‌اید”.

اعتصاب سراسری کارگران پروژه ای پیمانی صنایع نفت و پتروشیمی، اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه، اعتراضات گسترده چند روز گذشته به قطع برق و خاموشی های ممتد، اعتراضات توده ای به قطع آب و تداوم تجمع اعتراضی بازنشستگان پاسخ نمادین طبقه کارگر و تهیدستان شهری به استراتژی سرکوب عریان و گسترده رژیم اسلامی است.

اگر رژیم جمهوری اسلامی با یکدست کردن قوای قضائیه، مقننه و مجریه و با رئیسی جلاد به میدان آمده است، طبقه کارگر و تهیدستان شهری هم با اعتصابات سراسری و به اعتراضات خیابانی به مقابله برخاسته اند.

ابعاد بی سابقه فقر و فلاکت اقتصادی، همه گیری کرونا که امنیت جانی را از مردم سلب کرده است، قطعی آب و برق و درماندگی رژیم در کنترل این بحران ها، خیزش های عظیم تری را در چشم انداز اوضاع سیاسی ایران قرار داده است.

اعتصاب متحدانه و سراسری کارگران، اعتراضات تهیدستان شهری و حمایت بخشهای دیگر جامعه از این اعتصابات و اعتراضات درست در هنگامه روی کار آمدن رئیسی جلاد نشان می دهد که تداوم بی وقفه مبارزات کارگران در سال های اخیر، به رغم نتایج اقتصادی محدود آن، دستاوردهای سیاسی و مبارزاتی و پیامدهای اخلاقی عظیمی برای طبقه کارگر ایران در بر داشته است.

اعتصاب ها، بیش از ده ها مقاله ترویجی قدرت اتحاد را به کارگران نشان داده اند؛ به آنها آموخته اند که تعرض سرمایه داران و دولت حامی آنان را با مبارزاه متحدانه پاسخ دهند؛ به آنها نشان داده اند که کارگر سازمان یافته تا چه حد می تواند برای سرمایه داران هراس انگیز باشد.

بدون این مبارزه و بدون این جنبش مطالباتی، طبقه کارگر توده ای سرخورده و بی افق می بود.

بدون روند رو به گسترش اعتراضات و اعتصابات کارگری و تأثیرات آن بر فضای سیاسی جامعه توازن قوا به نفع جنبش اعتراضی تغییر نمی کرد و خیزش های سراسری دی ماه و آبان با این ابعاد خیره کننده اتفاق نمی افتادند.

این دستاوردها و پیکار عظیم طبقاتی علیه سرمایه داران، به بهای فداکاری های کارگران صورت گرفته است. طبقه کارگر در مسیر کسب این دستاوردها شلاق خورده، از کار اخراج شده، رهبرانش به شکنجه و مرگ در زندان محکوم شده اند. اعتصابات طولانی مدت و اعتراضات پی در پی، در همان حال که زمینه های مناسب تری برای سازمانیابی کارگران فراهم کرده، نسل جدیدی از رهبران و فعالین کارگری را پرورده و به جلو صحنه این مبارزات کشانده است. وجود همین فعالین و رهبران کارگری در دل اوضاع کنونی، سازماندهی این اعتصابات عظیم را تضمین کرده است. اما اوضاع سیاسی کنونی انتظارات فراتری را از فعالین و رهبران کارگری و بویژه از فعالین سوسیالیست جنبش کارگری می طلبد.

در شرایط کنونی، جمهوری اسلامی با یکی از عمیق ترین و همه جانبه ترین بحران های دوران حیات خود روبرو شده است.

بحرانی که از آن جان سالم به در نخواهد برد.

این تنها ارزیابی ما کمونیست ها نیست بلکه کسانی که رابطه گسترده ای با محافل حکومتی دارند و شاخک های حسی آنها در این موارد دقیق تر عمل می کنند، بر این باورند که جمهوری اسلامی دارد به سمت فروپاشی می ‌رود.

همین اوضاع بحرانی و موقعیت آشفته جمهوری اسلامی است که بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوازی ایران را بر آن داشته تا برای ایفای نقش در تحولات سرنوشت سازی که در راه هستند و برای مدیریت گذار از جمهوری اسلامی و دست به دست کردن قدرت از بالا و عقیم گذاشتن جنبش انقلابی کارگران و محرومان جامعه نقشه بریزند.

درست در چنین شرایطی است، که نیاز به ایفای نقش در رهبری مبارزه برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی از فعالین و رهبران سوسیالیست جنبش کارگری می طلبد که در جلو صحنه سیاسی جامعه ظاهر شوند.

خواست افزایش دستمزد ماهانه به ۱۲ میلیون تومان، برچیدن قراردادهای کار موقت، حق ایجاد تشکل های مستقل و تأمین بهداشت و آموزش و پرورش رایگان و از این طریق پایان دادن به فقر و فلاکت اقتصادی که کارگران اعتصابی پرچم آن را برافراشته اند خواست اکثریت قاطع مردم ایران است.

روزنامه نگاران به حق گفته اند که کارگران اعتصابی صدای اعتراض ما هم هستند.

لازم است برای این خواسته ها مقبولیت اجتماعی بیشتری کسب کرد.

تأمین رهبری طبقه کارگر بر جنبش های اعتراضی و ظاهر شدن آن در رهبری جامعه در گرو آن است که جنبش کارگری و فعالین و رهبران این جنبش با احزاب و سازمانهای درون جنبش کمونیستی ایران که خود را مدافع پیگیر منافع کارگران و محرومان می دانند با هم عجین شوند.

لازم است برای کسب مقبولیت اجتماعی پاسخ کمونیست ها به معضلات جامعه تلاش فعالانه تری انجام داد.

لازم است مردم را هر چه بیشتر از زیر نفوذ استراتژی سیاسی بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوایی بیرون آورد.

لازم است معنای واقعی پیروزی بر نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی را به درک عمومی تبدیل کرد.

لازم است انتظارات مردم را چنان بالا برد که برای تحقق آزادی، برابری و تأمین رفاه اجتماعی به چیزی کمتر از سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و حکومت شورایی کارگران و محرومان جامعه تن ندهند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)