هنوز رژیم اسلامی از کابوس “نه بزرگ” مردم به نمایش انتخاباتیش بیرون نیآمده بود، که با موج نیرومند اعتصاب سراسری کارگران پیمانی وغیر رسمی صنایع نفت و پتروشیمی روبرو شد.

سران رژیم بیشرمانه به یکدیگر تبریک پیروزی میگفتند و خام اندیشانه تصور میکردند مردمی که در یک اقدام هماهنگ سیاسی مضحکه انتخابات را به شکست کشانده بودند، تشکلهای کارگری که اعلام کرده بودند این انتخابات ربطی به آنها ندارد، خانواده های داغداری که اعلام نموده بودند به قاتل فرزندانشان رأی نخواهند داد، زیر بمباران تبلیغاتی بلندگوهای رژیم باور خواهند کرد که آنها شکست خورده و رژیم پیروز گشته است.

ما در روزهای پیش و پس از نمایش انتخاباتی رژیم گفتیم که تصمیم رژیم برای تیغ جراحی گذاشتن بر تن خود جهت مقابله با شورش گرسنگان است،
ما گفته بودیم که استراتژی رژیم سرکوب عریان تر و بی امان تر است،
ما گفته بودیم که رژیم امکان هیچگونه بهبودی در وضعیت معیشتی مردم با توجه به تلاشی اقتصادی موجود ندارد،
ما گفته بودیم که رژیم بیش از گذشته بر ارزان سازی نیروی کار جهت سود آوری سرمایه پافشاری خواهد کرد و بالاخره و مهمتر از همه
گفته بودیم که جامعه وارد یک دورۀ جدیدی از مبارزۀ طبقاتی خواهد شد.

فراخون “شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت” در روز ۳۰ خرداد، مبنی بر اینکه از روز سه شنبه اول تیر ماه اعتصاب سراسری کارگران پیمانی و پروژه ای صنعت نفت آغاز خواهد شد، شیپور پر صدای این دوره جدید بود.

اول تیر پاسخ نفتگران به همه آنانی بود که تصور میکردند با گماردن یک جلاد در رأس قوه مجریه مردم را از صحنه نبرد به عقب خواهند راند.

شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت طی این فراخوان اعلام کردند:

“ما کارگران پیمانی نفت در پالایشگاه‌ها، پتروشیمی‌ها و نیروگاه‌ها در اعتراض به سطح نازل حقوق‌ها و کاهش هر روزه قدرت خرید خود و عدم اجرای وعده های داده شده، اعتصابات گسترده و سراسری خود را از سر میگیریم و با تجمع در مقابل مراکز کاری‌مان پیگیر مطالبات خود میشویم.”

شورای سازماندهی این اعتصاب همچنین اعلام کرد که:

“اعتصاب ما یک اعتصاب اخطاری است و یک هفته در جریان خواهد بود و در روز نهم تیر به صف همکاران رسمی خود که اعلام اعتراض کرده اند خواهیم پیوست”.

آنان فهرست مطالبات خود را از جمله, “افزایش دستمزدها، پرداخت به موقع دستمزدها، پایان دادن به کار موقت وپیمانی، پایان دادن به اخراج کارگران، پایان دادن به شرایط امنیتی در محل کار وبرخورداری از درمان وتحصیل رایگان برای همه” اعلام کردند.

بدون تردید همه این مطالبات، که کارگران نفت پرچم آن را برافراشته اند، مطالباتی هستند که کارگران ایران فارغ از اینکه در کدام بخش کار میکنند، در همه اعتراضات واعتصابات خود بویژه در سالهای اخیر آنها را فریاد زده اند.

درست از همین زاویه است که اعتصاب این کارگران بلافاصله با پشتیبانی واعلام حمایت بسیاری از تشکلها ونهادهای کارگری روبرو شد. ازسندیکای واحد تا سندیکای هفت تپه، از کارگران گروه ملی فولاد تا کانون صنفی معلمان، از شورای بازنشستگان ایران تا گروه اتحاد بازنشستگان از دانشجویان پیشرو دانشگاه اصفهان تا فراخوان گروهی شانزده تشکل و کارگران وفعالین کارگری سنندج، از اطلاعیه های پشتیبانی احزاب چپ وکمونیست تا اتحادیه ها و فدراسیونهای بین المللی کارگری بخشی از موج گسترده حمایت از این مبارزات است.

بدون تردید اعتصاب سراسری کارگران نفت و پتروشیمی و این موج گسترده از حمایت و همبستگی غرور آفرین هستند.
بدون تردید کارگران اعتصابی در جریان این نبرد طبقاتی درسهای فراوانی خواهند آموخت.
آنها به قدرت طبقاتی خود پی خواهند برد و در طول همین چند روز گذشته به اهمیت این درسها پی برده اند. بیانیه دوم و سوم “شورای سازماندهی اعتراضات” به درستی روی پاره ای از این آموزشها انگشت گذاشته است.

آنان نوشتند که:

“اکنون چند ده هزار از همکاران ما در اعتصابند و همکاران رسمی مان نیز در نهم تیر ماه دست به تجمع خواهند زد. ضمن اینکه در همین مدت در مناطقی چون فازهای ده تا ۱۴ عسلویه آنها را همراه خود داشته ایم. تا همین جا خوب آمده ایم و به همه همکارانمان درود میگوییم”.

آنها نوشتند:

”اتحاد مبارزاتی ما و پیوستن به اعتصاب در چنین سطحی بسیار غرورآفرین است و به همه دست مریزاد میگوییم. اما باید تلاش کنیم که این اتحاد را درشکل پیش برد اعتراضاتمان نیز داشته باشیم. باید با دخالت حداکثری خود در پیشبرد مبارزه، جلوی هر نوع تفرقه افکنی و دسیسه گری را بگیریم. نباید ریش و قیچی را دست شمار معینی از افراد که اینجا و آنجا اعلام کمپین میکنند بدهیم و همۀ تصمیم گیری را به آنها بسپاریم و خود راهی خانه شویم.
بلکه چه با حضور در محل و ماندن در خوابگاه ها و برنامه ریزی برای تجمعات اعتراضی در مقابل پالایشگاه ها و مراکز نفتی و چه از طریق حضور فعال در گروه هایی که در مدیای اجتماعی داریم هر روزه در جریان تصمیم گیری در مورد چگونگی پیشبرد مبارزه مان، فعالانه دخالت گر باشیم. این درس مهمی است که از کارگران نیشکر هفت تپه آموختیم و باید بدانیم که تنها به این صورت و با تصمیم گیری شورایی و جمعی است که می توانیم جلوی تفرقه افکنی ها و زد و بندهای احتمالی و از بالای سرمان را بگیریم”.

آنها نوشتند که:

“هفتصد نفر از همکاران روزمزد ما در پالایشگاه تهران اخراج شدند. باید خواست بازگشت به کار آنها و دیگر همکاران اخراجی را به مطالباتمان اضافه کنیم. اعتصاب ما سراسری است و هرگونه تعرضی به این اعتصاب باید با صف متحد مبارازتی ما پاسخ گیرد.”

اعتصابات گستردۀ کارگران نفت یکبار دیگر تجربه اعتصابات پرشکوه نفتگران در به زانو درآوردن رژیم ستم شاهی در سال پنجاه وهفت را زنده کرده است.

هر چند که جامعه ایران اکنون در شرایط دیگری قرار گرفته است، با وجود این ضروری است از نقاط قوت وضعف آن مبارزات درس بگیریم.

این درست است که ماشین سرکوب جمهوری اسلامی بسیار بی رحمتر وخشن تر از آن دوره عمل میکند ولی نباید فراموش کرد که جنبش کارگری ایران نیز در این چهار دهه تجارب گرانقدری را کسب کرده و رهبران آزموده ای را در دامان خود پرورده است.

همزمان پوپولیسم و ملی گرائی موجود در سازمانها و نیروهای جنبش چپ وکمونیستی آن دوره جای خود را به باور به نقش مرکزی طبقه کارگر و سوسیالیسم این طبقه داده است.

در عین حال جامعۀ کنونی ایران جامعۀ سالهای پنجاه نیست.

مردم خیزش های سراسری و انقلابی دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ را تجربه کرده اند.

زنان و جوانان با ایفای نقش پررنگ خود در مبارزات این دوره ورشکستگی ایدئولوژیک رژیم را اعلام کرده اند.

اینجا نیروهای اپوزیسیون بورژوائی که خواهان تغیر وتحول از بالای سر مردم هستند، با سدی از مقاومت جامعه روبرو شده اند.

خود اینکه طبقه کارگر در مرکز تحولات جامعه قرار گرفته است، اینکه یک نسل از فعالین و رهبران کارگری شجاع و آگاه در جریان عمل مبارزاتی طبقه رشد یافته وبه وسط میدان آمده اند، روند های بسیار اساسی برای پیشروی طبقه کارگر است.

با این وجود نباید فراموش کرد که جنبش کارگری ایران باید هنوزگام هائی مهمی را به جلو برداشته و سنگرهای جدیدی را فتح کند.

بویژه در لحظۀ کنونی یکی از مهمترین وظایف تلاش برای ایجاد تشکلهای توده ای و طبقاتی کارگران در مراکز مختلف تولیدی و خدماتی، تلاش برای سرتاسری کردن این تشکل ها در رشته های مختلف و پیوند دادن این تشکلها به یکدیگر است.

به عنوان یک اقدام عاجل و راه میانجی در شرایط فقدان تشکل سراسری کارگران به معنای جامعی که مد نظر است، ارتباط نزدیک و پیوند رهبران، فعالان و پیشروان جنبش کارگری و گرد آمدن آنها در یک شورای همکاری می تواند تا حدودی خلاء ناشی از نبود تشکل های سراسری را در شرایط کنونی پر کند.

گرد آمدن رهبران و فعالینی که در کانون های داغ مبارزات کارگری در بخش های تولیدی و خدماتی حضور دارند و از رابطه ارگانیک و زنده ای با کارگران در محیط کار و مبارزه برخوردارند در یک ظرف سازمانی مانند شورای هماهنگی یا همکاری می تواند نقش بسیار مؤثری در به هم مرتبط کردن و هماهنگ کردن اعتصابات و اعتراضات کارگری داشته باشد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)