یادداشتِ مترجم :

       «درس ِ دیگری که از این کتاب می‌توان گرفت این است که بربریت می‌تواند در دل ِ یک کشور دموکراتیک زاده شود و دموکراسی قادر به حفظ خود در برابر وحشی گری های آن نباشد. کتابMein kampf در زمان ِ پیشرفت آزادی‌های بنیادی و دموکراسی منتشر شد. این کتاب در عصرِ جمهوری وایمار به فروش می رسید و ناشر بدونِ هیچ مخفی کاری و در وضعیتی عادی آن را می‌فروخت و هرگز ممنوع نشد. و افزون بر این، از تمام امکاناتِ مدرن و عملیات ِ تبلیغاتی در روزنامه‌ها بر خوردار بود. و این همه، هنگامی رخ داد که هنوز تبدیل به « انجیل ِ رایش سوم» نشده بود. این کتاب به ملت‌های متمدن یاد آوری می‌کند که حضور ِ منطق ِ دموکراتیک می‌تواند برای همه اعتبار بخش نباشد و دموکراسی می‌تواند علیه خودش به کار برده شود.»


آنتوان ویتکین

در بیش از هزار برگ و با پشتِ جلدی سفید که به روی آن اسم هیتلر نوشته نشده است، با تیراژی محدود به ده هزار نسخه، با صفحه بندی و آرایشی حد اقلی، بدون نمایش آن در ویترین و پیشخوان ِ کتابفروشی ها، کتابِ «تاریخی کردن ِ شَر، انتقادی بر Mein Kampf ( مبارزه ِ من)»، مانیفست ِ هیتلر، توسط ناشر سرشناسِ فرانسوی – فایار- در ۲ ژوئن ۲۰۲۱ منتشر شد. روی جلدِ این اثر ِ هیتلر، نامِ دو پروفسور دانشگاه و ویژه کار ِ تاریخِ نازی، آندره آ ویرشینگ آلمانی «۱» و فلوران برایار فرانسوی «۲» دیده می شود. باز نشر ِ« مبارزه ِ من» سر و صدای زیادی را در محفل های ادبی و سیاسی فرانسه بر انگیخت.

چندین وُ چند بار ترجمه و انتشار ِ این اثر هیتلر در فرانسه به تعویق افتاد، زیرا می توانیم نفرت از انسان و انسانیت را در برگ برگش مشاهده کنیم: یهودی ستیزی، کُولی ستیزی، تنفر از معلولینِ جسمی وُ روانی و همجنس گرایان و… ولی این بار، هیئتی از دوازده تاریخ نگار فرانسوی در پژوهشی گروهی دست به کاری سترگ زدند، که پنج سال طول کشید.و به گفته ی ناشرِ آن، در‌واقع آنها، بیش از اصلِ نوشته ی هیتلر، با دو هزار و هشتصد یادداشت، جا جای آنرا به خواننده کتاب توضیح داده اند.

متن ِ آلمانی این نوشته، سال ِ ۱۹۳۴ برای نخستین بار توسطِ انتشارات کوچکی نزدیک به راست های افراطی در فرانسه، ترجمه شد. ولی اینبار انتشاراتِ فرانسوی فایار ترجمه آنرا از اُلیویه مانونی «۳» تقاضا کرد که او را در میان ِ نادر کسانی می شناسیم که روی رایش سوم پژوهش های پر ارزشی انجام داده است.او می‌گوید که برگرداندن متن این کتاب به فرانسه، برایم آنقدر دردناک بود که بارها در دفتر کارم ، به گریه افتادم. و بویژه، آن بخش از کتاب که هیتلر درباره کودکان ِ به اسارت گرفته حرف می زند. در اینجا بود که مترجم ِ ” Mein Kampf” از خود پرسید : « این چه کاری ست که دارم می کنم؟ و تا کجا طاقت خواهم آورد؟» و خواست دست از این کار بردارد. ولی سر انجام به خود گفت که سود مندی تاریخی این کتاب و خواندن آن برای نسل های آینده را نباید فراموش کرد. زیرا، دیگر کسی قادر به گفتن اینکه : این روایت ها دروغ است و نمی‌توانسته رخ داده باشد، نیست.

فلورانس اُبُونا «۴»، نویسنده و روزنامه‌نگار سر شناسِ فرانسوی در مقاله ی نهم ماه اوت۲۰۱۶ ، در لوموند می گوید « ” Mein Kampf” یک کتاب نیست. چیز دیگری ست که شاید بتوان آنرا طِلسم ِ شوم و یا نوشته‌ای ناخوشایند دانست. اثری که جوانان ِ طرفدار هیتلر با دست نهادن به روی آن، با حزبشان بیعت می‌کردند و سوگند می‌خوردند که به آن وفادار بمانند. همه کارمندان رسمی می بایستی یک نسخه از آن را نزد خود نگه می داشتند؛ رژیم آن را به زوج های تازه پیوند خورده و کارگرانِ ماهر، هدیه می کرد. با سقوط ِ رایش، کتاب ممنوع شد و مردم، پنهانی آن را در باغچه هایشان به خاک سپردند. »

این اثر ِ هیتلردر سال ِ ۲۰۱۶ کاملاً از زیر خاک سر برون آورد. هفتاد سال پس از مرگِ نویسنده آن، اَنستیتوتاریخ ِ معاصر مونیخ به انتشار این نوشته تصمیم گرفت . مقامات ِ آلمانی از آن طفره رفتند : « یک انستیتو رسالت انتشارِ کتابی که نفرت پراکنی میکند، ندارد. ” Mein Kampf” یک شَر مطلق است.» پس از یک کودتای نا فرجام در سالِ ۱۹۲۳، هیتلر آنرا در زندان نوشت. این مانیفست و یا بهتر بگوئیم «خود گوئی»، در اول شخص به خواننده عرضه می‌شود و گوئی او خود را در سلولی بسته، در بی نهایت و نامتناهی تصور می کند.

پاره ای از این نوشته، به بیوگرافی هیتلر، وپارهِ دیگر آن به ایجاد حزبِ ناسیونال – سوسیالیست اختصاص داده شده است. مترجم فرانسوی این اثر، اُلیویه مانونی «۴»، چنین می‌گوید : « این متنی است که می بایستی مدام با آن به جنگی بدون وقفه وگاهی طاقت بُر می‌رفتم و خستگی فکری بی حساب می داد. و بارها که به اینجا می رسیدم، به خود می‌گفتم : بس است.» ماجرا با یک زنگ تلفن از سوی ناشر آن – فایار- آغاز شد : «ما داریم خودمان را برای نشرِ ترجمه ِ تازه‌ای از” Mein Kampf” آماده می کنیم، آیا شما علاقمند به این کار هستید؟». اُلیویه مانونی، مترجم ِ زبان آلمانی، آن را در قفسه کتابخانه اش به زبان اصلی داشت ولی نخوانده بود و این کتاب را به طور تصادفی در بساط ِ سمساری ها پیدا کرده بود. او سر انجام به این پیشنهاد ِ ناشر فرانسوی پاسخِ مثبت داد.

اگر چه کتابِ هیتلر در آلمان و پیش از۱۹۴۵، بیش از دوازده میلیون نسخه به چاپ برده شده بود، ولی بیشترین آن پس از ۱۹۳۳ به فروش رفت. به گفته ِ Ian kershaw، تاریخ نگار انگلیسی، گفتارهای هیتلر بود که توانست موفقیت‌های انتخاباتیش را برای او در آن سال‌ها تضمین کند، نه” Mein Kampf”. و این اثر هیتلر که در ۲۰۱۶ در آلمان به بازار آمد، بی تفاوتی عمومی را به دنبال داشت.آیا جلوگیری از باز نشر این نوشته، یک راه حل است؟ George Diez، روزنامه‌نگار اشپیگل بر این عقیده نیست : « کتاب‌ها شُرور نیستند، انسان‌ها شرارت می کنند. کتاب‌ها انسان‌ها را نمی کشند، انسان ها همدیگر را می کشند.» و اضافه می‌کند که جلوگیری از انتشار اثری، لزوماً نشانه ِ « ترس و درماندگی ست».

در فرانسه نخستین انتشارِ کامل این اثرِ هیتلر، در ۱۹۳۴ چهره نمود. و ناشر آن، فرنان سورلو Fernand Sorlot، مبارزِ ناسیونالیست بود که سرانجام با نازی ها در زمان اشغالِ فرانسه همکاری کرد و به ده سال زندان محکوم شد. پیش از جنگ دوم جهانی، چاپ های گوناگونی از این کتاب با روایت ها و ترجمه‌های بی سر و ته منتشر شد و پاره‌ای از ناشران سعی می کردند با دست کاری هائی، فضای آرام‌تر و قابل پذیرش تری به آن بدهند. و تنها زمانی که ” Mein Kampf” در فرانسه ممنوع شد، دوره ِ آشغال نازی ها بود. امروزه می‌توان انتشار این کتاب را در کشورهای گوناگون و با انگیزه‌های سیاسی و یا ادبی متفاوت مشاهده کرد. از ایران وُ ترکیه، کشورهای عرب، تا امریکای جنوبی و اروپای شرقی و در ایستگاه های ترن در هندوستان وُ ژاپن. رقمی برای تیراژ و فروش این اثرِ هیتلر در جهان در دست نیست، ولی نشانه هائی از کاهش فروش آن نمی‌توان دید.

بسیاری از مترجمان، حضورِ نویسنده اثر را به هنگامِ کارشان احساس می کنند. آفریننده ی اثر همیشه با مترجم آن، در آمیخته است. آن‌ها صدای خالق اثر را می شنوند. اُلیویه مانونی، مترجمِ اثرِ هیتلر می‌گوید : « همیشه یک پیوند خوردگی با آفریننده اثر بوجود می آید، آدمی واردِ فرایندی از خلاقیت می شود، و این روندی دلپذیر است.» او حضورِ فروید، کافکا را دیده بود، و حتی سایه ی ژوزف گوبلز Joseph Goebebels وزیرِ پروپاگاندِ هیتلر را می شناخت. « گوبلز هیولائی احمق، با نیروی تخریبی فراوان بود.» و او بود که کتابش را به فرانسه برگرداند. ولی برای ترجمه ِ ” Mein Kampf” ماجرای دیگری پیش روی او بود : در برگ برگ این کتاب، « دیکتاتورِ چارلی چاپلین » ناگهان در برابرِ چشمانش نمایان می شد. « ناچار بودم هر لحظه با بروزِ خشمم به جنگم، نمی خواستم که صحنه‌ها را دست ِ کم بگیرم وُ بگذرم». هر کلمه‌ای به نظر می‌رسید که معنائی چند پهلو دارند. گویی در هر یک از آن‌ها نارنجکی جا گذاشته بودند» و « سرانجام، آدم به آنجا می‌رسد که با زبانی پارانویاک دست و پنجه نرم می کند»

رافایل اِسرائیل Raphael ESRAil، نود و شش ساله از باز مندگان ِ فرانسوی اردوگاه های نازی که توانست در ماه مه ۱۹۴۵ از آن جانِ سالم بدر بَرَد، دو روز پیش از باز نشرِ این کتاب می‌گوید : کتابی که از هیتلر در فرانسه منتشر شد، یک روایتِ مطالعه شده و کارِ گروهی از خبرگان ِ تاریخ نگارِ فرانسوی است که هدفشان، شناساندن تاریخ معاصر و معرفی آن به خواننده است. « میدانید، من در ۱۹۲۵ به دنیا آمده ام؛ درست در آن زمان که هیتلر این کتاب را نوشت. مرا در شهر لیون( شهری در جنوب فرانسه- مترجم ) دستگیر کردند و به اردوگاهِ آشویتس فرستادند تا کشته شوم. تمامی داستانِ زندگی من در این اردوگاه را می‌توان در” Mein Kampf” یافت : برنامه‌ای برای یک جامعه ِ تمامیت خواه و نژاد پرست . من نمی‌توانم کتابی که سر نوشتم در آن رقم زده شده بود را نادیده بگیرم و از آن بگذرم».

در آن زمان، هیتلر به مثابه ِ شِبه ِ خدا و کتابش چون کتاب ِ مقدس بود و پس از جنگ در سال‌های ۱۹۴۵ بود که آن را کتاب نفرین شده و شیطانی دانستند. پس از نخستین باز نشرِ تفسیری آن در آلمان، جای واقعی‌اش به خوانندگان کتاب نشان داده شد : کتابی زشت وُ پلید، آمیزه ای از اتو بیوگرافی نا درست و دیدگاه‌های تاریخی وُ استرتژیکی ی مشکوک و قابل بحث، و در یک کلام : کتابِ دعائی انباشته از نفرت . و مترجمِ فرانسوی این نوشته بر این باور است که مطالعه ی این متن، بررسی تاریخی و علمی از آن؛ توضیح دادنِ آن، از اثر زیان بخشِ کتاب که می‌تواند هنوز هم وجود داشته باشد، می کاهد. کارِ مهمی که در آلمان به آن پرداخته شد، بویژه از سال‌های ۱۹۶۰، جدی گرفتنِ مسئلهِ نازیسم و کار کردن روی آن دوره ی سیاه ِ تاریخِ آلمان بود. و افزون بر این، آلمانی هاسعی کردند تا موشکافانه به تجزیه و تحلیل آن همت گمارند.

آلمانی ها، تاریخِ نازیسم را به خوبی می‌شناسند و به هر بهانه، روی آن بحث می‌کنند و پوسته ِ روئی ی این دوره از تاریخشان را بر می‌دارند تا به واکاویِ درون آن بپردازند. و در مدرسه‌ها ی آلمان، کارِ فرهنگی و تربیتی ی بزرگی در این زمینه انجام شده است. البته این همه؛ مانعِ بیگانه ستیزی در آن کشور نمی‌شود، همان‌گونه که آن را در جنبشِ Pegida ( جنبشِ راست های افراطی در آلمان – مترجم) می بینیم. ع.ش

***

در این هنگام که باز نشر ِ ” Mein Kampf ” اثرِ هیتلر- با شرح و تفسیرِ تاریخ نگاران – در فرانسه چهره نموده است، آنتوان ویتکین «۵»، روزنامه‌ نگارو نویسنده، در مقاله‌ای که ۲۶ مه ۲۰۲۱ در لوموند منتشر نموده به واکاوی در موردِ دستِ کم گرفتن این اثر در آن زمان و پیش از بر سر کار آمدن نازی ها ، نشسته است. این روزنامه‌نگار می گوید که با خواندن این اثر، به روشنی می توانستیم از قصد و نیت جنایت کارانه هیتلر، پیش از رسیدنِ به قدرت، آگاه شویم.

در ۲ ژوئن ۲۰۲۱ باز نشرِ کتابِ «مبارزه ِ من» Mein Kampf با تفسیر و زیر نظر تاریخ نگارانِ فرانسوی منتشر شد. گذشته از بحث و گفتگو های قابل فهم در این مورد، و ضرورت ها و خطر های انتشار چنین اثری، لزومِ باز نشر آن از منظر ِ سود مندی های علمی، انکار ناپذیر است. باید از این فرصت برای باز نگری دیدگاه‌های هیتلر در عصری که در آن زندگی می کنیم، بهره گرفت.

این کتاب برای اولین بار در ۱۹۲۵منتشر شد ولی به آن اهمیتی داده نشد. در حالی که دیدگاه ِ نویسنده ِ آن و تمایلات ِ جنایتکارانه ا ش اشکارا در آن دیده می شد. و این در حالی است که او هنوز به قدرت نرسیده بود. در سال های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، خواندن ِ این اثر مانع از حضورِ ویران گرِ نازی ها نشد. در این مورد، تاریخچه ی این کتاب به ما ندا می‌دهد که از طرح و پروژه ی سیاسی ِ تند روانه به سادگی نگذریم و هرگز آن را دست ِ کم نگیریم. و بویژه آن کسانی که قادرند پروژه های اعلام شده خود را جامه عمل بپوشانند.

کلمات همواره بار ِ معنائی خود را به دوش می‌کشند و سرانجام تأثیر بخشی خود در واقعیت را نشان می دهند. و این در حالی است که، یک قرن ِ پیش محتوای اندیشه‌های Mein Kampf آن‌چنان جنون آمیز وُ افراطی به نظر می رسید که هیچ‌ کس نخواست باور کند که روزی این گفته‌ها در واقعیت به عمل در آیند. تنها چند شخصیت سیاسی از جمله ی آن‌ها چرچیل و دوگل – که آن را خوانده بودند – خیلی زود با واقع‌بینی ی هوشیارانه ای مسأله را جدی تلقی کردند. و از عجایب روزگار، این دو در زُمره آکتورهای کلیدی جنگ جهانی دوم بودند.

در چند دهه ی گذشته، نمونه‌های چندی از این دست کتاب‌ها وُ متن ها را میتوان بر شمرد که موجب ِ کشتار بیشمارانی بوده‌اند : « کتاب کوچک ِ سرخ»( نوشته مائوتسوتونگ. مترجم) ، متکی به آئین خود کامگی و به کمکِ هوادارانِ انقلابِ فرهنگی در چین که مرتکبِ کشتار ِ میلیونی شدند؛ برنامه ی جنون آمیزِ حزب ِ کمونیستِ پُل پوت در کامبوج که به قتل عام حدوداً دو میلیون نفر انجامید؛ در رُواندا ( در آفریقای مرکزی – مترجم) بیانیه ی باهوتو و دیوانگی نژاد پرستانه اش؛ و نمونه دیگر یادداشت ِ سیاسی ی آکادمی علوم در صِربستان که روشنفکرانِ صِربی آن را تهیه نموده بودند و الهام بخش ِ اسلوبُدن میلوسِویچ «۶» گردید. و نباید برنامه ی نوشته شده توسطِ نظریه پردازِ مصری، سید قطب ( بنیان گذارِ اخوان السلمین. مترجم) را از قلم انداخت. او بود که در ۱۹۶۴ با « نقاطِ عطف در جادهِ اسلام»، راه و مسیر اسلامِ سیاسی را به جنبشِ جهادیست ها تا داعش نشان داد.

بربریت می‌تواند از دموکراسی ناشی شود

ما می‌توانیم از کتابِ «مبارزه ِ من» اثرِ هیتلر درس ِ دیگری نیز بگیریم. خطای اکثریت خوانندگان ِ این کتاب در سال‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ این بود که نه تنها هشدارِ روشن و واضح او را نا دیده گرفتند، بلکه نفهمیدند که در برابر ِ سیاست تازه‌ای قرار دارند که برنامه ی هیتلر برای سال‌های پیش روست. برای خیل ِ عظیمی از مفسران، روشنفکران، مسئولین سیاسی، این کتاب صرفاً به گونه ی یک بیانیه ای تکراری که خشن تر و تند رو تر بود، قلمداد شد. و اکثر ِ خوانندگان این اثر، آن را در چهار چوب یک یهود ستیزی ِ کهنه و سابقه دار دیدند و از آن گذشتند.

این اشتباه، نتایجِ سخت و سنگین داشت. و امروزه باید به خود بقبولانیم که گفتمان ها و برنامه‌های ناسیونالیست های افراطی، جهادیست ها و هر نوع ِ تازه‌ای از توتالیتاریسم را به مثابه ِ بازگشت ِ « حیوان ناپاک» نگاه کنیم. ولی اکنون که یک قرن از کم بها دادن به آنچه را که رخ نموده است می گذرد، اگر بخواهیم هیجان زده از برگشت ِ هیولای نازی حرف به میان آوریم، ساده نگری و خلط ِ مبحث است و ما را از دیدن ِ خطر های دیگری که در چرخه ِ هم اکنونی ی تاریخ میتوان دید، دور می کند.

درس ِ دیگری که از این کتاب می‌توان گرفت این است که بربریت می‌تواند در دل ِ یک کشورِ دموکراتیک زاده شود و دموکراسی قادر به حفظ خود در برابر وحشی گری های آن نباشد. کتابMein kampf در زمان ِ پیشرفت آزادی‌های بنیادی و دموکراسی منتشر شد. این کتاب در عصرِ جمهوری وایمار «۷» به فروش می رسید و ناشر بدونِ هیچ مخفی کاری و در وضعیتی عادی آن را می‌فروخت و هرگز ممنوع نشد. و افزون بر این، از تمام امکاناتِ مدرن و عملیات ِ تبلیغاتی در روزنامه‌ها بر خوردار بود. و این همه، هنگامی رخ داد که هنوز تبدیل به « انجیل ِ رایش سوم» نشده بود. این کتاب به ملت‌های متمدن یاد آوری می‌کند که حضور ِ منطق ِ دموکراتیک می‌تواند برای همه اعتبار بخش نباشد و دموکراسی می‌تواند علیه خودش به کار برده شود.

Mein Kampf طبیعت ِ پدیده ِ نازی را به ما نشان می دهد. یهود ستیزی رادیکال که در مرکزِ دیدگاه های هیتلر وجود داشت، ده سل پیش از به دست گرفتن قدرت توسط وی، نقش ِ موتور و بسیج کننده وُ توجیه کننده ی عقاید وی را بازی میکرد که سر انجام به جنایت بزرگِ هولوکاست ختم شد. این کتاب خط ِ پیوندی بین ِ یهود ستیزی سنتی که در آن زمان رایج بود؛ و آنچه را که بنا به موقعیت، « راه ِ حل ِ نهائی» نامیده شد، به وجود آورد.ولی این اثرِ هیتلر، از همان نخستین گام خود، انکارِ دموکراسی، آزادی، روشنگری، پیشرفت وُ آمیزش ِ نژاد و نفی منزلت ِ انسانی را در خود جمع کرده بود.دنیای آزاد، آن‌ چنان که ما هنوز امروزه نیز از آن برداشت می کنیم؛نخستین قربانی عقاید ِ نازی ها بوده است.

خوداری از نشر کتابِ هیتلر، بی‌ ثمر است

سر انجام، آخرین درسی که این کتاب به ما می آموزد این است که نزد مخالفانِ هیتلر، نشان ندادن ِ واکنشی در خور به متن این کتاب در آن سال ها، نشناختن ِ محتوای کتاب و یا فقدان ِ درک آن نبود – هر چند که در پاره‌ای از موارد خوب فهمیده نشده بود – بلکه علت آنرا باید در کمبود ِ اراده ِ سیاسی جست وُ جو کرد. و افزون بر این، جمهوری وایمار، هرگز در برابر خواست های این جنبش که اصول آن در این کتاب آورده شده بود، ایستادگی نکرد. و دموکراسی های غربی با تاخیری زیاد و بی رمق به آن واکنش نشان دادند.

راه حل ِ فوری پس از شناختن ِ اهداف ِ سیاسی جنایتکارانه، کار ِ آسانی نیست و نیازمندِ داشتنِ تهور، تخلیل و اراده ای قوی است.جمله ای از یک انسان دوست را به خاطر می‌آورم : «زمانی به درکِ سکوتِ جهان در برابرِ کوره‌های آدم سوزی نازی ها پی بردم که شاهدِ آنچه را که در رواندا گذشت، بودم.»

هیچ چیز جلوگیری از نشرِ کتابِ هیتلر را توجیه نمی کند، حتی اگر در عصرِ اَنترنت هم میسر باشد. و گذشته از این، اگر هم دارای زهر مُهلک است، چه سود اگر آنرا به دور از خود نگه داریم.Mein Kampf، در میان ماست و هنوز دور زمانی نیز با ما خواهد بود. سزاوارست بیش از هر چیز از آن بیاموزیم و با آن به عنوانِ یک موضوعِ تاریخی که بوجود آمده، رفتار کنیم.

و اینک بهتر است یاد بگیریم چگونه می توانیم از خطرهائی که با خواندن این کتاب با آن‌ها آشنا می شویم، دوری جوئیم. و اجزاء تشکیل‌دهنده ِ پدیده‌ای به نامِ نازی ها را بررسی کرده و شرایطِ تاریخی آنرا که به زایش ِ یک رژیم ِ سیاسی ِ قدرتمند بدل شده است ، بشکافیم. این کتاب، بر خلاف اینکه برای گروه هائی که هنوز نگاهی به گذشته دارند، حسرت بر انگیز است – ناسیونالیست های افراطی، فاشیست ها و نئو نازی ها- ولی پادزهرش را در خودش پرورانیده است.

پانویس ها :

[۱] Andérea Wirsching تاریخ نگارِ ۶۲ ساله ی آلمانی، ویژه کارِ بررسی تاریخِ آلمان و فرانسه در قرن بیستم است. او روی تاریخ فرانسه در دوره ِ جمهوری وایمار کار کرده و به بررسی تاریخِ کمونیسم، فاشیسم و ناسیونال سوسیلیسم بین سال‌های ۱۹۱۸-۱۹۴۵ پرداخته است.
[۲] Florent Brayard تاریخ نگارِ ۵۳ ساله ی فرانسوی، ویژه کارِ تاریخ نازیسم، نسل کشی یهودیان است.او دارای چندین اثر درباره نازیسم، و آخرین کار او با همراهی آندرا ورشینگ : تاریخی کردنِ شَر، باز نشرِ انتقادی Mein Kampf است.
[۳] Olivier Manonni روزنامه نگار، منتقدِ ادبی، و مترجم زبان آلمانی، ۶۲ سال پیش در فرانسه بدنیا آمد. او همکاری‌های زیادی با مطبوعاتِ فرانسوی داشت و سپس به ترجمه از زبان آلمانی پرداخت و کارهای فیلسوفان و نویسندگانِ آلمانی از جمله فروید، کافکا را به فرانسه برگرداند.
[۴] Florence Aubenas روز نامه نگار و نویسنده ۶۰ ساله فرانسوی که بیشترین دوره از کار او در روزنامهِ لیبراسیون گذشت و سپس به عنوانِ خبرنگار برجسته میدانی درنوول اوبسرواتور کار کرد و اکنون با روزنامه ی لوموند همکاری می کند.او ضمن تهیه خبر در عراق با راهنمای عراقیش به مدتِ پنج ماه به اسارت گرفته شد. او نویسنده چندین کتاب است.
[۵] Antoin Vitkine روزنامه‌نگار و نویسنده ۴۴ ساله فرانسوی و تهیه کننده ی مستنداتِ سینمائی و نویسنده ی کتابِ « مبارزه من، تاریخ در یک کتاب» که در بیش از یارده کشور ترجمه شد. . او دکترای روابط بین‌المللی را از Science Po پاریس گرفت و ده‌ها کتاب و مستنداتِ سینمائی درباره مسایل سیاست بین المللی را در کارنامه خود دارد.
[۶] Slobodan Milosovic رهبرِ جمهوری صربستان که به جرمِ جنایت علیه بشریت در دادگاهِ بین المللی لاهه به زندان افتاد و پیش از پایانِ مراحلِ دادگاهش، در زندان در گذشت.
[۷] république de Weimar جمهوری وایمار بینِ سال‌های ۱۹۱۸- ۱۹۳۳ بوجود آمد و این دوره بر پایه ی دموکراسی پارلمانی در آلمان اداره می شد.

http://https://www.lemonde.fr/idees/article/2021/05/27/mein-kampf-est-parmi-nous-pour-longtemps-encore-mieux-vaut-en-tirer-quelques-lecons_6081605_3232.html

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)