فرشید خدادادیان-
زاینده رود، رودی زاینده بود که در طول قرون و اعصار از برفاب کوههای سربه فلک کشیده زاگرس در چهارمحال و بختیاری سرچشمه میگرفت و پس از عبور از اصفهان که نصف جهان بود به تالاب گاوخونی میریخت. رودی که به پشتوانه منابع آب فرادست؛ آنقدر دوام و قوام داشت که زاینده باشد و همواره جاری و زندگی بخش.
آب آبادانی است و زاینده رود، تا بود زاینده و حیات بخش بود از باغهای «باغ بهادران» تا کشتزارهای «چمگردان» و از آب بندهای اصفهان تا گاوخونی«ورزنه»؛ آب بود و آبادانی.
مسیر زاینده رود، اصفهان را میشکافت و در طول تاریخ از«مرداویج» تا «شاه عباس» سدها و پلهای متعدد بر آن ساخته شد که «سیوسه پل» و«پل خواجو» یادگارهای آن روزگار هستند و از جشن آب پاشان عیدانههای صفوی گرفته تا ضرب سم اسبان مهاجمان افغان. شاهد شادیها و غمهای تاریخ ایران و اصفهان بود.
امروز اما، از آن همه زایش و زایندگی و آب و آبادانی جای پایی مانده است ترک خورده و دهانههای پلهایی با معماری هنرمندانه، اما تشنه!
جای پای زایندهرود از زیر«سیوسهپل» و «خواجو» پیشروی کویر را تا قلب نصف جهان تداعی میکند.
پیشروی کویری که نتیجه خشک شدن«گاوخونی» است!
پروفسور«آرتور پوپ» ARTHUR UPHM POPE (1969-1881 میلادی/۱۳۴۸-۱۲۶۰ خورشیدی) ایران شناس فقید آمریکایی که عاشق تاریخ ایران و معماری و اصفهان و زیبایی «زاینده رود» بود وصیت کرده بود که پس از مرگ در چشم انداز« زاینده رود» به خاکش بسپارند.
وصیتی که همسر، همکار و همراه همیشگی وی خانم دکتر«فیلیس اکرمن» PHYLLIS ACKERMAN نیز چند سال بعد آنرا تکرار کرد تا پس از وفاتش به سال ۱۳۵۵ خورشیدی در شیراز، وی را نیز در آرامگاه همسرش بر کرانه غربی «زایندهرود» و نزدیکی پل خواجو به خاک بسپارند تا در کنار همسر و ترنم صدای زاینده رود به آرامش ابدی برسد.
امروز مسافران اصفهان و ساکنان نصف جهان بیش از هر چیز شاید به حال این دانشمندان فقید غصه میخورند که چنانچه آینده زاینده رود را میدانستند، مطمئناً چنین وصیتی نمیکردند!؟
برکرانه « خواجو» روزگاری شنا ممنوع بود! نه از عمق زیاد آب، بلکه بدین جهت که مرکز شهر بود و محل آمد و شد گروههای مختلف جهانگردانی که از اقصی نقاط دنیا و در چهار فصل سال به دیدن اصفهان و زاینده رود و خواجو میآمدند تا تاریخ ببینند و معماری و امواج آرام و آرامش بخش زاینده رود را و در حجرههای زیرین «خواجو» نظاره گر سینه سوختگان عاشقی باشند که تصنیفهای ایرانی را به صدایی خوش و طنینی دلنشین در دالانهای خواجو میسرودند.
امروز اما قدم زدن بر بستر زاینده رود و دیدن تابلو «شنا ممنوع» و عمارت آرامگاه پروفسور پوپ و دکتر اکرمن غمبارتر از آن است که برای سینه سوختگان عاشق دالانهای زیرین خواجو نفسی برای چهچهه زدن باقی بگذارد!
نسل من در کتاب جغرافیای دوره راهنمایی خوانده بود که زاینده رود از کوههای زاگرس سرچشمه میگیرد و به تالاب گاوخونی میریزد.
جای پای زاینده رود را برای دیدن گاوخونی که ادامه بدهی به «ورزنه» میرسدی با بانوانی سفیدپوش که البسه خود را از روزگار ساسانی به میراث دارند وآنرا نگاه داشتهاند و در ادامه به تابلویی میرسی که فاصله تا تالاب بینالمللی گاوخونی را سیکیلومتر اعلام میکند. همچنین در مییابی که قلعه تاریخی خرگوشی، «ندوشن» و یزد نیز از همین مسیر قابل دسترسی هستند
ندوشن تاریخی بیاختیار مسافران این مسیر را به یاد استاد ارجمند اسلامی ندوشن میاندازد و نام یزد تداعی گر مردمان مهربان و سختکوش کویر نشین ایران. مبدعان بادگیر و قنات برای بهرهمندی از نعمتهای خداوندی نهفته در طبیعت.
سختکوشان کویرنشینی که قرنها در سرزمین تاریخی خود روزگار گذراندهاند و در تمامی این سالها آموختهاند چگونه با طبیعت همزیستی مسالمت آمیز داشته و از مواهب آن بهرهمند شوند.
سیکیلومتر که پیشتر بروی، تابلو شهرداری «ورزنه» ورود شما به تالاب بینالمللی گاوخونی را خیر مقدم میگوید.
اما نوشتههای روی تابلو با منظرهای که از اطراف تابلو به چشم میخورد منافات دارد:
«مشخصات تالاب: وسعت ۴۷۰ کیلومتر مربع… حداکثر عمق یک متر، زیستگاه پرندگان مهاجر از جمله فلامینگوها، ثبت در لیست تالابهای بینالمللی سال ۱۳۵۴… شاید در کنار تالاب پرندگان بزرگ جثه با قد یک و نیم متر و بال قرمز رنگ را ببینید که فلامینگوهای مهاجر سیبری هستند… اگر مایل باشید داخل آب قدم بزنید، نترسید در تالاب فرو نخواهید رفت، ضمن اینکه لجنهای تالاب میتواند خواص طبی نیز داشته باشد…»
به اطراف که مینگری جز کویر نمییابی. بدون شک فلامینگوها نیز راه اینجا را گم کردهاند و زمین تفتیده و اجساد گیاهان تالاب بینالمللی غم را به دل و حسرت زایندهرود را به جان مینشانند.
«زایندهرود» دیگر زاینده نیست! آبی نمیدهد تا آبادانی باشد و نتیجه آن پیشروی کویر از یزد به جای پای زایندهرود تا قلب اصفهان است.
خشکسالی و بارش کم دلیل اصلی این موضوع اعلام شده است. گفتههای مسئولان امر چنین میگوید.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «انتخاب»، معاون امور طبیعی سازمان حفاظت از محیطزیست ایران گفته است، اگر برداشتهای غیرقانونی از کانالهای آب ـ منتهی به تالاب گاوخونی متوقف نشود، در درازمدت این تالاب به طور قطع نابود میشود.
طبق این گزارش «علیاصغر محمدی فاضل» به سایت خبر آنلاین گفته است که وضع تالاب گاوخونی در استان اصفهان مانند دریاچه ارومیه بحرانی است و باید برای نجات آن اقدامی جدی کرد.
آب تالاب گاوخونی از رودخانه زایندهرود تامین میشود که این رودخانه در چند سال اخیر به علت خشکسالی و برداشت آب در مسیر آن، بسیار کم آب شده است. (انتخاب/ کد مطلب ۷۳۷۶۳ تاریخ انتشار ۳۰ مرداد ۱۳۹۱)«منصور شیشهفروش»، مدیرکل ستاد مدیریت بحران استانداری اصفهان نیز چنانچه جام جم آنلاین مینویسد، در گفتوگو با فارس ضمن اشاره به این که تالاب گاوخونی اصفهان را باید با استفاده از راهکارهای اجرایی زنده کرد، افزوده است: در حال حاضر مدیریت بحران استانداری اصفهان در زمینه این مباحث وارد شده و جلسات متعددی را با استادان دانشگاه برگزار کرده است.
وی با تاکید بر این که حفر چاههای عمیق که بتواند آب را به تالاب گاوخونی اصفهان هدایت کند از راهکارهای مهم برای حفظ و احیای این تالاب بینالمللی است، ادامه داده: همچنین انتقال پساب گندزدایی شدن به تالاب گاوخونی میتواند سبب کشت گونههای گیاهی مقاوم به شوری و خشکی در این تالاب شود.
مدیرکل ستاد مدیریت بحران استانداری اصفهان اضافه کرده است: با اجرای این اقدامها رطوبت تالاب گاوخونی حفظ میشود، فرسایش خاک صورت نمیگیرد و از پیشرفت کویر نیز جلوگیری می شود.
وی جلوگیری از افزایش توفانهای گرد و غبار در این محدوده را یکی دیگر از نتایج این اقدامها دانست و اضافه کرد: افزایش گرد و خاک، پیشرفت کویر و پیشروی شنزارها از جمله مواردی است که محدوده تالاب گاوخونی اصفهان را تهدید میکند.
شیشهفروش به ضرورت احیا و زنده شدن تالاب گاوخونی اصفهان به عنوان یکی از مهمترین و باارزشترین تالابهای موجود در سطح کشور اشاره کرد و گفت: ۱۰ سال است که هیچ آبی وارد تالاب گاوخونی اصفهان نشده و در حال حاضر مطالعات اجرای راهکارهای موردنیاز برای حفاظت از این تالاب در استان انجام گرفته است.
به نقل از مدیرکل ستاد مدیریت بحران استانداری اصفهان در پایان این خبر آمده است این میزان آب موردنیاز برای تالاب گاوخونی اصفهان به دلیل حاکم بودن شرایط خشکسالی در استان، نمیتواند تأمین بشود.
خشکسالی بلایی طبیعی است که گویا دامنگیر زایندهرود و تالاب گاوخونی شده است اما آیا فقط خشکسالی عامل این معضل است.
در مسیر منتهی به تالاب گاوخونی و حتی در نزدیکی تابلو قدیمی تالاب پیشین، لولههای بسیار قطوری نظرم را جلب میکنند! از راننده کامیونی که همزمان میگذرد و جز من و دوست راهنمایم تنها انسانی است که در آن منطقه میبینم، موضوع لولهها را جویا میشوم.
این هموطن خوشلهجه از ساکنان ورزنه است و درمعدنی در همان حوالی کار میکند.
وی برایم توضیح میدهد که اینها قطعات برجای مانده از خط لولهای هستند که آب زایندهرود را به سمت یزد انتقال میدهد!
جای پای زایندهرود را از «پل خواجو» تا «گاوخونی» پیمودهام؛ اما نه زایندگی مشهود بود و نه تالابی هویدا! افسوس خوردم!
برای طبیعت زایندهرود ، برای فلامینگوهای مهاجر و برای آرتورپوپ که از سیبری و آمریکا به عشق طبیعت زایندهرود آمده بودند!!
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.