نام آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در فضای سیاسی کشور، یادآور تناقضات و ادعاهای بی پایه و اساس فردی است که بارها طرفدارانش را در حمایت از وی دچار تردید و دو دلی کرده است که نمونه‌های بارز آن را در انتخابات‌های دو دوره اخیر ریاست‌جمهوری مشاهده کرده‌ایم.

محمد تقی مصباح‌یزدی، بنیان‌گذار و مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که به اذعان بسیاری از منتقدین، موسسه تحت امر وی مرکز و ستاد فرماندهی انجمن حجتیه است و تند روی‌های وی در حوزه مسائل دینی وی را شهره خاص و عام کرده است، اما آنچه در چند سال گذشته باعث گردیده اسم این روحانی تندرو بیشتر بر زبانها جاری شود اضهارات و موضع‌گیری‌های وی در حوزه مسائل سیاسی کشور است که به اذعان بسیاری از سیاسیون در این زمینه تخصص و دانش لازم را ندارد.

تفکرات مصباح یزدی و بیان عقاید وی در مسائل سیاسی که بعضا آنها را با استناد به اصول و عقاید شیعه مطرح و به آن رنگ ولعاب مذهبی می‌دهد بارها غلط از آب درآمده و خود موجب بروز دیدگاه‌ها و اختلاف نظرهایی در بین پیروان و طرفدارانش گردیده است و این امر نشانگر این است که مسائل سیاسی را نمی‌توان با فتوا و حکم شرعی پیش برد.

کار تشکیلاتی و تشکیل حلقه مصباحیت در پوشش موسسه تحت ریاستش تا بدانجا گسترده شده که محسن غرویان شاگرد جدا شده از این طیف درباره آن چنین می‌گوید: مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی به حدی بود که من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن‌ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است چون این‌ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بر هم زدن سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه (س) در ۱۵ خرداد سال ۸۵٫ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی‌توانم با آنها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آنجا قطع کردم، یک کارهای خیلی شدید افراطی در آنجا انجام می‌شد؛ مثلا در زیرزمین موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آنجا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می‌کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آنها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش‌های تند و افراطی و نیز بد اخلاقی‌های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.

مصباح یزدی تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد وارد مسائل سیاسی نمی‌شد و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی می‌پرداخت اما امروزه وی با جهت گیری‌ها و اظهار عقاید بیش از آنکه یک شخصیت علمی باشد خود را به عنوان یک چهره سیاسی مطرح کرده که کار خود را بلد نیست و همین امر باعث گردیده جایگاه علمی وی هم تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار گیرد.

مصباح یزدی از منتقدان جمهوریت است و بر این نکته تاکید دارد حاکمیت اسلامی و ولایت فقیه نیازی به داشتن مشروعیت مردمی نیست و در این باره بیان کرده است: مردم هیچ مشروعیتی به حکومت ولی فقیه نمی‌دهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن می‌شود ، انتخابات زمینه‌ای برای کشف رهبری می‌شود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.

وی در بیانی دیگر انتخابات را حربه ای برای فریب مردم دانسته و گفته است: انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، می‌کوشند و آنگاه آرمان‌های مهم حکومت دینی تحقق می‌یابد. فایده دیگر این است که با تاکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع سلاح می‌شوند.

این در حالی است که در سال ۱۳۸۰ مصباح یزدی در اردوی دانشجویان بسیجی شیوه انتخابات و استفاده از آرا مردم را به صراحت زیر سوال برده و آنرا غیر اسلامی خوانده بود و تنها شرط اسلامی شدن آنرا تغییر به شیوه انتخابات نخبه گان برای نخبه گان بیان کرده بود در حالیکه این امر حتی با شعارهای نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن فاصله بسیاری دارد و در حقیقت وی معتقد است به جای انتخاب شدن توسط مردم چند روحانی و نخبه همانند شورای انتصابی نگهبان بنشینند و برای حکومت تصمیم بگیرند.

اما همین فرد در سال ۸۴ و در پی پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بارها مدعی شدند این پیروزی در پی حمایت‌های وی با نظر مردم محقق گردیده است و نتیجه انتخابات آن سال، در سایه دعاها و نماز شب خواندن‌های وی رقم خورده است.

در انتخابات ۹۲ نیز مصباح بار دیگر خود را پرچم‌دار طیفی معرفی کرد که معتقد بود آنها کارزار دو دوره قبلی انتخابات را به سود احمدی‌نژاد به پیروزی رهنمون کرده بودند و اعضا جبهه پایداری در این انتخابات نیز مدعی بودند که هرکس مورد حمایت آیت الله مصباح قرار بگیرد و از جانب این حزب به عنوان پرچمدار گفتمان انقلاب معرفی شود پیروز انتخابات خواهد بود.

حمایت همه جانبه وی از کامران باقری لنکرانی به عنوان فرد اصلح و بیان این جمله که من در پیشگاه الهی شهادت می‌دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شده‌اند جناب اقای دکتر لنکرانی ‏اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درزندگینامه ۸۰ ساله من باشد، تنها نشان از سطحی نگری وی و نداشتن آگاهی های سیاسی از شرایط روز دارد.

شکست انتخاباتی سعید جلیلی و جبهه پایداری که مدعی پرچم‌داری گفتمان انقلاب اسلامی بودند که تنها با اختلاف کمی بالاتر از محسن رضایی قرار گرفت مشخص کرد با دعا و فتوا و قسم دادن مردم کار سیاست پیش نمی‌رود و بیان جملاتی نظیر این که “ایام انتخابات یکی از لحظاتی است که نسیم‌هایی برای ما می‌وزد و اگر به درستی قدر آن را بدانیم مانند عبادت شب قدر است و اگر کوتاهی کنیم در روز قیامت آنچنان حسرت می‌خوریم که حسرت آن از ۸۰ سال گناه بالاتر است و انداختن یک رأی اشتباه در صندوق که به ضرر اسلام و نظام اسلامی تمام می‌شود گناهش سخت‌ است همانطوری که گناه عالم از جاهل بدتر و سخت‌تر بوده و عذاب آن ۷۰ برابر افراد معمولی است” نمایانگر این مساله است که یکبار دیگر این روحانی در استراتژی خود همانند گذشته دچار اشتباه گردیده است.

در خاتمه باید گفت بیان این جمله از سوی مصباح بعد از انتخابات ۹۲ که گفته است” اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم. زیارت عاشورا به ما می‌آموزاند که حتی بر مصیبت عاشورا نیز باید شکر کرد”، نشانگر این مساله است که این روحانی تندرو هنوز تفاوت میان موضوعات سیاسی و موازین شرعی را درک نکرده و متوجه این امر نیست که تصمیات سیاسی باید متناسب با رفتارهای رقیب و کنش متقابل بازیگران این عرصه گرفته شود نه بر اساس تفسیر خود گونه اصول دینی و شرعی.نام آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در فضای سیاسی کشور، یادآور تناقضات و ادعاهای بی پایه و اساس فردی است که بارها طرفدارانش را در حمایت از وی دچار تردید و دو دلی کرده است که نمونه‌های بارز آن را در انتخابات‌های دو دوره اخیر ریاست‌جمهوری مشاهده کرده‌ایم.

محمد تقی مصباح‌یزدی، بنیان‌گذار و مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که به اذعان بسیاری از منتقدین، موسسه تحت امر وی مرکز و ستاد فرماندهی انجمن حجتیه است و تند روی‌های وی در حوزه مسائل دینی وی را شهره خاص و عام کرده است، اما آنچه در چند سال گذشته باعث گردیده اسم این روحانی تندرو بیشتر بر زبانها جاری شود اضهارات و موضع‌گیری‌های وی در حوزه مسائل سیاسی کشور است که به اذعان بسیاری از سیاسیون در این زمینه تخصص و دانش لازم را ندارد.

تفکرات مصباح یزدی و بیان عقاید وی در مسائل سیاسی که بعضا آنها را با استناد به اصول و عقاید شیعه مطرح و به آن رنگ ولعاب مذهبی می‌دهد بارها غلط از آب درآمده و خود موجب بروز دیدگاه‌ها و اختلاف نظرهایی در بین پیروان و طرفدارانش گردیده است و این امر نشانگر این است که مسائل سیاسی را نمی‌توان با فتوا و حکم شرعی پیش برد.

کار تشکیلاتی و تشکیل حلقه مصباحیت در پوشش موسسه تحت ریاستش تا بدانجا گسترده شده که محسن غرویان شاگرد جدا شده از این طیف درباره آن چنین می‌گوید: مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی به حدی بود که من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن‌ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است چون این‌ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بر هم زدن سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه (س) در ۱۵ خرداد سال ۸۵٫ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی‌توانم با آنها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آنجا قطع کردم، یک کارهای خیلی شدید افراطی در آنجا انجام می‌شد؛ مثلا در زیرزمین موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آنجا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می‌کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آنها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش‌های تند و افراطی و نیز بد اخلاقی‌های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.

مصباح یزدی تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد وارد مسائل سیاسی نمی‌شد و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی می‌پرداخت اما امروزه وی با جهت گیری‌ها و اظهار عقاید بیش از آنکه یک شخصیت علمی باشد خود را به عنوان یک چهره سیاسی مطرح کرده که کار خود را بلد نیست و همین امر باعث گردیده جایگاه علمی وی هم تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار گیرد.

مصباح یزدی از منتقدان جمهوریت است و بر این نکته تاکید دارد حاکمیت اسلامی و ولایت فقیه نیازی به داشتن مشروعیت مردمی نیست و در این باره بیان کرده است: مردم هیچ مشروعیتی به حکومت ولی فقیه نمی‌دهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن می‌شود ، انتخابات زمینه‌ای برای کشف رهبری می‌شود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.

وی در بیانی دیگر انتخابات را حربه ای برای فریب مردم دانسته و گفته است: انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، می‌کوشند و آنگاه آرمان‌های مهم حکومت دینی تحقق می‌یابد. فایده دیگر این است که با تاکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع سلاح می‌شوند.

این در حالی است که در سال ۱۳۸۰ مصباح یزدی در اردوی دانشجویان بسیجی شیوه انتخابات و استفاده از آرا مردم را به صراحت زیر سوال برده و آنرا غیر اسلامی خوانده بود و تنها شرط اسلامی شدن آنرا تغییر به شیوه انتخابات نخبه گان برای نخبه گان بیان کرده بود در حالیکه این امر حتی با شعارهای نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن فاصله بسیاری دارد و در حقیقت وی معتقد است به جای انتخاب شدن توسط مردم چند روحانی و نخبه همانند شورای انتصابی نگهبان بنشینند و برای حکومت تصمیم بگیرند.

اما همین فرد در سال ۸۴ و در پی پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بارها مدعی شدند این پیروزی در پی حمایت‌های وی با نظر مردم محقق گردیده است و نتیجه انتخابات آن سال، در سایه دعاها و نماز شب خواندن‌های وی رقم خورده است.

در انتخابات ۹۲ نیز مصباح بار دیگر خود را پرچم‌دار طیفی معرفی کرد که معتقد بود آنها کارزار دو دوره قبلی انتخابات را به سود احمدی‌نژاد به پیروزی رهنمون کرده بودند و اعضا جبهه پایداری در این انتخابات نیز مدعی بودند که هرکس مورد حمایت آیت الله مصباح قرار بگیرد و از جانب این حزب به عنوان پرچمدار گفتمان انقلاب معرفی شود پیروز انتخابات خواهد بود.

حمایت همه جانبه وی از کامران باقری لنکرانی به عنوان فرد اصلح و بیان این جمله که من در پیشگاه الهی شهادت می‌دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شده‌اند جناب اقای دکتر لنکرانی ‏اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درزندگینامه ۸۰ ساله من باشد، تنها نشان از سطحی نگری وی و نداشتن آگاهی های سیاسی از شرایط روز دارد.

شکست انتخاباتی سعید جلیلی و جبهه پایداری که مدعی پرچم‌داری گفتمان انقلاب اسلامی بودند که تنها با اختلاف کمی بالاتر از محسن رضایی قرار گرفت مشخص کرد با دعا و فتوا و قسم دادن مردم کار سیاست پیش نمی‌رود و بیان جملاتی نظیر این که “ایام انتخابات یکی از لحظاتی است که نسیم‌هایی برای ما می‌وزد و اگر به درستی قدر آن را بدانیم مانند عبادت شب قدر است و اگر کوتاهی کنیم در روز قیامت آنچنان حسرت می‌خوریم که حسرت آن از ۸۰ سال گناه بالاتر است و انداختن یک رأی اشتباه در صندوق که به ضرر اسلام و نظام اسلامی تمام می‌شود گناهش سخت‌ است همانطوری که گناه عالم از جاهل بدتر و سخت‌تر بوده و عذاب آن ۷۰ برابر افراد معمولی است” نمایانگر این مساله است که یکبار دیگر این روحانی در استراتژی خود همانند گذشته دچار اشتباه گردیده است.

در خاتمه باید گفت بیان این جمله از سوی مصباح بعد از انتخابات ۹۲ که گفته است” اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم. زیارت عاشورا به ما می‌آموزاند که حتی بر مصیبت عاشورا نیز باید شکر کرد”، نشانگر این مساله است که این روحانی تندرو هنوز تفاوت میان موضوعات سیاسی و موازین شرعی را درک نکرده و متوجه این امر نیست که تصمیات سیاسی باید متناسب با رفتارهای رقیب و کنش متقابل بازیگران این عرصه گرفته شود نه بر اساس تفسیر خود گونه اصول دینی و شرعی.نام آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در فضای سیاسی کشور، یادآور تناقضات و ادعاهای بی پایه و اساس فردی است که بارها طرفدارانش را در حمایت از وی دچار تردید و دو دلی کرده است که نمونه‌های بارز آن را در انتخابات‌های دو دوره اخیر ریاست‌جمهوری مشاهده کرده‌ایم.

محمد تقی مصباح‌یزدی، بنیان‌گذار و مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که به اذعان بسیاری از منتقدین، موسسه تحت امر وی مرکز و ستاد فرماندهی انجمن حجتیه است و تند روی‌های وی در حوزه مسائل دینی وی را شهره خاص و عام کرده است، اما آنچه در چند سال گذشته باعث گردیده اسم این روحانی تندرو بیشتر بر زبانها جاری شود اضهارات و موضع‌گیری‌های وی در حوزه مسائل سیاسی کشور است که به اذعان بسیاری از سیاسیون در این زمینه تخصص و دانش لازم را ندارد.

تفکرات مصباح یزدی و بیان عقاید وی در مسائل سیاسی که بعضا آنها را با استناد به اصول و عقاید شیعه مطرح و به آن رنگ ولعاب مذهبی می‌دهد بارها غلط از آب درآمده و خود موجب بروز دیدگاه‌ها و اختلاف نظرهایی در بین پیروان و طرفدارانش گردیده است و این امر نشانگر این است که مسائل سیاسی را نمی‌توان با فتوا و حکم شرعی پیش برد.

کار تشکیلاتی و تشکیل حلقه مصباحیت در پوشش موسسه تحت ریاستش تا بدانجا گسترده شده که محسن غرویان شاگرد جدا شده از این طیف درباره آن چنین می‌گوید: مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی به حدی بود که من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن‌ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است چون این‌ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بر هم زدن سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه (س) در ۱۵ خرداد سال ۸۵٫ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی‌توانم با آنها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آنجا قطع کردم، یک کارهای خیلی شدید افراطی در آنجا انجام می‌شد؛ مثلا در زیرزمین موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آنجا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می‌کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آنها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش‌های تند و افراطی و نیز بد اخلاقی‌های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.

مصباح یزدی تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد وارد مسائل سیاسی نمی‌شد و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی می‌پرداخت اما امروزه وی با جهت گیری‌ها و اظهار عقاید بیش از آنکه یک شخصیت علمی باشد خود را به عنوان یک چهره سیاسی مطرح کرده که کار خود را بلد نیست و همین امر باعث گردیده جایگاه علمی وی هم تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار گیرد.

مصباح یزدی از منتقدان جمهوریت است و بر این نکته تاکید دارد حاکمیت اسلامی و ولایت فقیه نیازی به داشتن مشروعیت مردمی نیست و در این باره بیان کرده است: مردم هیچ مشروعیتی به حکومت ولی فقیه نمی‌دهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن می‌شود ، انتخابات زمینه‌ای برای کشف رهبری می‌شود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.

وی در بیانی دیگر انتخابات را حربه ای برای فریب مردم دانسته و گفته است: انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، می‌کوشند و آنگاه آرمان‌های مهم حکومت دینی تحقق می‌یابد. فایده دیگر این است که با تاکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع سلاح می‌شوند.

این در حالی است که در سال ۱۳۸۰ مصباح یزدی در اردوی دانشجویان بسیجی شیوه انتخابات و استفاده از آرا مردم را به صراحت زیر سوال برده و آنرا غیر اسلامی خوانده بود و تنها شرط اسلامی شدن آنرا تغییر به شیوه انتخابات نخبه گان برای نخبه گان بیان کرده بود در حالیکه این امر حتی با شعارهای نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن فاصله بسیاری دارد و در حقیقت وی معتقد است به جای انتخاب شدن توسط مردم چند روحانی و نخبه همانند شورای انتصابی نگهبان بنشینند و برای حکومت تصمیم بگیرند.

اما همین فرد در سال ۸۴ و در پی پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بارها مدعی شدند این پیروزی در پی حمایت‌های وی با نظر مردم محقق گردیده است و نتیجه انتخابات آن سال، در سایه دعاها و نماز شب خواندن‌های وی رقم خورده است.

در انتخابات ۹۲ نیز مصباح بار دیگر خود را پرچم‌دار طیفی معرفی کرد که معتقد بود آنها کارزار دو دوره قبلی انتخابات را به سود احمدی‌نژاد به پیروزی رهنمون کرده بودند و اعضا جبهه پایداری در این انتخابات نیز مدعی بودند که هرکس مورد حمایت آیت الله مصباح قرار بگیرد و از جانب این حزب به عنوان پرچمدار گفتمان انقلاب معرفی شود پیروز انتخابات خواهد بود.

حمایت همه جانبه وی از کامران باقری لنکرانی به عنوان فرد اصلح و بیان این جمله که من در پیشگاه الهی شهادت می‌دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شده‌اند جناب اقای دکتر لنکرانی ‏اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درزندگینامه ۸۰ ساله من باشد، تنها نشان از سطحی نگری وی و نداشتن آگاهی های سیاسی از شرایط روز دارد.

شکست انتخاباتی سعید جلیلی و جبهه پایداری که مدعی پرچم‌داری گفتمان انقلاب اسلامی بودند که تنها با اختلاف کمی بالاتر از محسن رضایی قرار گرفت مشخص کرد با دعا و فتوا و قسم دادن مردم کار سیاست پیش نمی‌رود و بیان جملاتی نظیر این که “ایام انتخابات یکی از لحظاتی است که نسیم‌هایی برای ما می‌وزد و اگر به درستی قدر آن را بدانیم مانند عبادت شب قدر است و اگر کوتاهی کنیم در روز قیامت آنچنان حسرت می‌خوریم که حسرت آن از ۸۰ سال گناه بالاتر است و انداختن یک رأی اشتباه در صندوق که به ضرر اسلام و نظام اسلامی تمام می‌شود گناهش سخت‌ است همانطوری که گناه عالم از جاهل بدتر و سخت‌تر بوده و عذاب آن ۷۰ برابر افراد معمولی است” نمایانگر این مساله است که یکبار دیگر این روحانی در استراتژی خود همانند گذشته دچار اشتباه گردیده است.

در خاتمه باید گفت بیان این جمله از سوی مصباح بعد از انتخابات ۹۲ که گفته است” اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم. زیارت عاشورا به ما می‌آموزاند که حتی بر مصیبت عاشورا نیز باید شکر کرد”، نشانگر این مساله است که این روحانی تندرو هنوز تفاوت میان موضوعات سیاسی و موازین شرعی را درک نکرده و متوجه این امر نیست که تصمیات سیاسی باید متناسب با رفتارهای رقیب و کنش متقابل بازیگران این عرصه گرفته شود نه بر اساس تفسیر خود گونه اصول دینی و شرعی.نام آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در فضای سیاسی کشور، یادآور تناقضات و ادعاهای بی پایه و اساس فردی است که بارها طرفدارانش را در حمایت از وی دچار تردید و دو دلی کرده است که نمونه‌های بارز آن را در انتخابات‌های دو دوره اخیر ریاست‌جمهوری مشاهده کرده‌ایم.

محمد تقی مصباح‌یزدی، بنیان‌گذار و مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که به اذعان بسیاری از منتقدین، موسسه تحت امر وی مرکز و ستاد فرماندهی انجمن حجتیه است و تند روی‌های وی در حوزه مسائل دینی وی را شهره خاص و عام کرده است، اما آنچه در چند سال گذشته باعث گردیده اسم این روحانی تندرو بیشتر بر زبانها جاری شود اضهارات و موضع‌گیری‌های وی در حوزه مسائل سیاسی کشور است که به اذعان بسیاری از سیاسیون در این زمینه تخصص و دانش لازم را ندارد.

تفکرات مصباح یزدی و بیان عقاید وی در مسائل سیاسی که بعضا آنها را با استناد به اصول و عقاید شیعه مطرح و به آن رنگ ولعاب مذهبی می‌دهد بارها غلط از آب درآمده و خود موجب بروز دیدگاه‌ها و اختلاف نظرهایی در بین پیروان و طرفدارانش گردیده است و این امر نشانگر این است که مسائل سیاسی را نمی‌توان با فتوا و حکم شرعی پیش برد.

کار تشکیلاتی و تشکیل حلقه مصباحیت در پوشش موسسه تحت ریاستش تا بدانجا گسترده شده که محسن غرویان شاگرد جدا شده از این طیف درباره آن چنین می‌گوید: مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی به حدی بود که من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن‌ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است چون این‌ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بر هم زدن سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه (س) در ۱۵ خرداد سال ۸۵٫ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی‌توانم با آنها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آنجا قطع کردم، یک کارهای خیلی شدید افراطی در آنجا انجام می‌شد؛ مثلا در زیرزمین موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آنجا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می‌کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آنها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش‌های تند و افراطی و نیز بد اخلاقی‌های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.

مصباح یزدی تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد وارد مسائل سیاسی نمی‌شد و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی می‌پرداخت اما امروزه وی با جهت گیری‌ها و اظهار عقاید بیش از آنکه یک شخصیت علمی باشد خود را به عنوان یک چهره سیاسی مطرح کرده که کار خود را بلد نیست و همین امر باعث گردیده جایگاه علمی وی هم تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار گیرد.

مصباح یزدی از منتقدان جمهوریت است و بر این نکته تاکید دارد حاکمیت اسلامی و ولایت فقیه نیازی به داشتن مشروعیت مردمی نیست و در این باره بیان کرده است: مردم هیچ مشروعیتی به حکومت ولی فقیه نمی‌دهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن می‌شود ، انتخابات زمینه‌ای برای کشف رهبری می‌شود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.

وی در بیانی دیگر انتخابات را حربه ای برای فریب مردم دانسته و گفته است: انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، می‌کوشند و آنگاه آرمان‌های مهم حکومت دینی تحقق می‌یابد. فایده دیگر این است که با تاکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع سلاح می‌شوند.

این در حالی است که در سال ۱۳۸۰ مصباح یزدی در اردوی دانشجویان بسیجی شیوه انتخابات و استفاده از آرا مردم را به صراحت زیر سوال برده و آنرا غیر اسلامی خوانده بود و تنها شرط اسلامی شدن آنرا تغییر به شیوه انتخابات نخبه گان برای نخبه گان بیان کرده بود در حالیکه این امر حتی با شعارهای نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن فاصله بسیاری دارد و در حقیقت وی معتقد است به جای انتخاب شدن توسط مردم چند روحانی و نخبه همانند شورای انتصابی نگهبان بنشینند و برای حکومت تصمیم بگیرند.

اما همین فرد در سال ۸۴ و در پی پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بارها مدعی شدند این پیروزی در پی حمایت‌های وی با نظر مردم محقق گردیده است و نتیجه انتخابات آن سال، در سایه دعاها و نماز شب خواندن‌های وی رقم خورده است.

در انتخابات ۹۲ نیز مصباح بار دیگر خود را پرچم‌دار طیفی معرفی کرد که معتقد بود آنها کارزار دو دوره قبلی انتخابات را به سود احمدی‌نژاد به پیروزی رهنمون کرده بودند و اعضا جبهه پایداری در این انتخابات نیز مدعی بودند که هرکس مورد حمایت آیت الله مصباح قرار بگیرد و از جانب این حزب به عنوان پرچمدار گفتمان انقلاب معرفی شود پیروز انتخابات خواهد بود.

حمایت همه جانبه وی از کامران باقری لنکرانی به عنوان فرد اصلح و بیان این جمله که من در پیشگاه الهی شهادت می‌دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شده‌اند جناب اقای دکتر لنکرانی ‏اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درزندگینامه ۸۰ ساله من باشد، تنها نشان از سطحی نگری وی و نداشتن آگاهی های سیاسی از شرایط روز دارد.

شکست انتخاباتی سعید جلیلی و جبهه پایداری که مدعی پرچم‌داری گفتمان انقلاب اسلامی بودند که تنها با اختلاف کمی بالاتر از محسن رضایی قرار گرفت مشخص کرد با دعا و فتوا و قسم دادن مردم کار سیاست پیش نمی‌رود و بیان جملاتی نظیر این که “ایام انتخابات یکی از لحظاتی است که نسیم‌هایی برای ما می‌وزد و اگر به درستی قدر آن را بدانیم مانند عبادت شب قدر است و اگر کوتاهی کنیم در روز قیامت آنچنان حسرت می‌خوریم که حسرت آن از ۸۰ سال گناه بالاتر است و انداختن یک رأی اشتباه در صندوق که به ضرر اسلام و نظام اسلامی تمام می‌شود گناهش سخت‌ است همانطوری که گناه عالم از جاهل بدتر و سخت‌تر بوده و عذاب آن ۷۰ برابر افراد معمولی است” نمایانگر این مساله است که یکبار دیگر این روحانی در استراتژی خود همانند گذشته دچار اشتباه گردیده است.

در خاتمه باید گفت بیان این جمله از سوی مصباح بعد از انتخابات ۹۲ که گفته است” اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم. زیارت عاشورا به ما می‌آموزاند که حتی بر مصیبت عاشورا نیز باید شکر کرد”، نشانگر این مساله است که این روحانی تندرو هنوز تفاوت میان موضوعات سیاسی و موازین شرعی را درک نکرده و متوجه این امر نیست که تصمیات سیاسی باید متناسب با رفتارهای رقیب و کنش متقابل بازیگران این عرصه گرفته شود نه بر اساس تفسیر خود گونه اصول دینی و شرعی.نام آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در فضای سیاسی کشور، یادآور تناقضات و ادعاهای بی پایه و اساس فردی است که بارها طرفدارانش را در حمایت از وی دچار تردید و دو دلی کرده است که نمونه‌های بارز آن را در انتخابات‌های دو دوره اخیر ریاست‌جمهوری مشاهده کرده‌ایم.

محمد تقی مصباح‌یزدی، بنیان‌گذار و مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که به اذعان بسیاری از منتقدین، موسسه تحت امر وی مرکز و ستاد فرماندهی انجمن حجتیه است و تند روی‌های وی در حوزه مسائل دینی وی را شهره خاص و عام کرده است، اما آنچه در چند سال گذشته باعث گردیده اسم این روحانی تندرو بیشتر بر زبانها جاری شود اضهارات و موضع‌گیری‌های وی در حوزه مسائل سیاسی کشور است که به اذعان بسیاری از سیاسیون در این زمینه تخصص و دانش لازم را ندارد.

تفکرات مصباح یزدی و بیان عقاید وی در مسائل سیاسی که بعضا آنها را با استناد به اصول و عقاید شیعه مطرح و به آن رنگ ولعاب مذهبی می‌دهد بارها غلط از آب درآمده و خود موجب بروز دیدگاه‌ها و اختلاف نظرهایی در بین پیروان و طرفدارانش گردیده است و این امر نشانگر این است که مسائل سیاسی را نمی‌توان با فتوا و حکم شرعی پیش برد.

کار تشکیلاتی و تشکیل حلقه مصباحیت در پوشش موسسه تحت ریاستش تا بدانجا گسترده شده که محسن غرویان شاگرد جدا شده از این طیف درباره آن چنین می‌گوید: مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی به حدی بود که من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن‌ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است چون این‌ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بر هم زدن سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه (س) در ۱۵ خرداد سال ۸۵٫ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی‌توانم با آنها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آنجا قطع کردم، یک کارهای خیلی شدید افراطی در آنجا انجام می‌شد؛ مثلا در زیرزمین موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آنجا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می‌کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آنها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش‌های تند و افراطی و نیز بد اخلاقی‌های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.

مصباح یزدی تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد وارد مسائل سیاسی نمی‌شد و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی می‌پرداخت اما امروزه وی با جهت گیری‌ها و اظهار عقاید بیش از آنکه یک شخصیت علمی باشد خود را به عنوان یک چهره سیاسی مطرح کرده که کار خود را بلد نیست و همین امر باعث گردیده جایگاه علمی وی هم تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار گیرد.

مصباح یزدی از منتقدان جمهوریت است و بر این نکته تاکید دارد حاکمیت اسلامی و ولایت فقیه نیازی به داشتن مشروعیت مردمی نیست و در این باره بیان کرده است: مردم هیچ مشروعیتی به حکومت ولی فقیه نمی‌دهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن می‌شود ، انتخابات زمینه‌ای برای کشف رهبری می‌شود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.

وی در بیانی دیگر انتخابات را حربه ای برای فریب مردم دانسته و گفته است: انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، می‌کوشند و آنگاه آرمان‌های مهم حکومت دینی تحقق می‌یابد. فایده دیگر این است که با تاکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع سلاح می‌شوند.

این در حالی است که در سال ۱۳۸۰ مصباح یزدی در اردوی دانشجویان بسیجی شیوه انتخابات و استفاده از آرا مردم را به صراحت زیر سوال برده و آنرا غیر اسلامی خوانده بود و تنها شرط اسلامی شدن آنرا تغییر به شیوه انتخابات نخبه گان برای نخبه گان بیان کرده بود در حالیکه این امر حتی با شعارهای نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن فاصله بسیاری دارد و در حقیقت وی معتقد است به جای انتخاب شدن توسط مردم چند روحانی و نخبه همانند شورای انتصابی نگهبان بنشینند و برای حکومت تصمیم بگیرند.

اما همین فرد در سال ۸۴ و در پی پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بارها مدعی شدند این پیروزی در پی حمایت‌های وی با نظر مردم محقق گردیده است و نتیجه انتخابات آن سال، در سایه دعاها و نماز شب خواندن‌های وی رقم خورده است.

در انتخابات ۹۲ نیز مصباح بار دیگر خود را پرچم‌دار طیفی معرفی کرد که معتقد بود آنها کارزار دو دوره قبلی انتخابات را به سود احمدی‌نژاد به پیروزی رهنمون کرده بودند و اعضا جبهه پایداری در این انتخابات نیز مدعی بودند که هرکس مورد حمایت آیت الله مصباح قرار بگیرد و از جانب این حزب به عنوان پرچمدار گفتمان انقلاب معرفی شود پیروز انتخابات خواهد بود.

حمایت همه جانبه وی از کامران باقری لنکرانی به عنوان فرد اصلح و بیان این جمله که من در پیشگاه الهی شهادت می‌دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شده‌اند جناب اقای دکتر لنکرانی ‏اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درزندگینامه ۸۰ ساله من باشد، تنها نشان از سطحی نگری وی و نداشتن آگاهی های سیاسی از شرایط روز دارد.

شکست انتخاباتی سعید جلیلی و جبهه پایداری که مدعی پرچم‌داری گفتمان انقلاب اسلامی بودند که تنها با اختلاف کمی بالاتر از محسن رضایی قرار گرفت مشخص کرد با دعا و فتوا و قسم دادن مردم کار سیاست پیش نمی‌رود و بیان جملاتی نظیر این که “ایام انتخابات یکی از لحظاتی است که نسیم‌هایی برای ما می‌وزد و اگر به درستی قدر آن را بدانیم مانند عبادت شب قدر است و اگر کوتاهی کنیم در روز قیامت آنچنان حسرت می‌خوریم که حسرت آن از ۸۰ سال گناه بالاتر است و انداختن یک رأی اشتباه در صندوق که به ضرر اسلام و نظام اسلامی تمام می‌شود گناهش سخت‌ است همانطوری که گناه عالم از جاهل بدتر و سخت‌تر بوده و عذاب آن ۷۰ برابر افراد معمولی است” نمایانگر این مساله است که یکبار دیگر این روحانی در استراتژی خود همانند گذشته دچار اشتباه گردیده است.

در خاتمه باید گفت بیان این جمله از سوی مصباح بعد از انتخابات ۹۲ که گفته است” اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم. زیارت عاشورا به ما می‌آموزاند که حتی بر مصیبت عاشورا نیز باید شکر کرد”، نشانگر این مساله است که این روحانی تندرو هنوز تفاوت میان موضوعات سیاسی و موازین شرعی را درک نکرده و متوجه این امر نیست که تصمیات سیاسی باید متناسب با رفتارهای رقیب و کنش متقابل بازیگران این عرصه گرفته شود نه بر اساس تفسیر خود گونه اصول دینی و شرعی.نام آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در فضای سیاسی کشور، یادآور تناقضات و ادعاهای بی پایه و اساس فردی است که بارها طرفدارانش را در حمایت از وی دچار تردید و دو دلی کرده است که نمونه‌های بارز آن را در انتخابات‌های دو دوره اخیر ریاست‌جمهوری مشاهده کرده‌ایم.

محمد تقی مصباح‌یزدی، بنیان‌گذار و مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که به اذعان بسیاری از منتقدین، موسسه تحت امر وی مرکز و ستاد فرماندهی انجمن حجتیه است و تند روی‌های وی در حوزه مسائل دینی وی را شهره خاص و عام کرده است، اما آنچه در چند سال گذشته باعث گردیده اسم این روحانی تندرو بیشتر بر زبانها جاری شود اضهارات و موضع‌گیری‌های وی در حوزه مسائل سیاسی کشور است که به اذعان بسیاری از سیاسیون در این زمینه تخصص و دانش لازم را ندارد.

تفکرات مصباح یزدی و بیان عقاید وی در مسائل سیاسی که بعضا آنها را با استناد به اصول و عقاید شیعه مطرح و به آن رنگ ولعاب مذهبی می‌دهد بارها غلط از آب درآمده و خود موجب بروز دیدگاه‌ها و اختلاف نظرهایی در بین پیروان و طرفدارانش گردیده است و این امر نشانگر این است که مسائل سیاسی را نمی‌توان با فتوا و حکم شرعی پیش برد.

کار تشکیلاتی و تشکیل حلقه مصباحیت در پوشش موسسه تحت ریاستش تا بدانجا گسترده شده که محسن غرویان شاگرد جدا شده از این طیف درباره آن چنین می‌گوید: مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی به حدی بود که من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن‌ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است چون این‌ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بر هم زدن سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه (س) در ۱۵ خرداد سال ۸۵٫ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی‌توانم با آنها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آنجا قطع کردم، یک کارهای خیلی شدید افراطی در آنجا انجام می‌شد؛ مثلا در زیرزمین موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آنجا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می‌کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آنها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش‌های تند و افراطی و نیز بد اخلاقی‌های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.

مصباح یزدی تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد وارد مسائل سیاسی نمی‌شد و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی می‌پرداخت اما امروزه وی با جهت گیری‌ها و اظهار عقاید بیش از آنکه یک شخصیت علمی باشد خود را به عنوان یک چهره سیاسی مطرح کرده که کار خود را بلد نیست و همین امر باعث گردیده جایگاه علمی وی هم تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار گیرد.

مصباح یزدی از منتقدان جمهوریت است و بر این نکته تاکید دارد حاکمیت اسلامی و ولایت فقیه نیازی به داشتن مشروعیت مردمی نیست و در این باره بیان کرده است: مردم هیچ مشروعیتی به حکومت ولی فقیه نمی‌دهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن می‌شود ، انتخابات زمینه‌ای برای کشف رهبری می‌شود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.

وی در بیانی دیگر انتخابات را حربه ای برای فریب مردم دانسته و گفته است: انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، می‌کوشند و آنگاه آرمان‌های مهم حکومت دینی تحقق می‌یابد. فایده دیگر این است که با تاکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع سلاح می‌شوند.

این در حالی است که در سال ۱۳۸۰ مصباح یزدی در اردوی دانشجویان بسیجی شیوه انتخابات و استفاده از آرا مردم را به صراحت زیر سوال برده و آنرا غیر اسلامی خوانده بود و تنها شرط اسلامی شدن آنرا تغییر به شیوه انتخابات نخبه گان برای نخبه گان بیان کرده بود در حالیکه این امر حتی با شعارهای نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن فاصله بسیاری دارد و در حقیقت وی معتقد است به جای انتخاب شدن توسط مردم چند روحانی و نخبه همانند شورای انتصابی نگهبان بنشینند و برای حکومت تصمیم بگیرند.

اما همین فرد در سال ۸۴ و در پی پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بارها مدعی شدند این پیروزی در پی حمایت‌های وی با نظر مردم محقق گردیده است و نتیجه انتخابات آن سال، در سایه دعاها و نماز شب خواندن‌های وی رقم خورده است.

در انتخابات ۹۲ نیز مصباح بار دیگر خود را پرچم‌دار طیفی معرفی کرد که معتقد بود آنها کارزار دو دوره قبلی انتخابات را به سود احمدی‌نژاد به پیروزی رهنمون کرده بودند و اعضا جبهه پایداری در این انتخابات نیز مدعی بودند که هرکس مورد حمایت آیت الله مصباح قرار بگیرد و از جانب این حزب به عنوان پرچمدار گفتمان انقلاب معرفی شود پیروز انتخابات خواهد بود.

حمایت همه جانبه وی از کامران باقری لنکرانی به عنوان فرد اصلح و بیان این جمله که من در پیشگاه الهی شهادت می‌دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شده‌اند جناب اقای دکتر لنکرانی ‏اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درزندگینامه ۸۰ ساله من باشد، تنها نشان از سطحی نگری وی و نداشتن آگاهی های سیاسی از شرایط روز دارد.

شکست انتخاباتی سعید جلیلی و جبهه پایداری که مدعی پرچم‌داری گفتمان انقلاب اسلامی بودند که تنها با اختلاف کمی بالاتر از محسن رضایی قرار گرفت مشخص کرد با دعا و فتوا و قسم دادن مردم کار سیاست پیش نمی‌رود و بیان جملاتی نظیر این که “ایام انتخابات یکی از لحظاتی است که نسیم‌هایی برای ما می‌وزد و اگر به درستی قدر آن را بدانیم مانند عبادت شب قدر است و اگر کوتاهی کنیم در روز قیامت آنچنان حسرت می‌خوریم که حسرت آن از ۸۰ سال گناه بالاتر است و انداختن یک رأی اشتباه در صندوق که به ضرر اسلام و نظام اسلامی تمام می‌شود گناهش سخت‌ است همانطوری که گناه عالم از جاهل بدتر و سخت‌تر بوده و عذاب آن ۷۰ برابر افراد معمولی است” نمایانگر این مساله است که یکبار دیگر این روحانی در استراتژی خود همانند گذشته دچار اشتباه گردیده است.

در خاتمه باید گفت بیان این جمله از سوی مصباح بعد از انتخابات ۹۲ که گفته است” اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم. زیارت عاشورا به ما می‌آموزاند که حتی بر مصیبت عاشورا نیز باید شکر کرد”، نشانگر این مساله است که این روحانی تندرو هنوز تفاوت میان موضوعات سیاسی و موازین شرعی را درک نکرده و متوجه این امر نیست که تصمیات سیاسی باید متناسب با رفتارهای رقیب و کنش متقابل بازیگران این عرصه گرفته شود نه بر اساس تفسیر خود گونه اصول دینی و شرعی.نام آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در فضای سیاسی کشور، یادآور تناقضات و ادعاهای بی پایه و اساس فردی است که بارها طرفدارانش را در حمایت از وی دچار تردید و دو دلی کرده است که نمونه‌های بارز آن را در انتخابات‌های دو دوره اخیر ریاست‌جمهوری مشاهده کرده‌ایم.

محمد تقی مصباح‌یزدی، بنیان‌گذار و مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که به اذعان بسیاری از منتقدین، موسسه تحت امر وی مرکز و ستاد فرماندهی انجمن حجتیه است و تند روی‌های وی در حوزه مسائل دینی وی را شهره خاص و عام کرده است، اما آنچه در چند سال گذشته باعث گردیده اسم این روحانی تندرو بیشتر بر زبانها جاری شود اضهارات و موضع‌گیری‌های وی در حوزه مسائل سیاسی کشور است که به اذعان بسیاری از سیاسیون در این زمینه تخصص و دانش لازم را ندارد.

تفکرات مصباح یزدی و بیان عقاید وی در مسائل سیاسی که بعضا آنها را با استناد به اصول و عقاید شیعه مطرح و به آن رنگ ولعاب مذهبی می‌دهد بارها غلط از آب درآمده و خود موجب بروز دیدگاه‌ها و اختلاف نظرهایی در بین پیروان و طرفدارانش گردیده است و این امر نشانگر این است که مسائل سیاسی را نمی‌توان با فتوا و حکم شرعی پیش برد.

کار تشکیلاتی و تشکیل حلقه مصباحیت در پوشش موسسه تحت ریاستش تا بدانجا گسترده شده که محسن غرویان شاگرد جدا شده از این طیف درباره آن چنین می‌گوید: مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی به حدی بود که من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن‌ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است چون این‌ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بر هم زدن سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه (س) در ۱۵ خرداد سال ۸۵٫ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی‌توانم با آنها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آنجا قطع کردم، یک کارهای خیلی شدید افراطی در آنجا انجام می‌شد؛ مثلا در زیرزمین موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آنجا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می‌کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آنها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش‌های تند و افراطی و نیز بد اخلاقی‌های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.

مصباح یزدی تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد وارد مسائل سیاسی نمی‌شد و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی می‌پرداخت اما امروزه وی با جهت گیری‌ها و اظهار عقاید بیش از آنکه یک شخصیت علمی باشد خود را به عنوان یک چهره سیاسی مطرح کرده که کار خود را بلد نیست و همین امر باعث گردیده جایگاه علمی وی هم تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار گیرد.

مصباح یزدی از منتقدان جمهوریت است و بر این نکته تاکید دارد حاکمیت اسلامی و ولایت فقیه نیازی به داشتن مشروعیت مردمی نیست و در این باره بیان کرده است: مردم هیچ مشروعیتی به حکومت ولی فقیه نمی‌دهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن می‌شود ، انتخابات زمینه‌ای برای کشف رهبری می‌شود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.

وی در بیانی دیگر انتخابات را حربه ای برای فریب مردم دانسته و گفته است: انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، می‌کوشند و آنگاه آرمان‌های مهم حکومت دینی تحقق می‌یابد. فایده دیگر این است که با تاکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع سلاح می‌شوند.

این در حالی است که در سال ۱۳۸۰ مصباح یزدی در اردوی دانشجویان بسیجی شیوه انتخابات و استفاده از آرا مردم را به صراحت زیر سوال برده و آنرا غیر اسلامی خوانده بود و تنها شرط اسلامی شدن آنرا تغییر به شیوه انتخابات نخبه گان برای نخبه گان بیان کرده بود در حالیکه این امر حتی با شعارهای نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن فاصله بسیاری دارد و در حقیقت وی معتقد است به جای انتخاب شدن توسط مردم چند روحانی و نخبه همانند شورای انتصابی نگهبان بنشینند و برای حکومت تصمیم بگیرند.

اما همین فرد در سال ۸۴ و در پی پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بارها مدعی شدند این پیروزی در پی حمایت‌های وی با نظر مردم محقق گردیده است و نتیجه انتخابات آن سال، در سایه دعاها و نماز شب خواندن‌های وی رقم خورده است.

در انتخابات ۹۲ نیز مصباح بار دیگر خود را پرچم‌دار طیفی معرفی کرد که معتقد بود آنها کارزار دو دوره قبلی انتخابات را به سود احمدی‌نژاد به پیروزی رهنمون کرده بودند و اعضا جبهه پایداری در این انتخابات نیز مدعی بودند که هرکس مورد حمایت آیت الله مصباح قرار بگیرد و از جانب این حزب به عنوان پرچمدار گفتمان انقلاب معرفی شود پیروز انتخابات خواهد بود.

حمایت همه جانبه وی از کامران باقری لنکرانی به عنوان فرد اصلح و بیان این جمله که من در پیشگاه الهی شهادت می‌دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شده‌اند جناب اقای دکتر لنکرانی ‏اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درزندگینامه ۸۰ ساله من باشد، تنها نشان از سطحی نگری وی و نداشتن آگاهی های سیاسی از شرایط روز دارد.

شکست انتخاباتی سعید جلیلی و جبهه پایداری که مدعی پرچم‌داری گفتمان انقلاب اسلامی بودند که تنها با اختلاف کمی بالاتر از محسن رضایی قرار گرفت مشخص کرد با دعا و فتوا و قسم دادن مردم کار سیاست پیش نمی‌رود و بیان جملاتی نظیر این که “ایام انتخابات یکی از لحظاتی است که نسیم‌هایی برای ما می‌وزد و اگر به درستی قدر آن را بدانیم مانند عبادت شب قدر است و اگر کوتاهی کنیم در روز قیامت آنچنان حسرت می‌خوریم که حسرت آن از ۸۰ سال گناه بالاتر است و انداختن یک رأی اشتباه در صندوق که به ضرر اسلام و نظام اسلامی تمام می‌شود گناهش سخت‌ است همانطوری که گناه عالم از جاهل بدتر و سخت‌تر بوده و عذاب آن ۷۰ برابر افراد معمولی است” نمایانگر این مساله است که یکبار دیگر این روحانی در استراتژی خود همانند گذشته دچار اشتباه گردیده است.

در خاتمه باید گفت بیان این جمله از سوی مصباح بعد از انتخابات ۹۲ که گفته است” اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم. زیارت عاشورا به ما می‌آموزاند که حتی بر مصیبت عاشورا نیز باید شکر کرد”، نشانگر این مساله است که این روحانی تندرو هنوز تفاوت میان موضوعات سیاسی و موازین شرعی را درک نکرده و متوجه این امر نیست که تصمیات سیاسی باید متناسب با رفتارهای رقیب و کنش متقابل بازیگران این عرصه گرفته شود نه بر اساس تفسیر خود گونه اصول دینی و شرعی.نام آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در فضای سیاسی کشور، یادآور تناقضات و ادعاهای بی پایه و اساس فردی است که بارها طرفدارانش را در حمایت از وی دچار تردید و دو دلی کرده است که نمونه‌های بارز آن را در انتخابات‌های دو دوره اخیر ریاست‌جمهوری مشاهده کرده‌ایم.

محمد تقی مصباح‌یزدی، بنیان‌گذار و مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که به اذعان بسیاری از منتقدین، موسسه تحت امر وی مرکز و ستاد فرماندهی انجمن حجتیه است و تند روی‌های وی در حوزه مسائل دینی وی را شهره خاص و عام کرده است، اما آنچه در چند سال گذشته باعث گردیده اسم این روحانی تندرو بیشتر بر زبانها جاری شود اضهارات و موضع‌گیری‌های وی در حوزه مسائل سیاسی کشور است که به اذعان بسیاری از سیاسیون در این زمینه تخصص و دانش لازم را ندارد.

تفکرات مصباح یزدی و بیان عقاید وی در مسائل سیاسی که بعضا آنها را با استناد به اصول و عقاید شیعه مطرح و به آن رنگ ولعاب مذهبی می‌دهد بارها غلط از آب درآمده و خود موجب بروز دیدگاه‌ها و اختلاف نظرهایی در بین پیروان و طرفدارانش گردیده است و این امر نشانگر این است که مسائل سیاسی را نمی‌توان با فتوا و حکم شرعی پیش برد.

کار تشکیلاتی و تشکیل حلقه مصباحیت در پوشش موسسه تحت ریاستش تا بدانجا گسترده شده که محسن غرویان شاگرد جدا شده از این طیف درباره آن چنین می‌گوید: مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی به حدی بود که من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن‌ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است چون این‌ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بر هم زدن سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه (س) در ۱۵ خرداد سال ۸۵٫ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی‌توانم با آنها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آنجا قطع کردم، یک کارهای خیلی شدید افراطی در آنجا انجام می‌شد؛ مثلا در زیرزمین موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آنجا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می‌کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آنها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش‌های تند و افراطی و نیز بد اخلاقی‌های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.

مصباح یزدی تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد وارد مسائل سیاسی نمی‌شد و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی می‌پرداخت اما امروزه وی با جهت گیری‌ها و اظهار عقاید بیش از آنکه یک شخصیت علمی باشد خود را به عنوان یک چهره سیاسی مطرح کرده که کار خود را بلد نیست و همین امر باعث گردیده جایگاه علمی وی هم تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار گیرد.

مصباح یزدی از منتقدان جمهوریت است و بر این نکته تاکید دارد حاکمیت اسلامی و ولایت فقیه نیازی به داشتن مشروعیت مردمی نیست و در این باره بیان کرده است: مردم هیچ مشروعیتی به حکومت ولی فقیه نمی‌دهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن می‌شود ، انتخابات زمینه‌ای برای کشف رهبری می‌شود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.

وی در بیانی دیگر انتخابات را حربه ای برای فریب مردم دانسته و گفته است: انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، می‌کوشند و آنگاه آرمان‌های مهم حکومت دینی تحقق می‌یابد. فایده دیگر این است که با تاکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع سلاح می‌شوند.

این در حالی است که در سال ۱۳۸۰ مصباح یزدی در اردوی دانشجویان بسیجی شیوه انتخابات و استفاده از آرا مردم را به صراحت زیر سوال برده و آنرا غیر اسلامی خوانده بود و تنها شرط اسلامی شدن آنرا تغییر به شیوه انتخابات نخبه گان برای نخبه گان بیان کرده بود در حالیکه این امر حتی با شعارهای نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن فاصله بسیاری دارد و در حقیقت وی معتقد است به جای انتخاب شدن توسط مردم چند روحانی و نخبه همانند شورای انتصابی نگهبان بنشینند و برای حکومت تصمیم بگیرند.

اما همین فرد در سال ۸۴ و در پی پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بارها مدعی شدند این پیروزی در پی حمایت‌های وی با نظر مردم محقق گردیده است و نتیجه انتخابات آن سال، در سایه دعاها و نماز شب خواندن‌های وی رقم خورده است.

در انتخابات ۹۲ نیز مصباح بار دیگر خود را پرچم‌دار طیفی معرفی کرد که معتقد بود آنها کارزار دو دوره قبلی انتخابات را به سود احمدی‌نژاد به پیروزی رهنمون کرده بودند و اعضا جبهه پایداری در این انتخابات نیز مدعی بودند که هرکس مورد حمایت آیت الله مصباح قرار بگیرد و از جانب این حزب به عنوان پرچمدار گفتمان انقلاب معرفی شود پیروز انتخابات خواهد بود.

حمایت همه جانبه وی از کامران باقری لنکرانی به عنوان فرد اصلح و بیان این جمله که من در پیشگاه الهی شهادت می‌دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شده‌اند جناب اقای دکتر لنکرانی ‏اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درزندگینامه ۸۰ ساله من باشد، تنها نشان از سطحی نگری وی و نداشتن آگاهی های سیاسی از شرایط روز دارد.

شکست انتخاباتی سعید جلیلی و جبهه پایداری که مدعی پرچم‌داری گفتمان انقلاب اسلامی بودند که تنها با اختلاف کمی بالاتر از محسن رضایی قرار گرفت مشخص کرد با دعا و فتوا و قسم دادن مردم کار سیاست پیش نمی‌رود و بیان جملاتی نظیر این که “ایام انتخابات یکی از لحظاتی است که نسیم‌هایی برای ما می‌وزد و اگر به درستی قدر آن را بدانیم مانند عبادت شب قدر است و اگر کوتاهی کنیم در روز قیامت آنچنان حسرت می‌خوریم که حسرت آن از ۸۰ سال گناه بالاتر است و انداختن یک رأی اشتباه در صندوق که به ضرر اسلام و نظام اسلامی تمام می‌شود گناهش سخت‌ است همانطوری که گناه عالم از جاهل بدتر و سخت‌تر بوده و عذاب آن ۷۰ برابر افراد معمولی است” نمایانگر این مساله است که یکبار دیگر این روحانی در استراتژی خود همانند گذشته دچار اشتباه گردیده است.

در خاتمه باید گفت بیان این جمله از سوی مصباح بعد از انتخابات ۹۲ که گفته است” اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم. زیارت عاشورا به ما می‌آموزاند که حتی بر مصیبت عاشورا نیز باید شکر کرد”، نشانگر این مساله است که این روحانی تندرو هنوز تفاوت میان موضوعات سیاسی و موازین شرعی را درک نکرده و متوجه این امر نیست که تصمیات سیاسی باید متناسب با رفتارهای رقیب و کنش متقابل بازیگران این عرصه گرفته شود نه بر اساس تفسیر خود گونه اصول دینی و شرعی.نام آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در فضای سیاسی کشور، یادآور تناقضات و ادعاهای بی پایه و اساس فردی است که بارها طرفدارانش را در حمایت از وی دچار تردید و دو دلی کرده است که نمونه‌های بارز آن را در انتخابات‌های دو دوره اخیر ریاست‌جمهوری مشاهده کرده‌ایم.

محمد تقی مصباح‌یزدی، بنیان‌گذار و مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که به اذعان بسیاری از منتقدین، موسسه تحت امر وی مرکز و ستاد فرماندهی انجمن حجتیه است و تند روی‌های وی در حوزه مسائل دینی وی را شهره خاص و عام کرده است، اما آنچه در چند سال گذشته باعث گردیده اسم این روحانی تندرو بیشتر بر زبانها جاری شود اضهارات و موضع‌گیری‌های وی در حوزه مسائل سیاسی کشور است که به اذعان بسیاری از سیاسیون در این زمینه تخصص و دانش لازم را ندارد.

تفکرات مصباح یزدی و بیان عقاید وی در مسائل سیاسی که بعضا آنها را با استناد به اصول و عقاید شیعه مطرح و به آن رنگ ولعاب مذهبی می‌دهد بارها غلط از آب درآمده و خود موجب بروز دیدگاه‌ها و اختلاف نظرهایی در بین پیروان و طرفدارانش گردیده است و این امر نشانگر این است که مسائل سیاسی را نمی‌توان با فتوا و حکم شرعی پیش برد.

کار تشکیلاتی و تشکیل حلقه مصباحیت در پوشش موسسه تحت ریاستش تا بدانجا گسترده شده که محسن غرویان شاگرد جدا شده از این طیف درباره آن چنین می‌گوید: مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی به حدی بود که من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن‌ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است چون این‌ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بر هم زدن سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه (س) در ۱۵ خرداد سال ۸۵٫ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی‌توانم با آنها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آنجا قطع کردم، یک کارهای خیلی شدید افراطی در آنجا انجام می‌شد؛ مثلا در زیرزمین موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آنجا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می‌کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آنها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش‌های تند و افراطی و نیز بد اخلاقی‌های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.

مصباح یزدی تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد وارد مسائل سیاسی نمی‌شد و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی می‌پرداخت اما امروزه وی با جهت گیری‌ها و اظهار عقاید بیش از آنکه یک شخصیت علمی باشد خود را به عنوان یک چهره سیاسی مطرح کرده که کار خود را بلد نیست و همین امر باعث گردیده جایگاه علمی وی هم تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار گیرد.

مصباح یزدی از منتقدان جمهوریت است و بر این نکته تاکید دارد حاکمیت اسلامی و ولایت فقیه نیازی به داشتن مشروعیت مردمی نیست و در این باره بیان کرده است: مردم هیچ مشروعیتی به حکومت ولی فقیه نمی‌دهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن می‌شود ، انتخابات زمینه‌ای برای کشف رهبری می‌شود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.

وی در بیانی دیگر انتخابات را حربه ای برای فریب مردم دانسته و گفته است: انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، می‌کوشند و آنگاه آرمان‌های مهم حکومت دینی تحقق می‌یابد. فایده دیگر این است که با تاکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع سلاح می‌شوند.

این در حالی است که در سال ۱۳۸۰ مصباح یزدی در اردوی دانشجویان بسیجی شیوه انتخابات و استفاده از آرا مردم را به صراحت زیر سوال برده و آنرا غیر اسلامی خوانده بود و تنها شرط اسلامی شدن آنرا تغییر به شیوه انتخابات نخبه گان برای نخبه گان بیان کرده بود در حالیکه این امر حتی با شعارهای نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن فاصله بسیاری دارد و در حقیقت وی معتقد است به جای انتخاب شدن توسط مردم چند روحانی و نخبه همانند شورای انتصابی نگهبان بنشینند و برای حکومت تصمیم بگیرند.

اما همین فرد در سال ۸۴ و در پی پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بارها مدعی شدند این پیروزی در پی حمایت‌های وی با نظر مردم محقق گردیده است و نتیجه انتخابات آن سال، در سایه دعاها و نماز شب خواندن‌های وی رقم خورده است.

در انتخابات ۹۲ نیز مصباح بار دیگر خود را پرچم‌دار طیفی معرفی کرد که معتقد بود آنها کارزار دو دوره قبلی انتخابات را به سود احمدی‌نژاد به پیروزی رهنمون کرده بودند و اعضا جبهه پایداری در این انتخابات نیز مدعی بودند که هرکس مورد حمایت آیت الله مصباح قرار بگیرد و از جانب این حزب به عنوان پرچمدار گفتمان انقلاب معرفی شود پیروز انتخابات خواهد بود.

حمایت همه جانبه وی از کامران باقری لنکرانی به عنوان فرد اصلح و بیان این جمله که من در پیشگاه الهی شهادت می‌دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شده‌اند جناب اقای دکتر لنکرانی ‏اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درزندگینامه ۸۰ ساله من باشد، تنها نشان از سطحی نگری وی و نداشتن آگاهی های سیاسی از شرایط روز دارد.

شکست انتخاباتی سعید جلیلی و جبهه پایداری که مدعی پرچم‌داری گفتمان انقلاب اسلامی بودند که تنها با اختلاف کمی بالاتر از محسن رضایی قرار گرفت مشخص کرد با دعا و فتوا و قسم دادن مردم کار سیاست پیش نمی‌رود و بیان جملاتی نظیر این که “ایام انتخابات یکی از لحظاتی است که نسیم‌هایی برای ما می‌وزد و اگر به درستی قدر آن را بدانیم مانند عبادت شب قدر است و اگر کوتاهی کنیم در روز قیامت آنچنان حسرت می‌خوریم که حسرت آن از ۸۰ سال گناه بالاتر است و انداختن یک رأی اشتباه در صندوق که به ضرر اسلام و نظام اسلامی تمام می‌شود گناهش سخت‌ است همانطوری که گناه عالم از جاهل بدتر و سخت‌تر بوده و عذاب آن ۷۰ برابر افراد معمولی است” نمایانگر این مساله است که یکبار دیگر این روحانی در استراتژی خود همانند گذشته دچار اشتباه گردیده است.

در خاتمه باید گفت بیان این جمله از سوی مصباح بعد از انتخابات ۹۲ که گفته است” اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم. زیارت عاشورا به ما می‌آموزاند که حتی بر مصیبت عاشورا نیز باید شکر کرد”، نشانگر این مساله است که این روحانی تندرو هنوز تفاوت میان موضوعات سیاسی و موازین شرعی را درک نکرده و متوجه این امر نیست که تصمیات سیاسی باید متناسب با رفتارهای رقیب و کنش متقابل بازیگران این عرصه گرفته شود نه بر اساس تفسیر خود گونه اصول دینی و شرعی.نام آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در فضای سیاسی کشور، یادآور تناقضات و ادعاهای بی پایه و اساس فردی است که بارها طرفدارانش را در حمایت از وی دچار تردید و دو دلی کرده است که نمونه‌های بارز آن را در انتخابات‌های دو دوره اخیر ریاست‌جمهوری مشاهده کرده‌ایم.

محمد تقی مصباح‌یزدی، بنیان‌گذار و مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که به اذعان بسیاری از منتقدین، موسسه تحت امر وی مرکز و ستاد فرماندهی انجمن حجتیه است و تند روی‌های وی در حوزه مسائل دینی وی را شهره خاص و عام کرده است، اما آنچه در چند سال گذشته باعث گردیده اسم این روحانی تندرو بیشتر بر زبانها جاری شود اضهارات و موضع‌گیری‌های وی در حوزه مسائل سیاسی کشور است که به اذعان بسیاری از سیاسیون در این زمینه تخصص و دانش لازم را ندارد.

تفکرات مصباح یزدی و بیان عقاید وی در مسائل سیاسی که بعضا آنها را با استناد به اصول و عقاید شیعه مطرح و به آن رنگ ولعاب مذهبی می‌دهد بارها غلط از آب درآمده و خود موجب بروز دیدگاه‌ها و اختلاف نظرهایی در بین پیروان و طرفدارانش گردیده است و این امر نشانگر این است که مسائل سیاسی را نمی‌توان با فتوا و حکم شرعی پیش برد.

کار تشکیلاتی و تشکیل حلقه مصباحیت در پوشش موسسه تحت ریاستش تا بدانجا گسترده شده که محسن غرویان شاگرد جدا شده از این طیف درباره آن چنین می‌گوید: مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی به حدی بود که من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن‌ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است چون این‌ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بر هم زدن سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه (س) در ۱۵ خرداد سال ۸۵٫ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی‌توانم با آنها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آنجا قطع کردم، یک کارهای خیلی شدید افراطی در آنجا انجام می‌شد؛ مثلا در زیرزمین موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آنجا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می‌کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آنها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش‌های تند و افراطی و نیز بد اخلاقی‌های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.

مصباح یزدی تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد وارد مسائل سیاسی نمی‌شد و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی می‌پرداخت اما امروزه وی با جهت گیری‌ها و اظهار عقاید بیش از آنکه یک شخصیت علمی باشد خود را به عنوان یک چهره سیاسی مطرح کرده که کار خود را بلد نیست و همین امر باعث گردیده جایگاه علمی وی هم تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار گیرد.

مصباح یزدی از منتقدان جمهوریت است و بر این نکته تاکید دارد حاکمیت اسلامی و ولایت فقیه نیازی به داشتن مشروعیت مردمی نیست و در این باره بیان کرده است: مردم هیچ مشروعیتی به حکومت ولی فقیه نمی‌دهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن می‌شود ، انتخابات زمینه‌ای برای کشف رهبری می‌شود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.

وی در بیانی دیگر انتخابات را حربه ای برای فریب مردم دانسته و گفته است: انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، می‌کوشند و آنگاه آرمان‌های مهم حکومت دینی تحقق می‌یابد. فایده دیگر این است که با تاکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع سلاح می‌شوند.

این در حالی است که در سال ۱۳۸۰ مصباح یزدی در اردوی دانشجویان بسیجی شیوه انتخابات و استفاده از آرا مردم را به صراحت زیر سوال برده و آنرا غیر اسلامی خوانده بود و تنها شرط اسلامی شدن آنرا تغییر به شیوه انتخابات نخبه گان برای نخبه گان بیان کرده بود در حالیکه این امر حتی با شعارهای نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن فاصله بسیاری دارد و در حقیقت وی معتقد است به جای انتخاب شدن توسط مردم چند روحانی و نخبه همانند شورای انتصابی نگهبان بنشینند و برای حکومت تصمیم بگیرند.

اما همین فرد در سال ۸۴ و در پی پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بارها مدعی شدند این پیروزی در پی حمایت‌های وی با نظر مردم محقق گردیده است و نتیجه انتخابات آن سال، در سایه دعاها و نماز شب خواندن‌های وی رقم خورده است.

در انتخابات ۹۲ نیز مصباح بار دیگر خود را پرچم‌دار طیفی معرفی کرد که معتقد بود آنها کارزار دو دوره قبلی انتخابات را به سود احمدی‌نژاد به پیروزی رهنمون کرده بودند و اعضا جبهه پایداری در این انتخابات نیز مدعی بودند که هرکس مورد حمایت آیت الله مصباح قرار بگیرد و از جانب این حزب به عنوان پرچمدار گفتمان انقلاب معرفی شود پیروز انتخابات خواهد بود.

حمایت همه جانبه وی از کامران باقری لنکرانی به عنوان فرد اصلح و بیان این جمله که من در پیشگاه الهی شهادت می‌دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شده‌اند جناب اقای دکتر لنکرانی ‏اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درزندگینامه ۸۰ ساله من باشد، تنها نشان از سطحی نگری وی و نداشتن آگاهی های سیاسی از شرایط روز دارد.

شکست انتخاباتی سعید جلیلی و جبهه پایداری که مدعی پرچم‌داری گفتمان انقلاب اسلامی بودند که تنها با اختلاف کمی بالاتر از محسن رضایی قرار گرفت مشخص کرد با دعا و فتوا و قسم دادن مردم کار سیاست پیش نمی‌رود و بیان جملاتی نظیر این که “ایام انتخابات یکی از لحظاتی است که نسیم‌هایی برای ما می‌وزد و اگر به درستی قدر آن را بدانیم مانند عبادت شب قدر است و اگر کوتاهی کنیم در روز قیامت آنچنان حسرت می‌خوریم که حسرت آن از ۸۰ سال گناه بالاتر است و انداختن یک رأی اشتباه در صندوق که به ضرر اسلام و نظام اسلامی تمام می‌شود گناهش سخت‌ است همانطوری که گناه عالم از جاهل بدتر و سخت‌تر بوده و عذاب آن ۷۰ برابر افراد معمولی است” نمایانگر این مساله است که یکبار دیگر این روحانی در استراتژی خود همانند گذشته دچار اشتباه گردیده است.

در خاتمه باید گفت بیان این جمله از سوی مصباح بعد از انتخابات ۹۲ که گفته است” اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم. زیارت عاشورا به ما می‌آموزاند که حتی بر مصیبت عاشورا نیز باید شکر کرد”، نشانگر این مساله است که این روحانی تندرو هنوز تفاوت میان موضوعات سیاسی و موازین شرعی را درک نکرده و متوجه این امر نیست که تصمیات سیاسی باید متناسب با رفتارهای رقیب و کنش متقابل بازیگران این عرصه گرفته شود نه بر اساس تفسیر خود گونه اصول دینی و شرعی.نام آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در فضای سیاسی کشور، یادآور تناقضات و ادعاهای بی پایه و اساس فردی است که بارها طرفدارانش را در حمایت از وی دچار تردید و دو دلی کرده است که نمونه‌های بارز آن را در انتخابات‌های دو دوره اخیر ریاست‌جمهوری مشاهده کرده‌ایم.

محمد تقی مصباح‌یزدی، بنیان‌گذار و مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که به اذعان بسیاری از منتقدین، موسسه تحت امر وی مرکز و ستاد فرماندهی انجمن حجتیه است و تند روی‌های وی در حوزه مسائل دینی وی را شهره خاص و عام کرده است، اما آنچه در چند سال گذشته باعث گردیده اسم این روحانی تندرو بیشتر بر زبانها جاری شود اضهارات و موضع‌گیری‌های وی در حوزه مسائل سیاسی کشور است که به اذعان بسیاری از سیاسیون در این زمینه تخصص و دانش لازم را ندارد.

تفکرات مصباح یزدی و بیان عقاید وی در مسائل سیاسی که بعضا آنها را با استناد به اصول و عقاید شیعه مطرح و به آن رنگ ولعاب مذهبی می‌دهد بارها غلط از آب درآمده و خود موجب بروز دیدگاه‌ها و اختلاف نظرهایی در بین پیروان و طرفدارانش گردیده است و این امر نشانگر این است که مسائل سیاسی را نمی‌توان با فتوا و حکم شرعی پیش برد.

کار تشکیلاتی و تشکیل حلقه مصباحیت در پوشش موسسه تحت ریاستش تا بدانجا گسترده شده که محسن غرویان شاگرد جدا شده از این طیف درباره آن چنین می‌گوید: مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی به حدی بود که من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن‌ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است چون این‌ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بر هم زدن سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه (س) در ۱۵ خرداد سال ۸۵٫ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی‌توانم با آنها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آنجا قطع کردم، یک کارهای خیلی شدید افراطی در آنجا انجام می‌شد؛ مثلا در زیرزمین موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آنجا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می‌کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آنها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش‌های تند و افراطی و نیز بد اخلاقی‌های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.

مصباح یزدی تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد وارد مسائل سیاسی نمی‌شد و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی می‌پرداخت اما امروزه وی با جهت گیری‌ها و اظهار عقاید بیش از آنکه یک شخصیت علمی باشد خود را به عنوان یک چهره سیاسی مطرح کرده که کار خود را بلد نیست و همین امر باعث گردیده جایگاه علمی وی هم تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار گیرد.

مصباح یزدی از منتقدان جمهوریت است و بر این نکته تاکید دارد حاکمیت اسلامی و ولایت فقیه نیازی به داشتن مشروعیت مردمی نیست و در این باره بیان کرده است: مردم هیچ مشروعیتی به حکومت ولی فقیه نمی‌دهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن می‌شود ، انتخابات زمینه‌ای برای کشف رهبری می‌شود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.

وی در بیانی دیگر انتخابات را حربه ای برای فریب مردم دانسته و گفته است: انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، می‌کوشند و آنگاه آرمان‌های مهم حکومت دینی تحقق می‌یابد. فایده دیگر این است که با تاکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع سلاح می‌شوند.

این در حالی است که در سال ۱۳۸۰ مصباح یزدی در اردوی دانشجویان بسیجی شیوه انتخابات و استفاده از آرا مردم را به صراحت زیر سوال برده و آنرا غیر اسلامی خوانده بود و تنها شرط اسلامی شدن آنرا تغییر به شیوه انتخابات نخبه گان برای نخبه گان بیان کرده بود در حالیکه این امر حتی با شعارهای نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن فاصله بسیاری دارد و در حقیقت وی معتقد است به جای انتخاب شدن توسط مردم چند روحانی و نخبه همانند شورای انتصابی نگهبان بنشینند و برای حکومت تصمیم بگیرند.

اما همین فرد در سال ۸۴ و در پی پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بارها مدعی شدند این پیروزی در پی حمایت‌های وی با نظر مردم محقق گردیده است و نتیجه انتخابات آن سال، در سایه دعاها و نماز شب خواندن‌های وی رقم خورده است.

در انتخابات ۹۲ نیز مصباح بار دیگر خود را پرچم‌دار طیفی معرفی کرد که معتقد بود آنها کارزار دو دوره قبلی انتخابات را به سود احمدی‌نژاد به پیروزی رهنمون کرده بودند و اعضا جبهه پایداری در این انتخابات نیز مدعی بودند که هرکس مورد حمایت آیت الله مصباح قرار بگیرد و از جانب این حزب به عنوان پرچمدار گفتمان انقلاب معرفی شود پیروز انتخابات خواهد بود.

حمایت همه جانبه وی از کامران باقری لنکرانی به عنوان فرد اصلح و بیان این جمله که من در پیشگاه الهی شهادت می‌دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شده‌اند جناب اقای دکتر لنکرانی ‏اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درزندگینامه ۸۰ ساله من باشد، تنها نشان از سطحی نگری وی و نداشتن آگاهی های سیاسی از شرایط روز دارد.

شکست انتخاباتی سعید جلیلی و جبهه پایداری که مدعی پرچم‌داری گفتمان انقلاب اسلامی بودند که تنها با اختلاف کمی بالاتر از محسن رضایی قرار گرفت مشخص کرد با دعا و فتوا و قسم دادن مردم کار سیاست پیش نمی‌رود و بیان جملاتی نظیر این که “ایام انتخابات یکی از لحظاتی است که نسیم‌هایی برای ما می‌وزد و اگر به درستی قدر آن را بدانیم مانند عبادت شب قدر است و اگر کوتاهی کنیم در روز قیامت آنچنان حسرت می‌خوریم که حسرت آن از ۸۰ سال گناه بالاتر است و انداختن یک رأی اشتباه در صندوق که به ضرر اسلام و نظام اسلامی تمام می‌شود گناهش سخت‌ است همانطوری که گناه عالم از جاهل بدتر و سخت‌تر بوده و عذاب آن ۷۰ برابر افراد معمولی است” نمایانگر این مساله است که یکبار دیگر این روحانی در استراتژی خود همانند گذشته دچار اشتباه گردیده است.

در خاتمه باید گفت بیان این جمله از سوی مصباح بعد از انتخابات ۹۲ که گفته است” اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم. زیارت عاشورا به ما می‌آموزاند که حتی بر مصیبت عاشورا نیز باید شکر کرد”، نشانگر این مساله است که این روحانی تندرو هنوز تفاوت میان موضوعات سیاسی و موازین شرعی را درک نکرده و متوجه این امر نیست که تصمیات سیاسی باید متناسب با رفتارهای رقیب و کنش متقابل بازیگران این عرصه گرفته شود نه بر اساس تفسیر خود گونه اصول دینی و شرعی.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com