چند روزی بیشتر تا نمایش سیرک بزرگ باصطلاح انتخابات۱۴۰۰ یا بقول برخی از اهل فن رای گیری۱۴۰۰ باقی نمانده. اینبار تنور آنچنان سرد است که برغم تلاش های چندین ماهه شبانه روزی سازمان ها و نهادهای اطلاعاتی امنیتی و سازمان های تبلیغاتی وابسته به حکومت و صرف بودجه های افسانه ای همچنان خمیر به دیواره تنور نمی چسبد. البته استخدام دلقک های جدید موجب خنده تماشاچیان یعنی مردم شد اما این خنده از جنس خندیدن به هنرنمایی دلقک های سیرک ها نیست. آنجا هنرمند، هنرش را دستمایه شادی مردم می کند. اینجا مردم می خندند اما فارغ از نمایش به حال و روز خود می خندند، خنده ای عصبی ناشی از ناامیدی مطلق و هراس از فردای این نمایش. نمایشی که برای تماشای آن ناخواسته بهای بسیار گزافی برای تهیه بلیط پرداخته اند.
اصولا دیگر، موضوعاتی همچون حذف گزینه های جبهه ای خاص یا فلان شخص خاص برای مردم مطرح نیست. بخوبی می دانند که دولت بمعنی رایج آن یعنی یک سازمان سیاسی که بر اساس یک قرارداد اجتماعی از جانب اکثریت مردم استخدام می شود تا به نمایندگی از طرف آنها بر پایه اصل انحصار قدرت به تامین رفاه عمومی با تکیه بر مصالح ملی بپردازد در نظام سیاسی حاکم معنی و مفهومی ندارد. و اینگونه در گیرودار زندگی تنها مانده اند و باید خود فکری به حال خود کنند!
دولت هم همچون دیگر واژه های علوم سیاسی از چند فاکتور اصلی تشکیل شده است، در این مورد از اصلی ترین آنها داشتن یک ملت و انحصار قدرت است. با حذف این دو فاکتور از معادله باید گفت اساسا چیزی بنام دولت در ایران مفهوم خارجی پیدا نمی کند که کسی دغدغه انتخاب فردی برای ریاست آن و حواشی مربوطه را داشته باشد و بتبع آن موضوعاتی همچون جناح راست یا چپ، جبهه اصول گرا یا اصلاح طلب، فلان حزب یا دسته یا گروه، نام فلان شخص سیاسی مستقل یا حتی موضوعاتی همچون محافظه کار و استمرار طلب و الباقی هم در ایران امروز رنگ باخته است. چرا که همه اینها زیر سایه یک دولت مرکزی مقتدر و صاحب انحصاری قدرت است که معنی می یابد.
چند روز قبل در اولین مناظره انتخاباتی تلویزیونی، صدا و سیمای حکومتی با خلق یک شو سیاسی به سبک “آمریکن آیدل” که اگر آن را به جستجو برای یافتن یک ستاره یا بهترین گزینه یا همان گزینه اصلح ترجمه کنیم شاید بشود نام «پرزیدنت آیدل» را برای آن بکار برد، با پهن کردن فرش قرمز هالیوودی برای هنرپیشه ها، ورود توام با برق زدن فلاش دوربین های خبرنگاران، قرعه کشی های بی مورد تکراری و کل کل کردن های بی ارزش بر سر واژه ها که همه از قبل طراحی و برنامه ریزی شده بود تلاش زیادی کرد تا تنور را کمی داغ کند اما، شاهد بودیم که نه تنها کمکی به جدی شدن قضیه ننمود که فضا را بیش از پیش به کمدی بدل نمود. یکی از تلخ ترین کمدی های تاریخ ایران که منعکس کننده عمق تراژدی است که مردم در آن زندگی می کنند.
جالب اینکه در تبلیغات سیرک ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ برای اولین بار لژ مخصوص سلبریتی ها و اینفلوئنسرها از هنرمندان گرفته تا ورزشکاران، از سیاسیون گرفته تا دانشگاهیان …همه صندلی ها خالیست. تا جاییکه آیت الله خامنه ای آیات قرآن را به استمداد می طلبد و تشویق به مشارکت در نمایشی که خودش سناریست و کارگردانش است را مصداق «تواصی به حق» می خواند و اینگونه بزعم خود فتوای نوعی «جهاد انتخاباتی» می دهد. و از خواص عبور می کند و عوام را سفیر خود می کند، هر چند بخوبی می داند که حنایش نه فقط نزد خواص که حتی میان عوام هم رنگی ندارد. بگذریم
اعلام کرده اند که فردا دومین قسمت از برنامه «پرزیدنت آیدل» پخش خواهد شد. قسمت اول در فضای اقتصادی برگزار گردید و همه آقایان هفت دکترون اقتصادی ایران در این وادی اظهار فضل نمودند. به نوبت سیبل تیرهای زهرآگین مدارک تقلبی و جعلی و بی سوادی و بی لیاقتی هم شدند بلکه با تمسخر و طعنه به یکدیگر تماشاچیان را به وجد بیاورند اما نتیجه ای نداشت. فردا قسمت دوم به فضای سیاسی و اجتماعی اختصاص داده شده است. و تکلیفش از همین حالا روشن است.
این روزها حین قدم زدن در کوچه و خیابان های شهر مثل همیشه با مردم همصحبت می شوم، مردم خسته و دل مرده و ناامید و افسرده از ظلماتی که افق ایران و ایرانی را در خود غرق نموده، هر کدام با ادبیات خاص خود به مقوله نمایش ۲۸ خرداد می پردازد. حرف ها و تجربیاتشان بی نظیر است. اما مایلم با ادبیات و شیوه خودم ذهنیت مردم را در یک قاب برایتان به تصویر بکشم، بنوعی یک نقاشی از تلقی مردم از آنچه حکومت نام انتخابات بر آن گذاشته است.
قرن ها پیش در روم باستان یکی از تفریحات مردم حضور در کلوسئوم و تماشای جنگ تن به تن گلادیاتورهای آموزش دیده برای نبرد بود. (در گذشته در همین صفحه در یادداشتی از منظری متفاوت به داستان کلوسئوم اگر اشتباه نکنم با تیتر «کلوسئوم اسلامی» پرداخته ام). اتفاقی که در کلسیوم می افتاد این بود که گلادیاتورها یکی یکی یا گاها در تیم های دو یا چند نفره (بسته به سناریو و نظر کارگردان صحنه) وارد میدان می شدند، البته قبل از ورود گلادیاتورها بعضا شاعران با خواندن اشعار حماسی، نوازندگان سازهای حماسی با طبل و امثالهم تماشاچیان را به هیجان می آوردند و رقاصه ها با رقصیدن و… اینگونه در اوج هیجان جمعیت، گلادیاتورها وارد می شدند و با نیزه و شمشیر و گرز و تبر غالبا تا پای مرگ با حیوانات درنده و در نهایت با یکدیگر مبارزه می کردند و نقطه اوج آنجا بود که جمعیت با هیاهوی بسیار درخواست مرگ گلادیاتور شکست خورده را می کرد. امپراتور با نگاهی به جمعیت نظر آنها را جویا می شد و در نهایت با اشاره او ضربه نهایی و تمام. جمعیت تماشاچی با روحی تخلیه انرژی شده، گلادیاتور شکست خورده به لقاءالله پیوسته و گلادیاتور پیروز شادمان از اینکه اولا زنده مانده و فردا را خواهد دید ثانیا امتیازاتی کسب خواهد کرد به خلوت خود می رفتند. صاحبان گلادیاتورها پولی کلان به جیب می زدند و برنده اصلی هم امپراتور بود که هم موجبات تفریح و سرگرمی مردم را فراهم کرده بود، هم انرژی آنها را تخلیه نموده بود، هم روحیه خون و خونریزی و جنگ طلبی رومی ها را صیقل زده بود و با محول کردن زنده ماندن یا مرگ گلادیاتور شکست خورده به رای مردم در ظاهر مردمی بودن خود را به نمایش گذاشته بود. هر چند همه رومی ها بخوبی می دانستند که ماجراهای کلوسئوم نمایشی است گذرا که پس از ساعاتی به پایان می رسد و مردم سالاری امپراتور هم فردای آن روز با اتمام نمایش دود می شود و به هوا می رود. اما عجیب اینکه برخی به همین اندازه از مردم سالاری! هم راضی بودند.
قضاوت بر سر اینکه در ماجرای کلوسئوم چه کسی را باید گناهکار تلقی نمود بسیار کار دشواری است. امپراتور، تماشاچیان به هیجان آمده، گلادیاتورها، صاحبان و آموزش دهندگان گلادیاتورها و یا… در هر حال
در داستان ما این روزها، صدا و سیما و استودیو مخصوص انتخاباتش در نقش کلوسئوم، آیت الله خامنه ای در نقش امپراتور، هفت دکترون در نقش هفت گلادیاتور (که در آموزشکده های مخصوص تربیت گلادیاتور برای حکومت اسلامی در ایران همچون دانشگاه امام صادق و بسیاری دیگر تربیت شده اند)، و ملت ایران در نقش تماشاچیان رومی جای گرفته اند. گلادیاتورها با ضربه های سهمگین به هم می تازند تا با دریدن یکدیگر، همان روند قدیمی که در کلوسئوم رومی ها طی می شد را شبیه سازی کنند. گلادیاتور موفق امتیازات ویژه ای کسب خواهد کرد. شکست خورده ها اگر تیر خلاص زده شوند خوراک حیوانات وحشی کلوسئوم می شوند و اگر زنده بمانند نهایتا حریف تمرینی و کیسه بوکس گلادیاتورهای در حال آموزش خواهند شد. صاحبان گلادیاتورها پول کلانی به جیب خواهند زد. تماشاچیان هم انرژی تخلیه می کنند. اما فراموش نکنیم در این نمایش هم در نهایت امپراتور برنده اصلی است. و نمایش مردم سالاری اش نمایشی است که فردایی ندارد و خاص روز جشن مرگ است.
بازهم هیجان زده عمل خواهیم کرد، یا فردا را بر اساس تجربه گذشته ملاک قرار خواهیم داد؟!

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)