چهل و چند سال سرکوب، زندان، شکنجه، اعدام، بگیر و ببند، تبعید و … نتوانست خیال دیکتاتورها را آسوده کند، چرا که جنبشهای مردمی روزبروز فراگیرتر، رادیکالتر و متحدتر میشوند و لرزه بر اندام دیکتاتورها انداختهاند، آنچنان که حال تمامی ملاحظات را کنار گذاشته، پردههای شرم و حیا را دریدهاند و به عیان میگویند حضور مردم اهمیتی ندارد و مردم اگر حضور مییابند برای تایید خواست و اجرای اوامر انبیاء و جانشینهای آنهاست. بنابراین بهزعم اینها نه تنها حضورشان مهم نیست که اساسا خواست و رای آنها اهمیت ندارد، آنچه که چهل وچند سال روش و منششان بوده است حال به عیان میگویند. آنچه امروز آنها را به نهایت رسانده ترس از همین مردم است. مردمی که این بار به عیان و بدون ترس در خیابانها فریاد زدند: «از بس دروغ شنیدیم دیگه رای نمیدیم». بر همین مبناست که دیگر عطای حضور مردم را به لقایش بخشیدهاند و صحبت از اشکال دیگر حکومت و اساسا حذف مقولهای به نام انتخابات میکنند. چارهای جز این نمیبینند که مردم را حذف کنند. مردمی که با جسارت و شجاعت تمامی خشونتها، کشت و کشتارها، بگیر وببندها و شعبدهبازیهای فریبکارانه را به سخره گرفتهاند.
میدانند که حنایشان پیش مردم رنگی ندارد، از ترسشان است که به سیم آخر زدهاند و حتی بر خودیها رحم نکردند. خودشان را برای مقابلهی نهایی با مردم آماده میکنند. میدانند مردم دیگر فریب «اصلاحطلب، اصلاحات» و وعده و وعیدهای توخالی را نمیخورند. همانروز که مردم در خیابانها فریاد کشیدند:«اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» مطمئن شدند که دیگر با شعبدهبازیِ «اپوزیسیون قانونی» و توهم اصلاحات نمیتوانند مردم را فریب داده به جبههی خودی بکشانند و یا وادار به تمکین کنند. از همانروزها سناریوی «بستن شمشیرها از رو» را میچیدند. شمشیری که مزهاش را بسیاری از مردم چشیدهاند حال تنها زبانِ گفتگویشان با مردم میشود.
اعتراضات علیه حاکمیت دیکتاتوری اسلامی از همان روزهای اول قبضهی قدرت شکل گرفت و بهتدریج عرض و طول و عمقش بیشتر شد. زمانی که سناریوی «جنبش اصلاحات» را نوشتند و با برنامههای پیشساخته خاتمی را بر منبر نشاندند تصورشان این بود که با حضور او میتوانند با فریبِ اصلاحاتِ بخشهایی از جنبش اعتراضی و اوجگیرندهی مردم را منحرف کنند و همزمان با سرکوب، قتلهای زنجیرهای و کشتارهای در خفای بخشهای رادیکالتر جنبش را حذف کنند. اما در هیچیک از این ترفندها موفق نبودند، بنابراین مجبور شدند با سرکار آوردن «فرزند انقلاب»، فردی توخالی، بیشرم، ضد مردمی و پرمدعا مثل احمدینژاد مردم معترض را به بند بکشند اما نشد، زود بود، برای همین به روحانی که «میانگین» خاتمی و احمدینژاد بود رضایت دادند به این امید که شاید به هدف خود که خفه کردن مردم بود دست یابند. در تمامی این دولتها جناح «شکستخورده» همواره بازی دیگری میکرد: «دولت» و «قوهی مجریه» حکومت ناکارآمد بود و تمامی مصیبتهای مردمی ناشی از ناکارآمدی و بیعرضگی او، و جناح مقابل خود را همراه و همگام مردم نشان میداد و حتی با خواستهای آنان همدلی میکرد و پُز «اپوزیسیون» میگرفت. اما این بازیها نه تنها مردم را به جبهههای «خودی» و «ناخودی» نکشاند که روز بروز از هر دو جبهه و جناح دورتر ساخت. و حال امروز رژیم را در مقابل چالش بزرگ حفظ خود قرار داده است. و کلیت نظام حال حفظ خود را در دیکتاتوری و سرکوب عیانِ خواست و حضور مردم میبیند. اینبار دیگر «اپوزیسیون قانونی» وجود ندارد. هرچه هست دیکتاتوری محض است.
حاکمیت برای جامه عمل پوشاندن به این خواست در تدارکِ کسب برگهای برندهای است که بهوسیلهی آنها بتواند بقای خود را تضمین کرده و سرکوب مردم را توجیه کند: عادی سازی روابط با کشورهای منطقه، سروسامان دادن به مذاکرات با امریکا و کسب امتیازاتی حتی جزئی، پیشبینیهایی برای معضلات اقتصادی همچون نوشتن تفاهمنامههایی با چین و احتمالا روسیه، دفاع قطعی از سیاستهایش در منطقه و اعلام پیروزی علیه اسرائیل. صاف کردن زمین برای بازی دولت آینده توسط دولت «مغضوب» فعلی اگر به مبارکی و میمنت تمام شد نتیجهی تدبیر دولت آینده خواهد بود واگر بد نتیجهی عملکرد بد دولت گذشته. بنابراین دولت جدید با شرایط بهتری برای حاکمیت برمردم برسرکار خواهد آمد. از طرفی برگهای برندهای در دست خواهد داشت و میتواند ادعای کارآمدی داشته باشد، و به همین دلیل دیگر با مردم بر سر خواستها و مطالباتشان همدلی نخواهد کرد چرا که برنده است و دیگر «اپوزیسیون» هم نیست، قدرت بلامنازع است و تلاش خواهد کرد هر اعتراض و سرپیچی مدنی را در نطفه خفه کند. مردم باید یا آری بگویند یا آری. نه نداریم! اما حاکمیت یک نکته را نایده گرفته است. اگر ادعای یکدستی کند و نتواند ناکارآمدیها و ندانمکارهای خود را به گردن جناح و گروهی دیگر بیاندازد دیگر ابزاری برای فریب ندارد، مجبور است خود به مردم پاسخ گوید. گرچه شمشیر را از رو میبندد و مولفه «فریب» را از حاکمیت حذف میکند اما مردم هم هشیارتر خواهند شد و تمام قد در مقابلش صف خواهند کشید و این بار شکست مفتضحانه و بیبازگشتی خواهد خورد. مردم از جان گذشتهای که چهل و چند سال است برای رهایی از فقر، خفقان، تبعیض و خشونت مبارزه کردهاند از شمشیر آخته نمیترسند همانگونه که تاکنون نترسیدهاند و رژیم هم قویتر از دههی ۶۰ نیست. آن زمان نتوانست و امروز هم قطعا نخواهد توانست، حتی اگر حکم به ارتداد همهی مردم بدهد.
۱۷ خرداد ۱۴۰۰
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.