در بخش اول این نوشته – که با عنوان “درسهایی از کنگره ایرانیان کانادا” در تریبون زمانه منتشر شد۱ – به نتیجه انتخابات اخیر کنگره ایرانیان کانادا پرداختم. این انتخابات زیر نظارت دادگاه انتاریو و بدون دخالت هیئت مدیره برگزار گردید و برای اولین بار فرصت حضور در یک انتخابات سالم را برای جامعه ایرانی-کانادایی فراهم ساخت. با اینحال، پیروزی همسویان جمهوری اسلامی در برابر نیروهای مدنی با اختلافی اندک شوک عمیقی به این جامعه وارد کرد. یکی از دلایل پیروزی همسویان ج.ا.، حضور بیش از دویست نفر غیر ایرانی بود که برای کمک به آنان به عضویت کنگره درآمدند. یک جمع و تفریق ساده نشان میدهد که بدون حضور این غیر ایرانیان نتیجه انتخابات دقیقا وارونه میشد، یعنی هر هشت نامزد نیروهای مدنی وارد هیئتمدیره میشدند و تنها یک کرسی به همسویان میرسید. در آن نوشته، به نقش چهار گروه در این شکست اشاره کردم که شامل همسویان جمهوری اسلامی، براندازان تمامیتخواه، سهمخواهان، و نیروهای مدنی میشدند.
در این بخش، به گرایشهای موجود در جامعه ایرانی کانادا و نقش آنان در شکلدهی این جامعه، و رویدادهایی که به انتخابات منجر شد میپردازم. درسهایی که در هشت سال تلاش برای دموکراتیزه کردن نهاد کنگره بهدست آمدند نه تنها برای دستاندرکاران این تلاش، بلکه برای همه جوامع ایرانی خارج از کشور میتوانند آموزنده باشند.
نکته مهمی که در بخش اول مطرح کردم را اینجا نیز تکرار میکنم: من بهعنوان یکی از دستاندرکاران کهنهکار این تلاش، گرایش فکری و تمایل شخصیام بیتردید به سمت نیروهای مدنی و رو در روی همسویان ج.ا. بوده و هست. در عین حال، تلاش کردهام در حد توان، نگاهی غیر جانبدارانه داشته باشم.
کنگره ایرانیان کانادا چرا و چگونه تاسیس شد؟
کنگره ایرانیان کانادا در سال ۲۰۰۷ به کوشش گروهی از کنشگران خوشنام ایرانی در تورونتو بنیانگذاری شد و به رغم عنوانش تا سال پیش (۲۰۲۰) در محدوده همین شهر باقی ماند. بنا بر اساسنامه کنگره، این نهاد، سازمانی غیرانتفاعی، غیرمذهبی، و غیرحزبی است که برای پیشبرد منافع مشترک جامعه ایرانی-کانادایی فعالیت میکند. در سالهای آغازین، این نهاد حضوری ناملموس در جامعه داشت. با اینحال، تواناییهای آن بهزودی مورد توجه دو گروه برای پیشبرد اهداف سیاسیشان قرار گرفت، یکی همسویان ج.ا. و دیگری اپوزیسیون ج.ا. دلیل این توجه، امکان استفاده ابزاری از این نهاد برای تاثیرگذاری بر سیاستمداران و سیاستگذاران کانادا و نفوذ در رسانههای این کشور بود. به کلام سادهتر، جذابیت این نهاد نه به دلیل بودجه کلان یا تعداد بالای اعضای آن، بلکه تنها از عنوان آن ناشی میشود. به این معنا که اگر دولت یا رسانههای کانادا بخواهند در زمینهای که به ایران یا به جمهوری اسلامی مربوط میشود با کسانی مشورت کنند اولین نامی که با آن روبرو میشوند کنگره ایرانیان کانادا است. عنوان این نهاد، اسم رمز ورود به بالاترین ردههای سیاستگذاری و رسانهای در کانادا است.
توجه اپوزیسیون ج.ا. به نهادهای فرهنگی و اجتماعی جوامع ایرانی خارج از کشور موضوع جدیدی نیست، اما جمهوری اسلامی کمابیش همزمان با تولد کنگره متوجه اهمیت و نفوذ این نهادها شد. مشهورترین نهاد مدافع منافع ج.ا.، نایاک است که در آمریکا فعالیت دارد. کانادا، اما، برای جمهوری اسلامی از اهمیت استراتژیک ویژهای برخوردار است. نزدیکی سیاسی و جغرافیایی به آمریکا، جمعیت بالای جامعه ایرانی، و سیاستهای سادهگیرانه مهاجرتی از جمله دلایل جذابیت این کشور هستند. تلاش ج.ا. برای کنترل نهادهای اجتماعی و فرهنگی ایرانی در کانادا با دو هدف عمده صورت میگیرد: یکی نفوذ در احزاب سیاسی بهمنظور تاثیرگذاری بر سیاستهای این کشور بهنفع جمهوری اسلامی، و دوم کنترل جامعه ایرانی-کانادایی در مسیر همین منافع.
همسویان ج.ا. تا سال ۲۰۱۵ حضورعلنی در جامعه نداشتند. امروز، اما، به گذشته که نگاه میکنیم، عضویت تعدادی از آنها در چند دوره آغازین هیئت مدیره توجه را بهخود جلب میکند. میتوان گمان برد که اینان پیش از آنکه فعالیت علنی خود را آغاز نمایند چند سالی روی سازماندهی داخلی و تلاش برای نفوذ در نهادهای اجتماعی کار میکردند، اگرچه در آن سالها موفقیت چشمگیری نصیبشان نشد.
سال ۲۰۱۲، در چرخشی مهم، کنترل کنگره به دست اپوزیسیون افتاد. استفاده ابزاری از کنگره در راستای سیاستهای اپوزیسیون نارضایتی شماری از اعضا را بهدنبال داشت. بیاعتنایی به این نارضایتیها باعث همگامی منتقدین در حرکتی شد که تا به امروز برای دموکراتیزه کردن کنگره ادامه یافته است. تا سال ۲۰۱۳، تصور کلی بر این بود که اختلافات را میتوان بهشکل دوستانه حل کرد. به همین دلیل، نارضایتیها در قالب چند مقاله و چند نامه به هیئت مدیره شکل گرفتند.
سال ۲۰۱۴ نقطه عطفی در تاریخ کنگره است. در این سال، کنترل کنگره بهدست بخشی از اپوزیسیون افتاد که به تمامیتخواه معروفند. گروه اخیر حتا به سادهترین اصول دموکراسی هم بیاعتنا بود. از جمله در یک بازی پشت پرده رهبرشان را بدون انتخابات وارد هیئت مدیره کردند و او را به ریاست کنگره منصوب کردند. این عمل، انتقادهای پیشین را به جنبشی اجتماعی تبدیل کرد که در یک کارزار (کمپین) تبلور یافت که عنوان “من هم یک ایرانی-کانادایی هستم” بر خود گذاشت. هدف این کارزار تاکید بر این واقعیت بود که اکثریت مطلق جامعه با استفاده ابزاری از کنگره برای پیشبرد اهداف حزبی مخالفند. شیوهای که کارزار بهکار برد بالا بردن تعداد اعضا بی هیچ قید و شرط و فیلتری بود و موفق شد در سال ۲۰۱۵ انتخابات سالمی را تضمین کند که به پیروزی کارزار منجر گردید. با اینحال، عوامل گوناگونی فرصت بهرهبرداری از این پیروزی را ندادند که در این نوشته به آنها خواهم پرداخت.
انتخابات سال بعد (۲۰۱۶) با استعفای نیروهای مدنی همراه شد و همسویان موفق شدند همه نامزدهایشان را بدون انتخابات وارد هیئت مدیره نمایند. همین اتفاق در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ نیز تکرار گردید، به این معنی که تعداد کرسیهای خالی و تعداد نامزدها – که همه از همسویان بودند – برابر بود و اینان بدون انتخابات وارد هیئت مدیره شدند. به این ترتیب، کنترل کنگره از سال ۲۰۱۶ تا کنون در دست همسویان جمهوری اسلامی باقی مانده است.
گرایشهای سیاسی و فکری حاضر در جامعه ایرانی کانادا
جامعه ایرانی کانادا، مانند دیگر جوامع ایرانی در داخل و خارج از ایران، جامعهای چندگونه است. در این جامعه، سیاستگرا و سیاستپرهیز، مجاهد و اصلاحطلب، چپ و راست، پادشاهیخواه و جمهوریخواه، همجنسگرا و دگرجنسگرا، مسلمان و یهودی و بهایی و مسیحی و زرتشتی و بیدین حضور دارند. از دیدگاه قوانین کانادا، اینها همه از حقوق شهروندی برابر برخوردارند. از جمله این حق که در نهادهای اجتماعی، مانند کنگره، عضو شوند و بیآنکه مورد توهین و تحقیر و تهدید قرار گیرند در سرنوشت آن دخالت کنند. این حق، هم از سوی همسویان ج.ا. و هم براندازان تمامیتخواه انکار و نادیده گرفته میشود.
از بین گرایشهایی که نام بردم، بزرگترینش به سیاستپرهیزان تعلق دارد. افرادی که به هر دلیل ترجیح میدهند خود را از درگیریهای سیاسی دور نگه دارند. اعتماد و پشتیبانی این گرایش بسیار دشوار بهدست میآید و بسیار آسان از دست میرود. در جریان انتخابات، همسویان آگاه بودند که اگر این بخش از جامعه پا به میدان بگذارد تمام پشتیبانیاش را به نیروهای مدنی خواهد بخشید. به همین دلیل، تمام تلاششان را کردند تا آنها را از شرکت در انتخابات منصرف کنند. در بخش اول این نوشته توضیح دادم که چگونه همسویان ج.ا. با همدستی براندازان تمامیتخواه موفق شدند بخش بزرگی از سیاستپرهیزان را قانع کنند که این انتخابات دعوای دیگری بین جناحهای سیاسی بر سر قدرت است و بهتر است آنان (سیاستپرهیزان) از ورود به این جدال پرهیز کنند.
سیاستگرایان، بخش کوچکتر جامعه را تشکیل میدهند. بهرغم گوناگونی فکری این قشر، میتوان آنها را در چند گروه مشخص گرد آورد. عمار ملکی بهخوبی این گروهبندی را توضیح دادهاست۲. او، مخالفین با نظم موجود در جمهوری اسلامی را در سه گروه اصلی دستهبندی میکند: براندازان ، تحولخواهان، و اصلاحطلبان. بر اساس این تعریف، تحولخواهان و براندازان در مخالفت بنیادی با جمهوری اسلامی مشترک هستند و اختلاف دیدگاهشان در این است که براندازان، سرنگونی ج.ا. را پیششرط هرگونه تغییر در ایران میدانند در حالیکه تحولخواهان تغییر را به بعد از سرنگونی موکول نمیکنند. این دستهبندی در سالهای اخیر دچار تغییرات مهمی شده است و احتیاج به بازنگری دارد. برای نمونه، دامنه نفوذ اصلاحطلبان بسیار کوچکتر شده و نقطه مشترکی بین آنان و مخالفین ج.ا. باقی نمانده است. از سوی دیگر، دامنه مشترکات تحولخواهان و براندازان وسیعتر شده، و نیز، اختلاف دیدگاه براندازان کثرتگرا و براندازان تمامیتخواه غیرقابل چشمپوشی شده است. در این نوشته، من تعریف پیشنهادی عمار ملکی را برای توضیح سه گرایش فکری، شامل همسویان جمهوری اسلامی، براندازان تمامیتخواه، و نیروهای مدنی بکار بردهام.
همسویان جمهوری اسلامی
همسویان ج.ا. گروهی هستند که سیاستگذاریها و فعالیتهای سیاسی و اجتماعیشان همسو با منافع جمهوری اسلامی است. بخشی از اینان، وابستگیهای مستقیم خانوادگی یا مالی با سرکردگان ج.ا. دارند. این گروه، در سالهای آغازین، بیسر و صدا به یارگیری و سازماندهی، و بعد، نفوذ در نهادهای اجتماعی و دانشجویی ایرانی و غیرایرانی، و همینطور در حزب لیبرال کانادا پرداختند. تنها پس از انتخابات ۲۰۱۵ و حضور دو نفر از آنها در هیئت مدیره بود که مجبور شدند دیدگاهها و اهداف سیاسیشان را آشکار کنند.
همسویان ج.ا. اگرچه در اصول همفکر هستند اما گروهبندیهای داخلی خودشان را دارند. بخشی، نیروهای مومن به ج.ا. اعم از اصولگرا و اصلاحطلب هستند. اینها، به پیروی از پدران فکریشان در داخل نظام، بهرغم اختلافات داخلیشان، با سرسختی از مجموعه نظام دفاع میکنند. دایره نفوذ این دو زیرگروه در جامعه ایرانی-کانادایی بسیار کوچک است. اصولگرایان تنها با پنهان شدن پشت سراصلاحطلبهاست که توانستهاند حضور نامحسوسشان در جامعه را حفظ نمایند. اصلاحطلبها نیز به دنبال بداقبالی پدران فکریشان در ایران دایره نفوذشان بهشدت کوچک شده و خود آویزان بخش چپ همسویان هستند.
جناح چپ، بزرگترین و قدرتمندترین جناح داخلی همسویان است. بهرغم جوانی اعضایش، دیدگاههای این جناح شباهت بسیاری با دیدگاههای کهنه حزب توده و فدائیان اکثریت دارد (من بی آنکه سندی داشته باشم، بعید نمیدانم که سرنخ ایدئولوژیک و استراتژیک جناح چپ همسویان در دست این دو گروه سیاسی باشد). این دیدگاه کهنه را من چپ میرا مینامم. چپی که پس از سقوط شوروی تنها دلیل ادامه حیاتش حضور بازماندگان چپ سنتی آمریکا در دانشگاههای این کشور و تکرار تئوریهایی است که در دوران جنگ ویتنام کارآیی داشتند. مرکز ثقل این تفکر مخالفت با آمریکا است. از دید اینان، آمریکا منشاء فساد در سراسر دنیاست، و هر فرد، نهاد، یا کشوری که با آمریکا مخالف باشد پیشرو بهحساب میآید و شایسته پشتیبانی است. این دیدگاه همانگونه که دیروز کشتارهای پل پوت در کامبوج را توجیه میکرد امروز از جمهوری اسلامی، ونزوئلا، چین، حزبالله لبنان، و هر کس و هرچیز که شعاری بر علیه آمریکا بدهد دفاع میکند. از سوی دیگر، چپ میرا به بسیاری بنیادهای اصلی تئوری چپ بیاعتناست، مثلا، بر غیبت مردم در تصمیمگیریهای خرد و کلان، بر فقر مهارناپذیر، بر شکلگیری طبقه نوثروتی که سیاست و ارتش را همزمان در اختیار دارد، بر کشتارهای بیرحمانه بهدست آنها، و بر سرکوب آزادیهای سیاسی و اجتماعی. برای نمونه، جناح چپ همسویان، همصدا با جمهوری اسلامی، مردمی که در دی ۹۶ و آبان ۹۸ به خیابانها ریختند را اغتشاشگر مینامد و خانوادههای جانباختگان شلیک موشک به هواپیمای مسافربری را بازیچه دست صهیونیسم و امپریالیسم معرفی میکند.
جناح چپ همسویان، نفوذ محدودی در بین دانشجویان و تازه مهاجرین ایرانی دارد. این نسل، اگرچه با ج.ا. مخالف است اما نسبت به اپوزیسیون سنتی نیز بیاعتماد است. سلاحی که چپ میرا از آن سود میبرد ناسیونالیسم است. اینان، بهجای تکرار اشتباه اپوزیسیون راست سنتی که بر طبل افتخارات دوهزار سال پیش میکوبد، موفقیتهای نظامی امروز ج.ا. را بزرگنمایی میکند. آنها همهجا بهعمد بهجای “جمهوری اسلامی” از “ایران” استفاده میکنند و از پیروزیهای “ایران” در عراق و سوریه و یمن صحبت میکنند. از قاسم سلیمانی – که سیاستهایش حتا داد محمد جواد ظریف را درآورد – بهنام سردار بزرگ “ایرانی” یاد میکنند، و کشتارهای او در سوریه را دفاع از تمامیت ارضی “ایران” مینامند. این تردستی کوچک، نسل جوانی را به خود جذب میکند که تمام عمرش را فریادهای مرگ بر آمریکا شنیده و امروز خود را در برابر غرب تحقیر شده مییابد. همسویان با طرح شعارهایی که اگر مغرضانه نباشند دست کم غیرواقعیاند موفق شدهاند بخش کوچکی از این جوانان را در اطراف خود گرد آورند. برای نمونه، برداشتن تحریمها، بازگشایی سفارت، و تازگی، برقراری پرواز مستقیم بین کانادا و تهران، خواستهایی هستند که بهرغم جذابیتشان عملی نیستند. مثلا، بیش از پنج سال است که همسویان برای برداشتن تحریمها شعار دادهاند اما هرگز توضیح ندادهاند که چگونه میخواهند با کنگرهای که تا همین چند ماه پیش – به عمد – تنها حدود هفتاد عضو برایش مانده بود تحریمهایی را بردارند که سه قدرت اروپایی، فرانسه و انگلیس و آلمان، پس از چهار سال تلاش نتوانستند کوچکترین شکافی در آنها بوجود آورند.
براندازان تمامیتخواه
منظورم از براندازان تمامیتخواه (در برابر براندازان کثرتگرا) جناحی از براندازان است که تنها گروه خود را مخالف برحق ج.ا. میدانند و هرکس که کوچکترین اختلاف نظری با آنها داشته باشد را وابسته به ج.ا. معرفی میکنند. اگر همه ادعاهای اینان را بپذیریم، اکثریت مطلق جامعه ایرانی مزدور و وابسته به ج.ا. میشوند. مهمترین آسیبی که این دیدگاه به جامعه ایرانی میرساند این است که ج.ا. را بهمراتب قدرتمندتر از آنچه هست جلوه میدهد و ترس از این حکومت را رواج میدهد. در برابر، براندازان کثرتگرا نهتنها به اختلاف دیدگاه در طیف مخالفین ج.ا. آگاهند بلکه با احترام به این گوناگونی مینگرند. تا چند سال پیش نمیشد مرز مشخصی بین براندازان تمامیتخواه و براندازان کثرتگرا ترسیم کرد. در سالهای اخیر، اما، براندازان کثرتگرا آهسته اما پیوسته مرزشان را با این جناح پررنگتر کردهاند. این مرزبندی، تمامیتخواهان را منزویتر و در عین حال پرخاشجوتر کرده است. گذشته تردید برانگیز برخی از سران تمامیتخواهان بر عمق این انزوا افزوده است.
در عمل، تفاوت برجستهای بین رفتارهای تمامیتخواهان و همسویان ج.ا. نمیتوان یافت. در واقع، ایندو تصویرهای آینهای یکدیگرند. هر دو متقلبند، هر دو به منتقدینشان انگ میزنند، هر دو تنها نزدیکان خودشان را شایسته عضویت در کنگره میدانند، هر دو خود را برحق مطلق میدانند و به همین دلیل استفاده از هر وسیلهای برای رسیدن به هدف را مجاز میشمارند. از سوی دیگر، همدستی تمامیتخواهان و همسویان در چند بزنگاه گوناگون به موفقیت همسویان کمک کرده است. تازهترین آنها، تحریم انتخابات اخیر از سوی تمامیتخواهان بود، بی توجه به این که تحریم تنها در شرایط استبدادی است که معنا پیدا میکند. جایی که یک نهاد بیطرف و صاحب صلاحیت مانند دادگاه کانادا انجام انتخابات را بر عهده دارد، تحریم انتخابات خود نشانی از تفکر استبدادی و تمامیتخواهی است. به موارد دیگر نیز در این نوشته اشاره خواهم کرد.
نیروهای مدنی
هسته اولیه نیروهای مدنی را چپگرایان تحولخواه تشکیل میدادند. اما با پیوستن گرایشهای فکری دیگر بهسرعت طیف گستردهای شکل گرفت که اوج موفقیت آن در جریان انتخابات اخیر بود که برای اولین بار گرایشات مختلف از سیاستپرهیزان تا تحولخواهان و براندازان کثرتگرا را گرد هم آورد. آنچه این گرایشات گوناگون را همراه و همسخن کرده اعتقاد به این است که در یک محیط دموکراتیک تنها راه برای ادامه حیات فکری، همکاری و احترام به یکدیگر در عین حفظ اختلاف عقیده است. بنیاد اعتقادی نیروهای مدنی بر این است که کنگره ایرانیان کانادا متعلق به تمام ایرانیان کانادا فارغ از گرایشات فکری و اعتقادی آنهاست. و اینکه کنگره یک حزب سیاسی منسجم با تفکر یکدست نیست و به همین دلیل نمیتواند ابزار مناسبی برای دفاع یا سرنگونی جمهوری اسلامی باشد. و اینکه هر تلاشی برای استفاده ابزاری از این نهاد تنها به ایجاد چنددستگی و شکاف در جامعه ایرانی میانجامد، و گروه سوءاستفادهگر اولین کسانی خواهند بود که از این کار زیان خواهند دید.
در فهرست حضور گرایشات گوناگون در بین نیروهای مدنی، پیوستن و جدایی دو نفر بیش از دیگران جلب توجه میکند. یکی فردی که بعدتر رهبری براندازان تمامیتخواه را بر عهده گرفت و دیگری شخصی که رهبر همسویان ج.ا. شد. این هر دو، در بازههای زمانی گوناگون، با امید جلب نیروهای مدنی با این حرکت همراه شدند و چون موفق نشدند، راه دشمنی با آن و همدستی با یکدیگر را در پیش گرفتند. نیروهای مدنی از سوی همسویان ج.ا. به مزدوری عربستان و اسرائیل متهم میشوند و از سوی تمامیتخواهان به وابستگی به ج.ا. در برابر، یکی از اصولی که بر آن پافشاری میکنند پرهیز از فرهنگ انگزنی است. در عین حال، نیروهای مدنی تنها قربانیان فرهنگ انگزنی نیستند. برای نمونه، تیرگان – بزرگترین جشنواره هنری ایرانی در خارج از کشور – نیز از سوی تمامیتخواهان به وابستگی به ج.ا. متهم میشود و از سوی همسویان ج.ا. به وابستگی به عربستان و اسرائیل.
کارزار “من هم یک ایرانی-کانادایی هستم”
در سال ۲۰۱۴ براندازان تمامیتخواه اکثریت هیئت مدیره کنگره را به دست آوردند. این دومین سال شروع تلاشهای نیروهای مدنی بهمنظور دموکراتیزه کردن کنگره بود. در این سال، نیروهای مدنی اولین کارزارشان را با نام “من هم یک ایرانی-کانادایی هستم” آغاز کردند. هدف کارزار تاکید بر این واقعیت بود که اکثریت مطلق جامعه ایرانی-کانادایی با استفاده ابزاری از کنگره برای پیشبرد مقاصد سیاسی و ایدئولوژیک مخالفند. اعتقاد کارزار بر این بود که اگر درهای کنگره باز شوند، گروههای تمامیتخواه نخواهند توانست حاکمیتشان را بر این نهاد اجتماعی ادامه دهند. این تعبیر درست بود. داوطلبین کارزار در جمعهای ایرانی حاضر شدند و شروع به عضوگیری بی هیچ قید و شرطی کردند. در عرض دو سه ماه تعداد اعضای کنگره از سیصد نفر برای اولین بار به ۱۵۰۰ نفر رسید. در انتخابات سال ۲۰۱۵، هر چهار نامزد کارزار در برابر تمامیتخواهان به پیروزی رسیدند. این پیروزی بهرغم تلاشهایی بود که از سوی تمامیتخواهان برای تغییر نتیجه رایگیری انجام گرفت، از جمله، یکی از اعضای هیئت مدیره ۲۵۶ برگ عضویت باطل شده را آورده بود تا بهنام کسانی که احتمالا روحشان نیز از این جریان باخبر نبود رای به صندوق بریزد.
کارزار “من هم یک ایرانی-کانادایی هستم” اولین موردی بود که اگر تمامیتخواهان بهجای دشمنی و تهمت ، از در دوستی و گفتگو با آن درآمده بودند امروز همسویان ج.ا. بر جامعه ایرانی-کانادایی حاکم نمیبودند.
هیئت مدیره سال ۲۰۱۵
شیرینی این پیروزی دوام چندانی نیافت. چند روزی از پیروزی نگذشته بود که همه متوجه شدند دو تن از نامزدهایی که کارزار معرفی کرده بود در واقع کسانی بودند که از آن پس با عنوان همسویان جمهوری اسلامی شناخته شدند. همسویان ج.ا. از پروژه درهای باز کارزار استفاده کردند و خود را در بین این نیروها جا زدند. آنها آنچنان چهره واقعی خود را پنهان کرده بودند که حتا در تظاهراتی که در اعتراض به برنامه تجلیل از خمینی برگزار گردیده بود شرکت کردند.
با اینحال، تنها دو نفر از نه (۹) عضو هیئت مدیره از همسویان بودند و اگر هفت عضو دیگر همکاری میکردند امکان نداشت این دو بتوانند موفقیتی بهدست آورند. دو موضوع به کمک همسویان آمد. یکی همدستی براندازان تمامیتخواه و دیگری نبود مدیریت در بین نیروهای مدنی. ترکیب هیئت مدیره در آن دوره شامل دو همسوی ج.ا.، دو تمامیتخواه، چهار نفر از نیروهای مدنی، و یک نفر که با باد حرکت می کرد میشد. در نگاه اول سنگینی کفه نیروهای مدنی مسلم مینمود. آنها اگر موفق میشدند تنها یک عضو دیگر را با خود همراه کنند اکثریت هیئت مدیره را در دست میگرفتند و همسویان فرصتی برای پیشبرد سیاستهای ج.ا. پیدا نمیکردند. در عمل اما نهتنها نیروهای مدنی نتوانستند نفر پنجمی را با خود همراه کنند بلکه یکی از چهار نفر بهحدی خسته و کلافه شد که در نیمههای سال کنارهگیری کرد. آنها خوش شانس بودند که شخص جایگزین، فردی خوشفکر از براندازان کثرتگرا بود که تا به آخر در کنار نیروهای مدنی ماند. اما این خوششانسی هم نتوانست دینامیک حاکم بر هیئت مدیره را تغییر دهد و نیروهای مدنی تا به آخر با چهار رای در اقلیت باقی ماندند.
در برابر، همسویان موفق شدند ناممکن را ممکن سازند و از نفرتی که تمامیتخواهان نسبت به نیروهای مدنی داشتند بیشترین بهره را ببرند، آنها را با خود همدست سازند، و با همکاری عضو بادگرا رای دو نفرهشان را به پنج برسانند و اکثریت را در دست گیرند. اوج این همدستی زمانی بود که قرار بود اساسنامه بازنویسی شده به مجمع عمومی برود. اساسنامه جدید، اگر به تصویب مجمع عمومی میرسید، برای همیشه امکان استفاده ابزاری از کنگره را از بین میبرد. اما روزی که قرار بود هیئت مدیره به آن رای بدهد با پنج رای مخالف و چهار رای موافق روبرو گردید. پنج رای مخالف شامل دو همسوی جمهوری اسلامی، دو برانداز تمامیتخواه، و یک بادگرا بود. چهار رای موافق شامل چهار نیروی مدنی از جمله یک برانداز کثرتگرا میشد.
در پایان سال اول، دو برانداز تمامیتخواه دورهشان تمام شد و از آن پس، برای همیشه از صحنه فعالیتهای اجتماعی ناپدید شدند. گویی تنها ماموریتشان سپردن سکان کشتی کنگره بهدست همسویان بود. نیروهای مدنی نیز استعفا دادند. به این ترتیب، راه برای قدرت گرفتن کامل همسویان هموار شد. به کلام سادهتر، همدستی براندازان تمامیتخواه با همسویان ج.ا.، و ندانمکاری نیروهای مدنی دست به دست هم دادند و همسویان ج.ا. را بر کنگره مسلط کردند.
همسویان جمهوری اسلامی در قدرت
انتخابات ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ با غیبت نیروهای مدنی و تحریم براندازان تمامیتخواه برگزار شدند. در سال ۲۰۱۶، هفت نامزد همسویان برای پر کردن هفت کرسی خالی، بدون هیچ رقابتی به دو همسوی دیگر درهیئت مدیره پیوستند. یکی از اولین تلاشهای همسویان تهیه توماری بود که از دولت کانادا میخواست روابط کامل دیپلماتیک را با جمهوری اسلامی از سر بگیرد. بخش بزرگی از جامعه ایرانی کانادا به ایران رفت و آمد دارند و به این دلیل به خدمات کنسولی نیاز دارند. همسویان از این نیاز برای پوشاندن خواست اصلیشان، یعنی رابطه کامل دیپلماتیک سوءاستفاده کردند و دلایلی را در این تومار مطرح کردند که ایرانیان را فریب میداد مانند تمدید گذرنامه، و پیشگیری از رنجی که پدربزرگها و مادربزرگها برای دریافت ویزای کانادا در سفر به ترکیه تحمل میکنند. نکته اینجا بود که برای ارائه خدمات کنسولی هیچ احتیاجی به بازگشایی کامل سفارت نیست، همچنانکه از آغاز انقلاب هیچ رابطه دیپلماتیکی بین آمریکا و جمهوری اسلامی وجود ندارد، اما دفتر حفاظت منافع ج.ا. این خدمات را ارائه میدهد. دولت کانادا نیز هیچگاه با ایجاد چنین دفتری مخالفت نکرده. آنچه در این میان به جوک شبیه است این است که جمهوری اسلامی کشور عمان را بهعنوان حافظ منافع معرفی میکند که خودش در کانادا سفارت ندارد!
تومار همسویان موفق شد حدود شانزده هزار امضا جمع کند. از آن پس، همسویان، همهجا این تومار را بهعنوان پشتیبانی جامعه ایرانی کانادا به این و آن نشان دادند. از جمله، در جلسهای که در سنای کانادا برگزار گردید رئیس وقت کنگره در پاسخ به پرسش صریح یکی از سناتورها که تعداد اعضای کنگره را پرسید بهجای ارائه پاسخ درست (حدود صد و پنجاه نفر در آن زمان) از شانزده هزار امضای آن تومار صحبت کرد۳. تلاش نیروهای مدنی برای توضیح تفاوت دفتر خدمات کنسولی و روابط کامل دیپلماتیک بلاخره در جامعه زبان به زبان گشت، اما برای آن شانزده هزار نفر امکانی برای بازپسگیری امضاهایشان نبود.
همسویان، اما، در بسیاری موارد دیگر علاقهای به پیگیری مسائلی که بهوضوح بخشی از مسئولیتهای کنگره بهحساب میآمدند نشان ندادند. برای نمونه، چند نفر از ایرانیان کانادایی در آن دوران در زندانهای جمهوری اسلامی بهسر مییردند و تلاش برای آزادی آنها از وظایف بی چون و چرای کنگره ایرانیان کانادا بود. اما نه جلسهای به این منظور با سیاستمداران برگزار گردید و نه پیگیری جدی بهعمل آمد. اعضای هیئت مدیره حتا در برنامههایی که از سوی نیروهای مدنی برای آزادی این ایرانیان برگزار گردید شرکت نکردند. در عوض، در جلسه دیگری در مجلس سنا، مسئول سیاستگذاری هیئت مدیره در پاسخ به پرسش سناتوری که درباره سرکوب بهائیان در ایران پرسید از این موضوع اظهار بیاطلاعی کرد۴.
شکایت قانونی از همسویان
انتخابات ۲۰۱۸ نقطه عطفی در تاریخ این نهاد بود. در این سال، نیروهای مدنی با چهار نامزد در انتخاباتی که برای شش کرسی خالی برگزار میشد شرکت کردند. بر اساس سنتی همیشگی، این نامزدها خواستار نظارت یک هیئت بیطرف بر انتخابت شدند که به فهرست اعضا دسترسی داشته باشد. دسترسی به فهرست اعضا برای اطمینان از وضعیت رای دهندگان عملی معمول و منطبق بر قوانین کانادا است، بهویژه اینکه حضور چندین عضو مشکوک که از داخل ایران رای میدادند توجه را جلب کرده بود. نامزدهای کارزار همچنین خواستار لغو رایگیری آنلاین شدند به این دلیل که هر کس از هرجای دنیا میتوانست در آن شرکت نماید و هر چند بار که بخواهد رای دهد. افزون بر این، چند تن از اعضای هیئت مدیره خود نامزد انتخابات بودند، یعنی افرادی انتخابات را برگزار میکردند که خود نامزد آن نیز بودند.
این آخرین شانسی بود که به همسویان داده شد تا اختلافات را با گفتگو حل کنند. هیئت مدیره به هیچیک از این خواستها تن نداد. حتا این درخواست ساده که دست کم تعداد اعضا را اعلام کنید تا فردا تعداد آرا بیشتر از تعداد اعضا نباشد نیز بیپاسخ ماند. در عوض، سه نفر از نزدیکان خودش را به نظارت بر انتخابات منصوب کرد. شرکت در انتخاباتی که بهوضوح از ج.ا. کپیبرداری شده بود حماقت بود. این شد که نامزدهای نیروهای مدنی از انتخابات کنارهگیری کردند و از هوادارانشان خواستند در رایگیری شرکت نکنند. با اینحال، هیئت مدیره نام آنها را از فهرست انتخاباتی حذف نکرد و نتیجه را با پیروزی قاطع نامزدهای خودش اعلان کرد. این دهانکجی آشکار به قانون در کشور قانونمندی مانند کانادا بیپاسخ نماند و چهار نفر از اعضای کنگره از هیئت مدیره به دادگاه شکایت کردند. مبنای این شکایت، خودداری هیئت مدیره از در اختیار گذاردن فهرست اعضا بود که بر اساس قانون، هر عضو یک نهاد غیرانتفاعی در کانادا حق دسترسی به آن را دارد. این قانون چندین بار به هیئت مدیره تذکر داده شد اما آنها حاضر به همکاری نشدند. یکی از پیامدهای این شکایت یک بازجویی قانونی (Cross Examination) بود که از سوی وکیل شاکیان انجام گرفت و در آن، رئیس و نایب رئیس وقت هیئت مدیره مجبور به اقرار به نادرستکاریهای این هیئت شدند۵، ۶. یکی از جالب توجهترین بخشهای این بازجویی جایی است که وکیل شاکیان از نایب رئیس کنگره میپرسد چرا هیئت مدیره پیش از رد درخواست شاکیان با یک وکیل مشورت نکرد؟ و او پاسخ میدهد چون فکر نمیکردیم این شکایت صورت بگیرد (پینویس ۶، ص ۵۴ تا ۵۶). به کلام سادهتر، هیئت مدیره بر این باور بوده که هرچقدر هم رفتارهایش غیرقانونی باشد طرف مقابل – یعنی اعضا – تنها به غر و لند اکتفا خواهد کرد و وارد یک روند قانونی نخواهد شد (اشتباهی که بهنظر میرسد هیئت مدیره کنونی نیز دارد تکرار میکند).
نتیجه این شکایت شگفتانگیز بود. دستآوردهای شاکیان بسیار گستردهتر از آنی بود که درخواستش را کرده بودند. در توافقنامهای که زیر نظر دادگاه بین دوطرف امضا شد هیئت مدیره به نادرستکاریهای پیشینش اعتراف نمود، پذیرفت که در برگزاری انتخابات پیش رو مطلقا دخالت نداشته باشد، و پذیرفت که تمام مدیران از هیئت مدیره کنارهگیری نمایند و اگر میخواهند یک دوره دیگر در این هیئت بمانند در انتخابات نامزد شوند. از سوی دادگاه، یک وکیل غیر ایرانی مسئول برگزاری انتخابات گردید، و انجام آن – که چند بار بهدلیل همهگیری کرونا به تاخیر افتاده بود – بهشکل آنلاین به یک مشاور متخصص واگذار شد.
به این ترتیب، اختلافی که هیئت مدیره میتوانست با یک مذاکره ساده یا حداکثر با یک مشاوره کوتاه با یک وکیل متخصص به آن پایان دهد به یک پروسه قانونی درازمدت و پرهزینه تبدیل گردید. به گفته هیئت مدیره وقت، این پرونده بیش از صدهزار دلار برای آنان هزینه داشت. با اینحال، هیئت مدیره تا کنون توضیح نداده است که این مبلغ هنگفت از چه منبعی تامین شده است. چرا شکست دادن اعضای کنگره تا این حد برای آنان مهم بوده که بیش از صد هزار دلار از منبعی نامعلوم دریافت کنند؟ آن شخص یا اشخاصی که این مبلغ را فراهم نمودند چه کسانی بودند و نتیجه دادگاه چه نفعی برایشان داشت که حاضر شدند چنین مبلغ هنگفتی را برای شکست دادن اعضا سرمایهگذاری کنند؟ این پرسشها تا کنون پاسخی دریافت نکردهاند.
دستآوردهای کارزار و انتخابات
بهنظر من، مهمترین دستآورد این کارزار نزدیکی گرایشهای گوناگون حاضر در جامعه ایرانی-کانادایی بود. در شرایطی که سنتهای سیاسی چند دهه اخیر، گرایشات فکری را از هم دور نگاه میداشت، در جریان انتخابات کنگره برای اولین بار شاهد همگرایی این گرایشات شدیم. سیاستگرا و سیاستپرهیز، چپگرا و راستگرا، پادشاهیخواه و جمهوریخواه، بهایی و مسلمانزاده و بیدین، و همجنسگرا و دگرجنسگرا زیر یک چتر گرد آمدند و با هدف مشترک بهبود شرایط جامعه ایرانی-کانادایی با یکدیگر همکاری نمودند. این همراهی و همکاری نهتنها از سوی همسویان، بلکه از سوی براندازان تمامیتخواه و همینطور از سوی سهمخواهانی که مدعی مبارزه با ج.ا. بودند/هستند مورد حمله قرار گرفت. با اینحال، این اتحاد نهتنها از هم نپاشید بلکه پس از انتخابات نیز در زمینههای دیگر ادامه یافته است. احترام متقابل بین گرایشات سیاسی گوناگون، به نظر من، نکتهای است که اگر همهگیر شود تضمینکننده دموکراسی در ایران آینده خواهد بود.
دستاورد دیگر این بود که هیئت مدیره کنونی دیگر آن توان و نفوذی که پیشینانش داشتند را ندارد. هیئت مدیره کنونی دیگر نمیتواند در پارلمان و سنای کانادا حضور پیدا کند و خود را نماینده جامعه معرفی کند. اینها دیگر حتا در بین نسل جدید مهاجر نیز آن نفوذی که چند سال یا چند ماه پیش داشتند را ندارند. تنها نقشی که این هیئت مدیره بازی میکند مشغول نگاه داشتن کنشگران اجتماعی در جدلهای بیپایان فیسبوکی است تا سردمداران همسویان بتوانند در پنهان به فعالیتهای لابیگرانهشان در چارچوب نهادهای غیر عضو-محور ادامه دهند.
تلاش نیروهای مدنی اگرچه در برابر همدستی همسویان جمهوری اسلامی، براندازان تمامیتخواه، و سهمخواهان شکست خورد اما از دل آن، حرکتهای دیگری زاده شد که موفقیتهایی بهمراتب بزرگتر و عمیقتر را نوید میدهند.
پینویسها:
- بخش اول را در اینجا بخوانید: https://www.tribunezamaneh.com/archives/261382
- نگاه کنید به نظرسنجی “گروه مطالعات افکارسنجی ایرانیان (گمان)”:
https://gamaan.org/wp-content/uploads/2018/06/gamaan-gozaresh-nazarsanji-1397.pdf
- ویدئوی جلسه برگزار شده در سنا را در لینک زیر ببینید. پرسش سناتور و پاسخ رئیس وقت هیئت مدیره از دقیقه ۴۶:۳۰ تا ۴۹:۱۵ است. https://www.facebook.com/watch/?v=1651484054878277
- متن شنیداری این پرسش و پاسخ را در اینجا بشدوید. موضوع بهائیان از دقیقه ۲۶:۴۰ تا ۲۹:۴۵ مطرح میشود. https://soundcloud.com/user-77796180/icc-at-the-committee-on-canadian-heritage-discussing-racism-and-discrimination
- https://d3n8a8pro7vhmx.cloudfront.net/iraniancanadiancongress/pages/2958/attachments/original/1569029003/D417138_SGhasemi.pdf?1569029003
این سند و سند بعدی در پینویس ۶، در سایت کنگره بهشکلی جاسازی شدهاند که یک بازدیدکننده تازه رارد نمیتواند آنها را با یک جستجوی ساده پیدا کند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.