از راست: محمد حقوقی، اورنگ خضرایی، ابوالحسن نجفی، هوشنگ گلشیری، آباده، سال ۴۹
نامه های هوشنگ گلشیری
اورنگ جان
میبینی که هنوز نیامدهام و این بدان جهت است که چند روزی رفته بودیم دارجان و سوخته و خسته برگشتیم و ضمنا تا آخر این ماه هم با قرب احتمال خبری نیست چرا که رفیق سفری ندارم و اگر پیدا کردم شنبه حرکت خواهیم کرد. برای نیکنژاد دهتایی فرستادم و تقاضایی در مورد همکاری، تو هم اگر دسترسی داری نامهای قلمی کن شاید دمگرمت اثری داشته باشد، ضمنا بیشتر به خودت بپرداز که این شهر خیلی تهی است و این را جدی میگویم فقط قیافه است و ادعا، از ادبیات گذشته حرفهایی شنیدهاند سرسری و از حال هم فقط شب است و زمستان و بهار و مثلا سمبولیست مقلد از نیما که حساب آنها را در نقد به شبخوانی خواهم رسید.
خلاصه دوستانه بگویم، اگر میخواهی کاری بکنی باید از این پیررند و فیلسوف شاعر و این زنگی مست قونیه و دیگرها، کولهباری گرانسنگ ببندی و با شعرها و قالهاشان اخت بشوی، این را به عنوان دستور نمیگویم، بل به منظور طرح مسئله است برای من و تو که بعدها دیگر فرصت خواندن نخواهیم داشت و فقط نوشتن میماند، حالا که آنجا افتادهای این راهها را پشتسر بگذار زبان هم یادت نرود و تازه جور بودن با خاک و درخت و زمین همان ده که زمینه اصلی شعر تو خواهد بود و با دردهای مردمان آن سامان و فضایشان نه با دیدی سطحی و گذرا بلکه باید نشست و با دو کنده و رنجها را دید فیالمثل قالیبافیهاشان را و توشه گرفت و غنی شدوگرنه توی روزگاری که ما هستیم متشاعر خیلی هست و شاعر انگشتشمار و این ما هستیم که باید ببینیم که اگر به حقیقت هیچکارهایم دنبال کارمان برویم و این راه سختی است که شاعر بودن و با زمانه بودن که با تلاش دوجانبه در کتاب و بیشتر در زندگی حقیقتی و زاینده مایه میگیرد، نه از حرف فلان آدم و یا گپزدنهای بیهوده کافهها و قهوهخانهها.
و این حرفی است که شاملو زده است که پس از همه گشت و گذارها در ادبیات فرانسه بازگشتش به حافظ است و اگر قبول کنیم که این حرف کوچه علیچپ نیست و حضرتش این گم نکرده است به جویندگان موارد تقلید او در ترجمههایش و شعرهای فرانسه برای ما درسی است که با همه پرداختن به ادبیات دیگر کشورها باز بازگشتی داشته باشیم به خاک این سرزمین.
میبینی که چهطور بالای منبر رفتهام، میبخشی بهانهای برای پر کردن کاغذ بود که بیمصرف افتاده بود اگر کتاب خواستی بنویس تا بفرستم یا بیارم – میبینی هنوز امید آمدن دارم .
قربانت – به امید دیدار گلشیری
نظرات
نظر (بهوسیله فیسبوک)
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.