قدرت اصلی در دست کیست؟

فایل صوتی ظریف، دولت یا حاکمیت؟ این سوالی است که شاید بیش از همه سوالات، بعد از افشای فایل صوتی محمدجواد ظریف وزیر خارجه حکومت ولایت‌فقیه خودنمایی می‌کند.

با وجود اهمیت این سوال اما، صورت مسئله اصلی در چارت و سازماندهی نظام ولایت فقیه این سوال نیست، چرا که نوع حکومتی که ولایت فقیه بر ایران اعمال داشته، از پایه و اساس با تمامی انواع حاکمیت‌ها که در دنیا رسمیت دارند تفاوت  فراوان دارد.

حاکمیتی که راس آن یعنی ولی‌فقیه، هر گونه ارگان، نهاد، سازمان، وزارت‌خانه، دولت،‌ نیروی‌های نظامی، قضائیه و هر آنچه متصور است در ساختار یک حاکمیت سیاسی شرکت داشته باشد، را قبضه کرده و در قائده هرم تا ماقبل رأس حکومت، همگی هم باید از فیلترهای امنیتی و اطلاعاتی بسیار عبور کنند و هم باید «التزام عملی و قلبی» خود را به ولی‌فقیه به اثبات برسانند تا در هرم قدرت جایی داشته باشند.

در ساختار ولایت فقیه اهرم‌ها و نهادهای بسیاری الزامات این امر را فراهم می‌سازند. شورای نگهبان، مجلس خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، نمایندگی‌های خامنه‌ای در کلیه این ارگان‌ها، نهاد‌های اطلاعاتی و امنیتی چه در دولت و چه فراتر از آن در کلیت حاکمیت، بعلاوه بسیار نهادهای دیگر در این شمارند تا حاکمیت ولایت‌فقیه هر گونه شکاف را در ساختار، بدنه و بالای هرم حکومت ببندد.

شکاف در رأس حکومت برابر با قیام

هر گونه شکاف در امر هژمونی‌پذیری محض از ولایت فقیه، می‌تواند ضایعات جبران‌ناپذیری برای حکومت داشته باشد که از جمله آنها می‌توان به اعتراضات سراسری در سال ۱۳۸۸ بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری، که ناشی از شکاف در بالای حکومت بود، اشاره کرد و در نقطه مقابل آن می‌توان به نمونه‌های یکسویگی و هم‌پارچگی نهادهای مختلف حاکمیت ولایت فقیه اشاره کرد مانند آنچه در قضایای گرانی بنزین و اعتراضات پس از آن رخ داد.

در قضایای گرانی بنزین هماهنگی و اتفاق‌نظر سران سه قوه‌ی حکومت، با پشتیبانی کامل ولی فقیه، توانست اعتراضاتی را که می‌توانست سرنگونی و تغییر حاکمیت را رقم بزند، مهار و خنثی کند، هر چند به قیمت گزاف و کشتار ۱۵۰۰ نفر، اما در نهایت امر و در آن مقطع و تاکنون، ولایت‌فقیه موقتا از خطر سرنگونی جسته است.

اما این الگوی درونی و پشت‌ ویترین حکومت، نیاز به آرایش و ارائه‌ی ویترینی دارد که حاکمیت ولایت فقیه را هم‌تراز با کشورهای دیگر جلوه دهد. از این منظر است که دولت منصوب و ساختار آن یعنی هیئت وزیران، در چارچوبی که گفته شد به ایفای نقش خود می‌پردازند، هر چند که در ظاهر امر، اختلافاتی با دولت پنهان یا همان خامنه‌ای و سپاهش داشته باشند.

اما در نهایت، کسی که آخرین سخن را بر زبان می‌راند و سیاست را تعیین می‌کند کلیت حاکمیت و راس آن؛ یعنی خامنه‌ای و سپاهش هستند و نه دولت منتصب.

نتیجه این امر با وجود تمامی ویژگی‌هایی که از ساختار قدرت ولایت‌فقیه عنوان شد، به حاشیه ‌رانده‌شدن آن چیزی است که در درون نظام، دولت خوانده می‌شود و در راس آن؛ رئیس‌جمهور.

منفورشدن روسای جمهور در ولایت‌فقیه

در این روند که اکنون دیگر به صورت یک قانون درآمده، می‌‌توان به سرگذشت تمامی روسای جمهور ولایت‌فقیه؛ یعنی، بنی‌صدر، رفسنجانی، خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی اشاره کرد. خامنه‌ای به دلیل اینکه بعد از ریاست‌جمهوری‌اش بر کرسی ولایت‌فقیه تکیه زد از این قاعده مستثنی شد.

برای تبیین و تفسیر ماهیت این امر نیز باید به این مهم اشاره نمود که قدرت اصلی در حاکمیت و ساختار ولایت فقیه، از نظر سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و… در دست ولی‌فقیه و اهرم حفاظت‌کننده‌اش سپاه پاسداران است که برای حفظ و حراست و تضمین بقای تمامیت حکومت ولایت فقیه در قالب «انقلاب اسلامی» تاسیس شده است.

با این وجود دیگر مضحک به نظر می‌رسد اگر کسی انتظار داشته باشد که در داخل کشور و علی‌الخصوص در خارج از کشور، یعنی سیاست خارجی، دولت منتصب سیاست مشخص کند.

در بین کارگزاران ولایت‌فقیه در دولت‌های منتسب نیز این امری بدیهی است، محمد خاتمی که داعیه پشتوانه رای ۲۰ میلیونی را داشت در نهایت مجبور شد اعتراف کند رئیس‌جمهور نقشی بیشتر از «تدارکاتچی» ندارد و بعدها ممنوع‌التصویر شد.

حتی احمدی‌نژاد که «نظرش» به «نظر» ولی‌فقیه نزدیکتر بود و از سپاه پاسداران برخاسته بود وقتی در سال ۱۳۸۸ در منصب ریاست‌جمهوری نشست و خامنه‌ای به قیمت قیام و اعتراضات گسترده وی را از صندوق بیرون کشید، به دلیل این تعارض ماهوی و در ادامه مجبور شد به خاطر تمامیت‌خواهی ولایت‌فقیه قهر پیشه کرده و چند روزی رفتن به پاستور را بلوکه کند.

سنگین‌وزن‌تر از این دو، رفسنجانی بود که ولی‌فقیه، ولایتش را بی‌شک مدیون اوست.

وقتی که بعد از مرگ خمینی و در حالی که خامنه‌ای خود به صراحت اعلام می‌‌کرد که به دلیل وجود آخوند‌های سنگین‌وزن‌تر از او، نمی‌تواند و نمی‌شود، بر کرسی ولایت فقیه تکیه بزند، رفسنجانی در «مجلس خبرگان» از قول خمینی، و با استناد به خودش (سندش منم) خامنه‌ای را به ولی‌فقیهی منصوب کرد. او هرگز انتظار آن را نداشت که روزی برای کاندیداتوری ریاست‌جمهوری به فرمان خامنه‌ای رد صلاحیت و بعد هم سرنوشتش به «استخر فرح» ختم شود. [میتینگ سپاه در فیضیه قم؛ ترساندن مراجع حکومتی یا مقدمه چینی برای تصفیه؟]

روحانی در صف منفورین حاکمیت

در مورد رئیس‌جمهور کنونی یعنی روحانی نیز که امنیتی‌ترین رئیس‌جمهور دوران حکومت ولایت فقیه است، [کابینه امنیتی روحانی] سرنوشت مشابهی انتظار می‌رود وقتی در چند ماه آینده پاستور را ترک کند. از هم‌اکنون علاوه بر شعارهای معترضان، برخی از بدنه سپاه و بسیج با سیاست آتش به اختیار، در خیابان‌‌ها شعار «مرگ بر روحانی» سر می‌دهند! مانند نمونه‌ی شهر اصفهان در مدتی پیش.

با تمامی این تشریحات نباید فایل صوتی جواد ظریف را عجیب پنداشت، عجب در آن است که با وجود حکومت مطلقه ولایت فقیه، چیزی غیر از این اتفاق بیفتد!

اما در مورد زمان افشاء فایل صوتی، چرایی و چیستی آن و اهدافش می‌شود حدس و گمان‌‌هایی زد و مفروضاتی را عرضه داشت.

نتیجه آنکه با سلیمانی، بی‌سلیمانی، با ظریف، بی‌ظریف، حاکمیت و قدرت در ایران در دست خامنه‌‌ای و سپاهش است هر چند به دلیل سوء استفاده از حربه دین و مذهب، مردم ایران سیاه‌ترین نوع دیکتاتوری را تجربه می‌‌کنند آن طور که طالقانی در اوایل دوران عمر حکومت ولایت‌فقیه گفت: «استبداد زیر پرده دین، خطرناک‌ترین نوع استبداد است».

مردم ایران امروز این واقعیت را با تمامی وجود لمس می‌کنند و در پی آنند تا پایان این وضعیت را رقم بزنند. فایل صوتی ظریف، دولت یا حاکمیت؟ دیگر به عنوان صورت مسئله‌ی اصلی مطرح نیست. همگی از جمله ظریف، سلیمانی، روحانی و خود خامنه‌ای مورد کینه مردم ایران هستند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)