https://twitter.com/arashyavari1
آرش یاوری – به مدد شبکههای اجتماعی جدید و بهخصوص کلاب هاوس این روزها اظهار نظرهای کنشگران و فعالین هر حوزهای را میتوان به صورت مستقیم شنید و حتی این افراد را مورد پرسش و نقد قرار داد.
تقریبا تمامی فعالان سیاسی داخل ایران که از سویی عملکرد جمهوری اسلامی را مورد نقد قرار میدهند و از سویی خواهان تداوم همین حکومت هستند استدلالی کمابیش یکسان برای تداوم حکومت فقها دارند.
این افراد که عموما انقلاب ۵۷ را هم تجربه کردهاند اکنون به این نتیجه رسیدهاند که براندازی حکومت و یا یک انقلاب دیگر خسارات فراوانی به دنبال خواهد داشت.
در این میان میتوان طیفهای متفاوتی را مشاهده کرد. برخی عملا به دفاع از حکومت جمهوری اسلامی میپردازند و هنگامی که در مقابل پرسشهای اساسی در مورد عملکرد غیرقابل دفاع حکومت ولایت فقیه قرار میگیرند نهایتا میگویند که هیچ آلترناتیوی وجود ندارد و هر تغییری بدون اینکه امنیت ملی را به خطر بیندازد امکانپذیر نیست و باید با همین وضع ساخت و اگر شد آن را اصلاح کرد. این طیف عموما تمامی کنش و اصلاح حکومت را از راه صندوق رای معرفی میکنند و در حقیقت امیدوارند که در بخشی از حکومت سهیم باشند و سهمی از سفره انقلاب داشته باشند.
اما در این سر طیف هم افرادی مانند صادق زیباکلام و فائزه هاشمی رفسنجانی هستند که حکومت را مورد نقد قرار میدهند، خطاها را میشمارند، با قربانیان حکومت جمهوری اسلامی ابراز همدردی میکنند، انتخابات را هم تحریم میکنند اما باز هم بر این عقیدهاند که براندازی حکومت جمهوری اسلامی راه حل برونرفت از مشکلات نیست و همین حکومت را باید اصلاح کرد.
همه اینان سرنوشت محتوم مردم ایران را حکومت جمهوری اسلامی میدانند و هر راه حلی برای عبور از حکومت روحانیون را خسارتبار قلمداد میکنند.
هیچ فرد آگاه و منصفی نمیتواند مدعی شود که انقلابها بدون هزینه هستند اما بعد از شنیدن استدلالهایی از این دست حتما باید این پرسش را هم مطرح کرد که آیا تداوم حکومت جمهوری اسلامی نیز خسارتبار است و اگر آری آیا به اندازهای است که بتوان از آن چشمپوشی کرد یا آنقدر این خسارات و هزینهها برای کشور زیانبار است که باید به هر طریق حتی از راه انقلابی دیگر مانع تداوم آن شد.
ضربالمثلی وجود دارد که میگوید املای نانوشته غلط ندارد و بر همین اساس رفتار حکومت جمهوری اسلامی در آینده نامعلوم است اما با نگاهی به گذشته و بررسی رفتار کنونی حکومت فقها میتوان چشمانداز آینده را هم مشاهده کرد.
اگر بخواهیم تمام عملکرد ۴۳ ساله حکومت جمهوری اسلامی را بررسی کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ میشود اما در این نوشتهی کوتاه به چند نمونه شاخص و مهم در تاریخ حکومت اکتفا میکنم.
یکی از مهمترین وقایع دهه اول عمر حکومت جمهوری اسلامی جنگ ۸ ساله با عراق بود؛ جنگی که به گواه بسیاری از خیرخواهان ایران نه ۸ سال که باید پس از دو سال و آزاد کردن خرمشهر به پایان میرسید اما روحالله خمینی رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی در خیال خود تصور میکرد میتواند حکومت بعثی صدام را سرنگون کند و پس از آن اسرائیل را هم تصرف کرده و رهبر جهان اسلام شود و یک دولت اسلامی جهانی تشکیل دهد.
اگر بخواهیم پیامدهای خیالپردازیهای این رهبر سالخورده را بررسی کنیم به آمار و ارقامی که از سوی حکومت منتشر شدهاند استناد میکنم.
فرهاد دژپسند که هماکنون در دولت حسن روحانی به عنوان وزیر امور اقتصاد و دارایی فعالیت میکند در کتابی با عنوان اقتصاد ایران در دوران جنگ تحمیلی که توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (مرکز اسناد دفاع مقدس) منتشر شده، خسارات مستقیم وارد شده به ایران از سال ۵۹ تا سال ۶۷ را رقمی حدود ۳ هزار و ۸۱ میلیارد تومان برآورد کرده که البته روشن است که نه برآوردی واقعی بلکه حداقلی است.
برای درک بهتری از هزینه جنگ هشت ساله میتوان به درآمد نفتی ایران در همان دوران یعنی بازه زمانی سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ اشاره کرد که تنها ۹۶۸ میلیارد تومان بوده یعنی خسارات جنگ با عراق حدود ۲ هزار و ۱۱۳ میلیارد تومان از درآمد ایران بیشتر بوده و این رقم بهتآور فقط خسارات ایران بوده و نه هزینهای که بابت جنگ صرف شده است.
به زبان دیگر بخشی از خسارت بلندپروازی روحالله خمینی بیش از ۳ برابر درآمد نفتی ایران در آن ۸ سال بود.
این تنها خسارات مادی بود و ۲۳۳ هزار و ۵۹۱ نفر کشته و بیش از ۵۲۰ هزارنفر مجروح را هم به آن اضافه کنید.
و در نهایت فرماندهان سپاه پاسداران در آن دوران که عموما اکنون نیز هر کدام در مسندی قرار دارند برای رهایی از مشکل جنگ با مشورت به این نتیجه رسیدند که تنها باید تسلیحات پیشرفته و بمب اتم داشته باشند تا بر ارتش صدام غلبه کنند و این پیشنهاد را به صورت مکتوب به هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری اسلامی وقت دادند و چندی بعد از این پیشنهاد روحالله خمینی که درمانده شده بود و از مرزهای ایران هم یک قدم جلوتر نرفته بود و مردم هم حتا با وجود سهمیهبندی شدن اجباری کارمندان و کارگران برای اعزام به جبهه و گوشت دم توپ شدن حاضر نبودند در جنگ شرکت کنند، جام زهر را سرکشید و با آتشبس و قطعنامه ۵۹۸ موافقت کرد.
البته پیشنهاد نظامیان سپاه پاسداران چندان هم بدون پشتوانه نبود و از سال ۱۳۶۳ جمهوری اسلامی به دنبال فناوری هستهای افتاده و دست یاری به سوی عبدالغدیر خان پدر هستهای پاکستان و سازنده بمب هستهای این کشور دراز کرده بود. عبدالغدیر خان حتا دو بار در سالهای ۱۳۶۵ و ۱۳۶۶ به ایران آمده بود.
به هر روی بعد از پایان جنگ با عراق و برقراری ثبات نسبی در داخل ایران، حکومت جمهوری اسلامی بطور جدی به دنبال برنامه هستهای رفت و بازسازی نیروگاه هستهای بوشهر را که از دوران پهلوی نیمهکاره مانده بود آغاز کرد. در سال ۱۳۷۳ قراداد ساخت و تجهیز و راهاندازی این نیروگاه با روسها به ارزش یک میلیارد و دویست میلیون دلار نهایی شد و قرار شد شرکت روسی ساخت نیروگاه را تا سال ۷۹ یعنی ۶ سال بعد به پایان برساند و تحویل دهد.
اما نهایتا تکمیل نیروگاه بوشهر تا سال ۱۳۹۰ به طول انجامید و بر اساس برآورد موسسه کارنگی که به عقیده بسیاری از کارشناسان به صورت غیرمستقیم از سیاستهای حکومت ایران حمایت میکند برای ساخت این نیروگاه ۱۱ میلیارد دلار هزینه شده و از گرانترین نیروگاههای جهان به شمار میرود.
اما این هنوز بخش کوچکی از هزینههای هستهای جمهوری اسلامی است. حکومت فقها به صورت مخفیانه در حال توسعه صنعت غنیسازی اورانیوم بود و برنامهای را که عبدالغدیر خان برای ساخت بمب هستهای داده بود پیگیری میکرد که نهایتا این برنامه افشا شد و حکومت ظاهرا از ساختن بمب منصرف شد اما همچنان به توسعه فعالیت هستهای خود ادامه داد.
البته تمامی هزینههای هستهای حکومت ایران محرمانه است و حتی نمایندگان مجلس شورای اسلامی هم به این هزینهها دسترسی ندارند و رقمهای مختلفی در این مورد مطرح می شود. چنانچه محمود احمدینژاد رئیس جمهوری اسلامی سابق در یادداشتی با انتقاد از دولت روحانی و توافق هستهای و خروج آمریکا از برجام نوشته بود «بیش از ۳۰ میلیارد دلار تاسیسات هستهای متوقف یا از دور خارج شد».
البته برخی منابع امنیتی در اسرائیل نیز هزینه ساخت و نگهداری تاسیسات هستهای ایران را ۴۰ میلیارد دلار برآورد میکنند. بزرگی این رقم را میتوان با احداث یکی از بزرگترین سدهای ایران، سد کارون ۳ که با هزینهای معادل ۸۰۰ میلیون دلار ساخته شد مقایسه کرد یعنی بطور مثال میشد با پول هزینه شده در رویای هستهای علی خامنهای ۵۰ سد به اندازه کارون ۳ ساخت و یا میشد ۳۰ پروژه مشابه توسعه بندر چابهار را تکمیل کرد که به ادعای دستگاه تبلیغاتی حکومت برترین پروژه زیرساختی ۱۰۰ سال اخیر ایران بوده و تنها ۱٫۳ میلیارد دلار هزینه داشته است.
اما نه تنها بلندپروازیهای هستهای علی خامنهای برای ایران امنیت و رونق نیاورد بلکه ایران را با تحریمهای گسترده روبرو کرد.
تحریمهای گسترده بینالمللی که نتیجه عملکرد حکومت جمهوری اسلامی است هزینههای مسقیم و غیرمستقیم باور نکردنی به کشور وارد کرده که یکی از آنها هزینه دور زدن تحریمهاست.
دور زدن تحریمها یعنی قرار دادن چندین واسطه صوری و حقیقی بین ایران و طرفین معاملات خارجی که یک روش غیرشفاف و محرمانه و همراه با زیان فراوان از جمله حق دلالی و ارزانفروشی است و گاهی برای خرید یا فروش یک کالا شش به هفت واسطه نیاز است که هزینهی همه اینها باید پرداخت شود.
بنا به گزارشهای منتشر شده در داخل ایران که بسیار خوشبینانه تنظیم شدهاند، در دو دولت احمدی نژاد و دولت روحانی، حدود ۴۰۰ میلیارد دلار صرف دور زدن تحریمها شده است.
کل بودجه سال ۱۴۰۰ رقمی معادل ۱۰۶ میلیارد دلار است. یعنی با پول هدر رفته برای دور زدن تحریمها میشد ۴ سال هزینه کل کشور را تامین کرد.
البته این فقط بخشی از هزینههای تحمیل شده بر کشور به دلیل بلندپروازیها و خیالپردازیهای حکومت فقهاست که گاهی تا تشکیل امپراتوری شیعه هم ادامه مییابد آنهم در حالی که هزینهی تحقق ناممکن این خیالات از سرمایههای مردم ایران تامین میشود.
بطور مثال هزینه ماجراجوییهای علی خامنهای در منطقه هزینههای هنگفتی داشته و حکومت ایران تنها در سوریه حدود ۳۰ میلیارد دلار هزینه کرده است و البته همچنان هزینههای گروههای شبهنظامی در عراق و یمن و همچنین بودجه حزبالله لبنان که تماما توسط ایران تامین میشود نیز باید به آن اضافه کرد.
البته در این مطلب صرفا به موارد هزینهای اشاره شد و اقدامات خسارتباری شبیه قرارداد ۲۵ ساله با چین و یا واگذاری سهم ایران از دریاچه کاسپین (مازندران، خزر) و مواردی از این دست نیازمند بررسی دقیقتری است.
به موضوع ابتدایی این سخن باز میگردم که تداوم حکومت روحانیون برای ایران زیانبارتر است یا یک انقلاب دیگر؟!
صرفا نگاهی به آمار و ارقامی که در بالا به آن اشاره شد که فقط مشتی از خروار است نشان میدهد حکومتی که با نام جمهوری اسلامی بر ایران حکمرانی میکند چنان خساراتی بر کشور وارد کرده که فقط با سالها مشقت ممکن است جبران شود و بنا بر تجربه و ساختار این نظام نیز، جمهوری اسلامی هرگز شیوه اصلاح در پیش نمیگیرد و در همواره بر همین پاشنه خواهد چرخید و یک انقلاب و تغییر بنیادین با همه خساراتی که ممکن است داشته باشد باز این خسارات از موجودیت و تداوم این رژیم کمتر خواهد بود.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.