نامه ی سرگشاده  به محسن نامجو

{محسن نامجو و “آزار جنسی”} مطلبی است که من نوشته ام پیش از پخش معذرت خواهی اخیر نامجو و بازپحش یک ویدئوی توضیحی بر اعتراضات از او در زمان گذشته که آن نیز بعد از عذر خواهی در مقابل چشم کاربران شبکه های اجتماعی قرار داده شد. لحن سخن و آن چه در این ویدئو گفته می شود نشانگر آن است که چگونه کسانی که به قدرت می رسند در یک موقعیت اسثتنائی قرار می گیرند و خود را در جایگاهی می بینند که بتوانند هرگونه که خود می خواهند عمل کنند و دقیقن همان ایرادی را که به دیگران می گیرند خود اعمال کنند. به این مهم در زیر می پردازم. باوجود این هنوز مطلبی که من پیش از دیدن این ویدئو ها برای اخبار روز فرستادم کماکان راهکاری را که باید در پیش گرفت در مواجهه با چنین رویکردهای اجتماعی ارائه داده است که بدون در نظر گرفتن آن فقط نوعی خشم بدون تعقل، بدون سند و مدرک و بدون نگاه به واقعیت آن گونه که هست قضاوت و داوری خواهد کرد و به شکل دیگری همان رفتاری را در پیش خواهد گرفت که همه به آن انتقاد دارند.

اما در مورد واکنش های نامجو: ۱- چند سال پیش ویدئویی کوتاه از او منتشر می شود که در آن قاطعانه تمام اعتراضات را رد می کند. ۲- عذر خواهی اخیر او بعد از افشاگری های دختران “مورد آزار”. ۳- باز پخش ویدئویی از نامجو که گویا پس از اعتراضات برخی فمینیست ها در چند سال پیش از این به “آزار جنسی” در نامجو پرداخته.

این ویدئوها الان دست به دست می چرخد. در این جا مختصات این حرف ها را به طور خلاصه ذکر می کنم

۱- برگرداندن انتقاد به منتقد. که اگر چه حرف های درستی هم در آن دیده می شود اما به شیوه ایست که قبل از این و حتی حالا ما درایران دیده ایم زمانی که مثلن سعید سلطان پور را دستگیر می کنند و می گویند که قرص ضد حاملگی درخانه اش پیدا کردیم. به جای این که مطرح کنند که مثلن کتاب های “ضاله” در خانه اش دیدیم یا او را به علت مخالف خوانی باسیستم دستگیر می کنیم. و منتقد را از هر خوبی درجهان تهی می کند برای اینکه حرف خود را به کرسی نشاند. یعنی اگر حرفی هست واعتراضی به نحوه ی نقد باید فقط اتکا کرد به حرف ها و آن ها را استدلال نمود. وگرنه شما آقای نامجو از کجا می دانید که طرف لزبین شده است چون به نگاه شما برورویی ندارد. شما اعتراض می کنید که مردم عادی و بیسواد در شبکه های اجتماعی که این گونه خشم دارند نمی دانند در درون آدم چه می گذرد. حال شما از کجا این گونه قضاوت می کنید در مورد علل گرایشات جنسی یک منتقد و آن چه که در درون او می گذرد. من این موضع را خارج از تایید یا تکذیب حرف های آن منتقد می زنم. آیا آقای نامجو این شیوه خود از همان نگاه عوامانه سرچشمه نمی گیرد در زمانی که پای استدلال چوبین می شود؟

۲- دختر و داس…. هیچ فرق نمی کند بین آزار جنسی و قتل در اساس. یکی در مرحله ی پائین تر از دیگری قرار دارد. و کسی که اقدام به آزار جنسی می کند می تواند پتانسیل ارتکاب به قتل را نیز داشته باشد. و این که شما بگوئید از پدر قاتل با داس حرف بزنید اما نه از دست درازی شما به بدن یک زن شاید نمی دانید که هردوی این ها دوروی سکه اند. این که یک دختری چون در قشر بالاتری از جامعه قراردارد و از روی بیکاری و سرگرمی به کلاس نقاشی می رود آیا معنایش اینست که اگر به او دست درازی کردند نباید حرف بزند؟ و اگر او حرف نزد دیگری هم چیزی نباید بگوید؟ شما آقای محترم مانند یک روستائی که یک دفعه توی شهر افتاده است و از هولش توی حلیم می افتد حرف می زنید. همین دست درازی های کوچک از جانب پدر، دایی، عمو، همسایه و معلم و رئیس کار و غیره است و ندیدن آنها و بی مسئله دانستنشان که در نهایت در یک جامعه نیز کماکان همان عادت طبیعی جلوه می کند.

۳- با حقارت مطرح می کنید که شما از هتلت رفتی و پناهندگی گرفتی. خوبست که خود شما هم پناهنده اید. لابد چون فکر می کنید الیت از نوع افلاطونی اش هستید فقط حق شماست که پناهنده شوید. شاید یادتان رفته است که در ایران چه خبر است و دورهم شده اید و اصلن خبر ندارید که آرزوی هر ایرانی نجات از آن جهنم دره است. درست یا غلط اما حق هرکسی است که بخواهد خود را از جایی که نه کرامت دارد و بخصوص به عنوان زن در معرض تبعیض چندگانه بیرون بکشد. و حال که مثل شما بیرون آمده پس حق ندارد حرف بزند بخصوص که اگر خودش در گیر ماجرا نبوده وحق ندارد از ظلمی که به دیگری شده است صحبت کند. مانند اینست که بگوئید کسی را به ناحق به زندان می اندازند. فقط خود او حرف بزند. و دیگران خفقان بگیرند. و چند انگ بیسوادی و بی هنری و زشتی هم بارش کنید. یعنی نگاهی جنسیتی تر و نژادپرستانه تر از این نمی توان یافت در برخورد به حقوق آدم ها.

۴- “اقا شما دارید کسی رو از کار می اندازید که ببخشید با کمال تواضع عرض می کنم یک ساعت نفس کشیدنش برابر با ۶ ماه زندگی هریک از شماهاست” این از افاضات شماست آقای نامجو. این جا نیز شما خود را در جایی نهاده اید که به علت سخت کاریتان هرکاری می بایست برای شما مجاز باشد. متاسفم که ادعای مطالعات شما در افلاطون و فوکو و غیره بسیار سطحی است. و البته به همین دلیل مانند بسیاری فلسفه پژوهان مبتدی فلسفه در ایران و افغانستان حالا گمان می برید حاکم شرع مطلقه هستید. افلاطون اگر از الیت حرف می زند صحبت از الیتی است که دانش بالایی دارد و آنها را محق می داند در راهبری جامعه. اما هیچ گاه دیگران را از حقوقشان سلب نمی کند. و فوکو می گوید دانش انسان را قدرتمند می کند برای این که روابطی درست برقرار کند با دیگران. و شما نمی دانید که شاخص ترین هنرمندان با یک دست درازی کوچک به یک زن بدون اجازه ی او در غرب سال ها زندان کشیده اند و از کار برکنارشده اند . در ایران است که آقایان بعد از جرم راست راست توی خیابان راه می روند. این جا ایران نیست آقای نامجو. شما باید تاوان هردست درازی ای را که بدون اجازه ی طرف انجام داده اید بدهید. و این البته باید ثابت شود پس از مطالعه ی دقیق همه جانبه. شما همان طور که گفتم مثل یک روستائی که وارد شهر شده و حالا به چیزهایی دست یافته است، فکر می کنید فقط شمائید که تلاش می کنید. وهمه فقط روی شما زوم کرده اند که ببینند چه می کنید. خیر امر به شما مشتبه شده است. هرکس زندگی خود را می کند. و هرکس علائق خاص خود را دارد. شما را بخشی از جامعه می پسندد. همین. خیلی افراد مطلقا هنر شما را نمی پسندند و از اطوارهایتان خوششان نمی آید. فکر نکنید اگر شما نباشید اتفاق خاصی می افتد.

۵- از “نه یعنی نه” پیراهن عثمان ساخته اید و “راز و نیاز” را به “ناز و نیاز” مبدل. درست است همه جا “نه معنای نه” را نمی دهد. در عین حال همه جا هم سکوت علامت رضایت را نمی دهد. حتی آری می تواند نه باشد. و زبان بدن همواره “این چه نگاه کردن” به معنای خواهش نیست. می تواند رد خواهش باشد. و شما اگر یک گزاره را گفته اید بقیه اش را هم بگوئید. بگذریم که این یک امر وطنی نیست. بل جهانی است. ما زیاد داریم در ادبیات جهان. داس دینگ معروف از همین چیز مشخص حرف می زند که نمی توان از آن نام برد. و متاسفانه شما هنوز نه غرب را شناخته اید، نه فلسفه و افکارش را ونه باهمه ادعاهایتان دخترانشان را هم نمی شناسید. و گمان می برید که در غرب همه چیز کامل است و دودوتاچهارتاست. متوجه نشده اید که بشر بشر است حتی در والاترین مقام و با ویژگی های خاص خودش در مقاطع خاص. در تمام جهان، زن و مرد هم ندارد، هرکس می تواند در شرایطی قرار بگیرد که نتواند واکنش درست نشان دهد. “نه” یا “آره” ی قاطع بگوید. در معذورات قرار می گیرد. بخصوص در ارتباط با هنرمندی که ازش بت ساخته است و نمی داند با او چه گونه باید رفتار کند. این که صبح آن خانم دکتر فیلسوف نمی گذاشت شما از خانه بروید – حالا معلوم نیست که چقدر این امر صحت داشته باشد با توجه به این همه پپسی هایی که برای خودتان بازکرده اید – معنایش این نیست که شما فکر کنید هر “نه” می تواند “آری” تلقی شود.

۶- از ژیان قمیشی حرف زدید. ژیان قمیشی ۱۰۰ هزار دلار خرج کرد و یک وکیل گرفت. از خودش مطمئن بود و بُرد. هیچ پولی هم به افترازنان داده نشد. برخلاف تصورات غلط شما. یا احتساباتتان که فکر می کنید همه چیز با پول درست می شود. یا خریداری می شود. هم چنین است در مورد سیاهان می-تو. بله به زنانی که ثابت کردند به آنها آزار جنسی وارد آمده آزار دهنده بخشی از تاوانش را باید با پول می داد. اما آبروی رفته اش را با هیچ پولی نمی شد خرید. و شما تنها یک راه دارید. با اقرار هایی که کرده اید در باره نیشگون و “نه” به معنای “آره” و یعنی که چیزهایی در این میان بوده است، صادق باشید. نه یک معذرت خواهی الکی بلکه به طور مشخص بیائید مثل زنانی که حرف زده اند حرف بزنید. ریشه یابی کنید رفتارتان را و بله هزینه هایش را هم خواهید پرداخت. دیگر محسن نامجو آن محسن نامجو نخواهد بود اگر حتی اندکی از حرف ها واقعیت داشته باشد و در حد حتی آزار جنسی در سطوح پائین باشد که جرم چندانی ندارد. بویژه که معذرت خواهی اش را همه فهمیدند که قلابی بوده است شاید برای فرار از عواقب اعتراضات علنی، چرا که آن ویدئوی دیگر همه ی این عذر خواهی ها را شست و از اذهان بیرون ساخت.

من این متن را به محض شنیدن ویدئوهای نامجو در فیس بوکم پست کردم.

محسن نامجو و “آزار جنسی” – مهین میلانی

۱- محسن نامجو کسی که در یک خانواده ی فقیر رشد پیدا کرده، درجامعه ای زندگی کرده که محدودیت رفتارهای طبیعی آدم ها به شدت بر روح و روان و جسم آدمیان تأثیر می گذارد، و کسی که با نوآوری هایش بخصوص در موسیقی سنتی یه عنوان یک سوپر استار در میان ایرانیان شناخته شده و محبوبیت و در این راستا قدرتی کسب نموده که می تواند او را در موقعیت استثنائی قرار دهد، بلاشک می تواند اشتباهاتی داشته باشد. اما این که عملکردهایش را در ارتباط با زنان از جنس آزار بشناسیم باید در باره اش حرف بزنیم. و بخصوص قبل از این که این امر اثبات شده باشد هرنوع موضع گیری غیراخلاقی و غیر قانونی است. بخصوص در غرب که امکان روشنگری به شکل های متفاوت وجود دارد و دست کم از طریق مناظره ها و اطاق های بحث های رودررو می توان بهتر به واقعیت امر پی برد. به علاوه با توجه به برخی مرد ستیزی های اخیر برخی فمینیست ها هم چون سفید ستیزی برخیررنگین پوستان و کاسه های داغ تر از آش سفید پوستشان، و هم چنین ناروشن بودن مفهوم “آزار جنسی” و تمایز آن با طلبیدن برای همگان و ایذا شکل های مختلف رابطه و کلیشه ای دیدن روابط به صورت هایی که در اذهان جا افتاده است می بایست تمامی حرف ها و اعتراضات با درنظر گرفتن جوانب مختلفش سنجیده شود. وگرنه گوش کردن صرف به حرف های معترضین نمی تواند آن گونه که ما تصور می کنیم مسئله را طرح نماید. برای مثال تعداد زیادی زنان شکایت بردند که ژیان قمیشی، آیکون معروف سی بی سی در کینک سکس با آنها خشونت به خرج داده است. وکیل ژیان قمیشی در دادگاه ثابت کرد که هیچ کدام خشونت نبوده است. یعنی خیلی از آنها دروغ گفته بودند و با ضدو نقیض های خودشان ثابت شد که روابط آن ها یک کنش و واکنش دوجانبه بوده است. این زنان همه کانادایی بودند و فرهنگی که برآنها حاکم بود متفاوت است با فرهنگ روابط ایرانیان. ژیان قمیشی نیز بزرگ شده ی انگلستان و کاناداست. لذا صورت مسئله به شکل دیگری در مورد نامجو و زنان معترض که همه ایرانی هستند و مهاجر به غرب با پس زمینه های فرهنگی ایرانی متفاوت است. 

۲- صرف این که نامجو اولین خواسته اش از بشری دستورنژاد این بوده که در هتلی یکدیگر را ملاقات کنند به هیچ رو به معنای آزار جنسی نیست. حتی نمی توان گفت که استفاده ی ابزاری بوده است. او تقاضا داده و دختر رد کرده است. این که عرف معمول بخصوص درجوامعی مانند ایران چنین است که برای رسیدن به مرحله ی رختخواب می بایست ملاحظاتی داشت از جمله دیدارهای اولیه در جاهای دیگر مثلن برای آشنائی و غیره و از این حرف ها می تواند دیدگاه اکثر دختران کشورهایی مثل ایران باشد و بخشن زنان غرب. اما یک آیه نیست. نسخه ی پیچید ه شده برای همگان نیست. آن چه که وجود داشته کششی بوده که مسبب دعوت نامجو از  دختر شده است. و جذابیت های بین آدم ها از این نوع درنهایت یک کشش جنسی است. یعنی در حادترین وضعیت عاشقانه اش نیز لاملای لیبیدو، این آمیب همیشه حاضر که مهم ترین رانش زندگی را نمایندگی می کند، نقش اولیه را دارد. و یعنی تمام آن ملاحظات اولیه فقط درحد همان ملاحظات است. وگرنه اگر دوطرف بی قید و بند باشند این ملاحظات می تواند به صفر برسد یعنی هردو طرف خیلی سریع پاسخ بدهند به اصلی ترین نیازشان. در فرهنگ سنتی ایران که در حال حاضر در حال ترانزیسیون است یعنی بین سنت ومدرنیته معلق می زند اگر کسی در همان هنگام آشنائی خواست جنسی اش را بروز دهد به آدم بی نزاکت و هیز و بی فرهنگ  و اخیرا به زبان فمینیست ها آزار دهنده ی جنسی شناخته می شود. از نظر من چنین آدمی صادق ترین آدمی است که می توان یافت. زیرا از همان آغاز رفته است سر مطلب. حال می ماند که تو هم خواست و طلب ونیاز او را داری یا نداری. اگر داری که بسم الله. اگرنداری یک جواب منفی می دهی و کارتمام می شود. هیچ اعتراضی هم نیست. و تا زمانی که از این حد بیشتر نرفته است یعنی مرد اصرار به خواستش نداشته و ماجرا را رها کرده باشد ماجرا تمام است. 

۳- اما می ماند قسمت دوم ماجرا. این که محسن نامجو از موقعیتی که در فضای فرهنگی موسیقی کسب کرده بخواهد به علت جواب ردیه ی دختر از او انتقام بگیرد و بخواهد آن دختر را از آن فضا حذف کند. فرهنگی که مختص همه ی ایرانیان است. یعنی به محض اختلاف یا رد یا اعتراض اولین کنش حذف است. ببینید الان چقدر کاربران فیس بوک را بایکوت کرده اند به علت ریپورت هایی که داده اند. چون نقدهای این کاربر را نتوانسته اند تاب بیاورند. یا در همین فیس بوک، کسی اگر بیشتر از به به و چه چه بگوید و کمترین مخالفتی نشان دهد یا کامنتش را پاک می کنند، یا پست را و یا فرد را کلن بلاک می کنند. اما این حرکت نیز آزار جنسی نامیده نمی شود. به این می گویند یک موقعیت استثنائی. مگر این که باز این طرفندی باشد برای نیتی خاص. که در این صورت نیز اگر طرف مقابل که عاقل و بالغ است و کم تجربه هم در روابط نیست پس بزند باز آزار جنسی نامیده نمی شود مگر این که موجب دردسر بشود. ژیان قمیشی نیز با این که کنشی ازنوع آزار جنسی نداشت و تمام روابط با توافق طرفین بوده است، اما به علت سوپر قدرتی که در سی بی سی پیدا کرده بود و حالا مجری بسیاری از برنامه های هنری بود و برنامه ی دو ساعتی هرروزه اش شب ها نیز بازپخش می شد و ۱۸۰ ایستگاه رادیویی در آمریکای شمالی برنامه اش را دوباره پخش می کردند صاحب قدرتی شده بود که حرفش حرف بود. این قدرت می تواند یک وضعیت استثنائی به او بدهد. لینک مطلبی را که در باره ی فیلم elle  نوشته ام در این جا می گذارم که ببینید چگونه صاحب قدرت که کارگردان عامدانه او را از میان زنان انتخاب کرده به راحتی تمام قوانین انسانی را زیر پا می گذارد و دیگران هم به آن تن می دهند. اگر حرف هایی که در این باره زده شد صحت داشته باشد محسن نامجو محکوم است که مسائل شخصی واحساسی اش را در فضای کاری دخیل می کند. همان گونه که پیش از این نیز دختران بخصوص با مشاغل بازیگر و خبرنگار با یک چنین مواردی روبرو بوده اند در ایران. و در خارج از کشور نیز کارگران و کارمندان و هنرمندانی که جهت از دست ندادن موقعیت شغلی تن داده اند به خواست های جنسی آقای رئیس. با این حال حتی اگر محسن نامجو نیز از موقعیت خود بهره گرفته باشد که موقعیت شغلی دختر را متزلزل کند باز آزار جنسی محسوب نمی شود و در کاتگوری دیگر جا می گیرد. 

کشتن شخصیت و نارسیسیسم در ELLE

خواب بیداری KhabBidari: کشتن شخصیت و نارسیسیسم در ELLE (vancouverbidar.blogspot.com)

۴- مردانی که دختران زیر ۱۵ساله را به دام می اندازند بخصوص در ایران بی شمارند. با قوانینی که وجود دارد مردان متأهل یا مجرد سن بالا دختران کم سن را به سوی خود جلب می کنند. می دانند که آینده ای با آنها نخواهند داشت. ودرواقع با زندگی آنان بازی می کنند. می دانند که این دختران کم تجربه پراحساس هستند. به سوی آنها جلب می شوند با چشم اندازی رؤیایی. اما مرد بعد از مدتی دختر را به حال خود وا می دارد. و برایش مهم نیست که این دختر چه ترامایی را با خود تا آخر عمر خواهد داشت. درست است که تجاوزی صورت نگرفته، و ظاهرن دختر توافق داشته است، اما جلب نظر دختر جوان و بی تجربه به منظور یک وقت گذرانی موقت خود به نظر من نوعی تجاوز به حریم زندگی حال و آینده ی او محسوب می شود. این عمل از جانب مردان در ایران به علت قوانین مردسالارانه ی شدیدی است که به مردها اجازه می دهد ۴ زن و ده ها صیغه داشته باشند. و جامعه قبحی در این کار نمی بیند. و حتی اگر اعتراضی از جانب دختر بشود تمام تقصیر ها را به گردن دختر می اندازند. در جامعه ای که هنوز حتی در این وضعیت ترانزیسیون بین سنت و مدرنیته دختری را که آزاد است طرد می کند. و این مطرود کردن می تواند دختر را به خیلی جاهای باریک بکشاند. نمونه ی این نوع برخوردها را در ماجرای آغداشلو می توان دید. سرانجام زندگی محمد نجفی و میترا استاد را هم که همه می دانیم. که به شکل دیگری دوزنه بودن مرد می تواند زندگی ها را به باد دهد. 

۵- فمینیسم در دنیا، هم چون نژاد پرستی به شکل مبتذلی در غرب در آمده است. و پیروان ایرانی آنها نیز گاهی از این ابتذال بری نیستند. فمینیسم به معنای کسب حقوق گرفته یا نداده شده گاهی به شکل افراطی خودش در آمده به طوری که به مرد ستیزی تبدیل شده است. یا مد شده است که حرکت های اتفاقی و یا طبیعی و بدون غرضی که هیچ قصد آزاری را ندارند به عنوان آزار جنسی علم می کنند. در شهر ما مونترال به همین ترتیب خواستند آبروی مردی را ببرند. او اما بیکار ننشست. مسئله را به دادگاه برد و بُرد. آن هم در کشوری که اغلب قاضیان بیشترطرف زنان را می گیرند. در نژاد پرستی نیز به همین صورت است. برخی سفید پوستان شده اند کاسه ی داغ تر از آش و گاهی حرف ها و کنش های معمولی آدم ها را نژادپرستانه تلقی می کنند. یک بار یک پروفسور سیاه پوست اعتراض کرده بود که چرا شما نوک حمله ی خود را به مشکلات طبقاتی نشانه نمی گیرید. خلاصه ی کلام این که خیلی موارد در هم می تنند و مشکل بتوان واقعیت را از غیرواقعی تشخیص داد. 

۶- و دست آخر حرکت دختران که خودشان هم ممکن گاهی کرم داشته باشند. منظور دختران عاقل و بالغ و چشم و گوش باز و دنیا دیده مانند دخترانی که متعارض شده اند و محسن نامجو را متهم به آزار جنسی کرده اند. من البته حکم نمی دهم و تا واقعیت روشن نشود نمی توانم کسی را محکوم کنم. در کل اگر زنانی رفتارهای کسی را نپسندیده اند چقدر با او قاطعانه برخورد کرده اند. چقدر با کنش هایشان یک جورهایی نشان داده اند که مطلقا خواستار رابطه نیستند. یا که با حرکت هایی یا حرف هایی چراغ سبزهایی داده اند و طرف را امیدوار که با وجود برخی ناهنجاری ها گویا هنوز انرژی هایی این وسط هست. چقدر ننه من غریبم بازی در می آوریم و چقدر خودمان را باور داریم. و چقدر تحت تأثیر دیگرانیم. و چقدر کلاه خود را قاضی می کنیم که خود ما در این کشش چقدر می توانسته ایم نقش داشته باشیم. 

بدون در نظر گرفتن همه ی این موراد هرگونه اظهار نظری فقط از روی احساسات است. و بدون این که ما بخواهیم متاسفانه می تواند زندگی و آینده ی کسانی را بیهوده به باد دهد. ما می شناسیم کسانی را که ۲۰ سال بی گناه در زندان گذرانده اند در همین آمریکای شمالی و بعد ثابت شده است که بی گناه بوده اند. ژیان قمیشی با این که تبرئه شد، اما دیگر آن ژیان قمیشی سابق نیست. اگرچه با روحیه ی محکمی که دارد تلاش می کند تا همان جایگاه پیشین را برای خود جلب کند. و اما حرف زدن دختران یک حرکت پیش رفته است. حتی اگر از نقطه ی غلطی طرح شده باشد. سبب  می شود واقعیت های جامعه برملا شود و از پوسته ی پنهانی اش بیرون بیاید. و جامعه را با دید بازتری و با نگاه منصفانه تری به ظلمی که در کل به زنان رفته است نگاه کند و هم چنین از اتهامات احساسی اجتناب نماید. 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)