سه بحثی که در لینک زیر ملاحظه میکنید پیش از این بصورت مطالبی جداگانه و مستقل منتشر شده بودند. ضمن اینکه محتوا و مضمون هر سه بحث همچنان دست نخورده باقی مانده است در انتشار جاری این مباحث سعی کردم بکمک ویراستاری مطالب آنها را تا حد توانم مستدل تر و روان تر کنم.

 در «کشمکش ایران و آمریکا» تلاش کردم جایگاه مبارزه طبقاتی در سطح فرا کشوری را بتصویر بکشم﮳ تمرکز این نوشته بر خلاف نظریه های متنوع “غارت” تلاشی برای نشان دادن منافع مشترک فرا کشوری طبقه سرمایه دار و صف بندی مشترک دولتهای بظاهر متاخصم علیه طبقه کارگر در ایران است.

 تمرکز «در نقد “جنبش سلبی و اثباتی”» دفاع از جایگاه مبارزه طبقاتی در یک کشور است. این یادداشت تلاش میکند نشان دهد که جنبش قائم بذات سرنگونی توهمی بیش نیست، که جامعه متشکل از آحاد سرنگون کننده و حکام نیست بلکه متشکل از طبقات است. همچنین در تقابل با تز مرحله ای سرنگونی و سپس کسب قدرت سیاسی، این نقد تلاش میکند نشان دهد که سیادت طبقاتی کارگر شامل دو جز لاینفک درهم شکستن ماشین دولتی بورژوائی  و برقراری حکومت سوسیالیستی است.

با اتکا به تئوری ارزش مارکس، «نقد تز نئولیبرالیسم» تلاشی برای نقد سوسیالیسم خرده بورژوائی است که امروزه هم مبلغ تز نئولیبرالیسم است و هم خود را “آنتی نئولیبرالیسم” معرفی میکند. علاوه بر آن این یادداشت با تکیه بر قانون گرایش نزولی نرخ سود باختصار دلایل هجوم به دستاوردهای کارگری در چند دهه اخیر را نشان میدهد.

اگر احزاب کمونیست کارگری و حواشی آنها را مین استریم  جنبش سوسیالیستی کارگری در ایران تلقی کنیم، سایر گرایشات و تشکلات سوسیالیستی رو به ایران به نحله های مختلف و دیر پاتری در جنبش عمومی سوسیالیستی تعلق دارند و به این معنا متمایز از کمونیسم کارگری اما دارای وجوه مشترک قابل ملاحظه ای با یکدیگر هستند. ضمن اینکه خود را متعلق به سنت کمونیسم کارگری میدانم اما به باور من نقد مارکسیستی از جامعه، اقتصاد، سیاست و پراتیک انقلابی در بیش از دو دهه گذشته چه در مین استریم جنبش سوسیالیستی کارگری در ایران و چه در جنبش عمومی سوسیالیستی، بعنوان یک اصل و نه مطلقا، غایب بوده است. 

عباس گویا

آوریل ۲۰۲۱

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)