برخی به درستی و دلسوزانه نرگس محمدی را نقد میکنند تا او در مسیر مبارزه درستتر گام بردارد و بتواند صدای جریانات حذف شده بیشتری باشد.
برخی دیگر اما به او پروژهای حمله میکنند تا فعال مدنی مستقلی وجود نداشته باشد، آنها چهرههای وابسته را میپسندند. آنها پروژهی سیاسی مشخصی دارند که در آن تکثر نیروهای مبارز پذیرفته نیست و همه باید سربازان یک فرمانده و مطیع یک پروژه و دستور واحد باشند. انقلابیگری آنها خوی توتالیتاریستی دارد، همه با ما و بر علیه آنها.
اما گروهی سومی هم هستند که از شدت استیصال و ناامیدی فقط میل به تخریب دارند؛ آنها نمیخواهند صدای بدون نفرت و تصویری بدون خشونت و آتش ببینند، این جماعت به تنگ آمدهاند،هرگونه منش سیاسی و روش مبارزاتی که دعوت به مقاومت بلند مدت و سماجت در حضوری مدنی( حتی با کنشهای کوچک) دارد را نمی پذیرند. آنها برعلیه هرگونه عمل سیاسی با افقهای بلند مدت میشورند، آنها سقوط میخواهند، فروپاشی میخواهند، امری فوری و کوتاه مدت، امری قاطع و ویرانگر؛ آنها چیزی میخواهند که تعیّن بیرونی همه ارزشها و امیدهای درونیای باشد که در آنها فرو ریخته است.
حمله این گروه به نرگس نه از روی نفرت و نه از روی منطق است،بلکه نشانه بیتابی و بیطاقتی است که دچارش شده اند؛بیتابی که به بی عملی رسیده و جز حماسهای بزرگ و شور انگیزی و تصویری رویایی از لحظه سقوط آنها را به تحرک وانمیدارد.
فعالیت مدنی در ایران زیر ضرب دو گروه نامبرده و دستگاه سرکوب حکومتی است و از اینرو بیشتر از هر زمانی به دقت در بیان،تجربه در کنش،هماندیشی و نقد دلسوزانه و روحیه دموکراتیک در کارجمعی نیاز دارد.
نظرات
اتفاقا نگاه، هدف و راهکارِ گروه سوم درسته. سیستم کاملا فاسده و فروپاشی یک «باید» است!
هر گونه حاشیه و درگیری بی مورد نسبت به آن، یعنی پرداختن به هر چیزی غیر از «سقوط و فروپاشیِ این سیستم» اتلاف نیرو، زمان و سرمایههای انسانی و مالی بیشتر است.
لاس زدن با یک سیستم ناکارآمد و فاسد خطای فاحش و مسبوق به سابقه است.
و این چرخه پوچ و مردابگونه بس است!
چهارشنبه, ۴ام فروردین, ۱۴۰۰