سال ۱۴۰۰ آغاز شده است ولی مشکل جمهوری اسلامی با تحریم ها و رابطه اش با اسراییل و آمریکا باقی مانده  و تبدیل به مشکلی جهانی شده است که در آن قدرت های بزرگ دنیا آمریکا و چین و روسیه و اروپا، به علاوه ی اسراییل در آن درگیر هستند.

بایدن سیاست سخت تری  در برابر چین و روسیه اتخاذ  کرده.  قاتل نامیدن پوتین از جانب او بعنوان یک سیاستمدار کهنه کار غیر منتظره بود. وی همچنین با تحریم ۲۴ سیاستمدار برجسته ی چینی نارضایی خود را از سیاست چین ابراز داشت. یکی از بهانه های  بایدن مسأله ی ایغورهاست، البته وی نمی تواند خرید نفت ایران توسط چین را نادیده بگیرد.

وزیر امور خارجه ی چین، به نوبه خود، از نقض حقوق بشر در  ایالات متحده سخن گفت که ایالات متحده مدت هاست که بر اقلیت ها، به ویژه جمعیت سیاه پوستان ظلم کرده  و آمریکا را متهم به داشتن ذهنیت “جنگ سردی” و استفاده از ابزارهای نظامی برای سرکوب سایر کشورها به بهانه ی امنیت ملی کرد. با این حال نقش اقتصاد چین در جهان انکار ناپذیر است. چین قدرت بسیار بزرگی است و با ۶۴ کشور رابطه ی اقتصادی دارد. آنچه مسلم است رابطه ی آمریکا با چین به سطح دوران ترامپ بر نخواهد گشت .

همکاری آمریکا با روسیه براساس همکاری و نزاع شکل گرفته و کریمه و اوکراین از موارد اختلاف است و آمریکا نگران توان بالای نظامی روسیه است. در رابطه با روسیه نیز مشکل ایران جایگاه خاص خود را دارد. روسیه موافق برجام است و در ساختن نیروگاه های اتمی ایران مشارکت دارد و ضمن همکاری نظامی در سوریه رابطه اقتصادی گسترده  ای با کشور ما دارد.

آمریکا با سلاح تحریم به مقابله با روسیه و ایران برخاسته و افزون بر آن با قانونی که در سال ۲۰۱۴ تصویب کرده به فرستادن سلاح به اوکراین، گرجستان و مولداوی ادامه خواهد داد، زیرا این کشورها گرچه عضو ناتو نیستند ولی به ناتو وابسته اند.

گرچه  روسیه پس از رشد اقتصادی چین، به مقام برادر کوچکتر سقوط کرده ولی آشکار است که چین شریک تجاری مهم اوست و همکاری این دو پس از بحران اوکراین و وخیم شدن روابط با آمریکا اهمیت بیشتری پیدا کرده است.

اینکه روسیه و چین تا کجا با ایران همراهی خواهند کرد همواره مورد پرسش بوده است اما در اینکه ایران نقش ژئوپولتیکی مهمی برای هر دو کشور در برابر آمریکا دارد، شکی نیست و برخی  از آنها بعنوان متحدان طبیعی نام می برند. گمان می رود این همکاری اقلاً تا زمانی که ایران از NPT خارج نشده ادامه داشته باشد.

جمهوری اسلامی تا کجا می تواند مقاومت کند؟

آیا جمهوری اسلامی تاب مقاومت در برابر تحریم ها و تهدیدات روزافزون را دارد؟

حکومت اسلامی تا به امروز مقاومت کرده و می خواهد از طریق یکدست کردن حکومت با وادادگی اصلاح طلبان که چون موریانه حکومت را خورده اند و می خواهند هستی کشور را بباد بدهند، مقابله کند. اما پس از جنبش سبز، جمهوری اسلامی دیگر از پشتیبانی مردمی وسیع در باب سیاست خارجی برخوردار نیست و با مقابله با شورش ها و عصیان ها و کشتار بیرحمانه، مردم را هر چه بیشتر از خود رانده است. تکیه به چین و شوروی بویژه با سوابق تلخ تاریخی که از روسیه در اذهان زنده است و با تبلیغات منفی که جریان دارد، برای مردم بدیهی نیست.

ظریف و روحانی طی مذاکرات محرمانه ای که دارند می کوشند کار را مطابق میل خود به انجام برسانند، ولی همه می دانند که تأیید خامنه ای لازم است و به نظر می رسد ظریف و روحانی دیگر مورد اعتماد او نیستند. پس باید تا خرداد و تا «انتخابات» ریاست جمهوری باید صبر کرد. دو مسأله برای ایران حیاتی است که حریف خواستار گرفتن هردو آنهاست: نیروهای نیابتی و زرادخانه ی موشکی. جمهوری اسلامی تا کنون با این دو کارت بازی کرده است و جلوی حمله را گرفته است. اگر قرارداد صلح کاغذی هم پس از خرداد امضاء شود و ایران این دو کارت را ببازد هیچ تضمینی برای آغاز حمله به ایران از جانب آمریکا و اسراییل وجود نخواهد داشت. چون به تجربه می دانیم که قرارداد با آمریکا اعتباری ندارد و اسراییل هم از توان واکنش ایران می ترسد.

آیا آمریکا حاضر است از این دو مسأله چشم بپوشد و تحریم ها را بکاهد؟

 پاسخ منفی است.

آیا برای جمهوری اسلامی امکان دارد که دست از موشک ها بردارد و از پشتیبانی نیروهای نیابتی نیز چشم بپوشد؟

پاسخ منفی است زیرا نیروهای نیابتی هم جزیی از سیستم دفاعی کشور است.

پس راهی جز مقاومت برای ایران نمی ماند. مقاومتی که معلوم نیست چند سال طول بکشد و مردم چقدر طاقت بیاورند.

راه حل چیست ؟

بعید است پس از انتخابات خرداد هم این مشکل حل شود ولی ادامه ی این وضع نیز غیر ممکن است. امید داشتن آمریکا و اسراییل به اینکه یک شورش دستجمعی این حکومت را وادار به سقوط کند بیهوده است زیرا این حکومت تا بن دندان مسلح است و برای زنده ماندن خود مقاومت خواهد کرد. ضمن اینکه مردم سازمان یافته نیستند و به فراست دریافته اند که شورش های کور به نفع ثبات کشور نیست و از جنگ داخلی می ترسند و از طرف دیگر نمی خواهند کشور تجزیه بشود.

آیا راهی برای برون رفت از بن بست این مذاکرات هست ؟

با تمامیت خواهی آمریکا که جز تسلیم مطلق حریف به چیز دیگری فکر نمی کند و نیز زیاده خواهی اسراییل، چشم انداز مثبتی دیده نمی شود. ولی اگر جمهوری اسلامی بصورت رسمی از حذف اسراییل سخن نگوید شاید بتواند بهانه ی کمتری به اسراییل بدهد و راه را به یک مذاکره عقلانی و متعادل همواره کند.

اسراییل خود گرفتار مشکل مردم فلسطین است. نا امیدی فلسطینی ها و ادامه ی ساخت و ساز در شهرک ها خواه ناخواه منجر به اعتراضات دیگری خواهد شد که هنوز فرصت بروز همگانی نیافته است. آیا  انتفاضه ی مسلحانه  دیگری در راه است ؟

 بخشیدن اورشلیم به اسراییل  توسط ترامپ نیز بر خشم اعراب دامن زده است. گرچه امروز سکوت حکمفرماست و حاکمان امارات و عربستان با اسراییل ناتوی عربی درست می کنند ولی نارضایی مردم کشورهای عربی آتش زیر خاکستر است و شعله ورخواهد شد. چنانکه جنبش بهار عربی نشان داد، سمت و سوی حرکت های مردمی در کشور های عرب به سود اسراییل نیست.

جمهوری اسلامی با قرارداد برجام نشان داد که حاضر به سازش سیاسی هست ولی طرف مقابل طالب همه چیز است بدون آنکه امتیازی بدهد. دستکم در این مورد جمهوری اسلامی بازیکنی منطقی بوده ولی رئیس جمهوری آمریکا قرارداد را زیر پا گذاشته است. اکنون آشکار است که ایران بمب اتمی ندارد ولی هنوز از این شعار برای تبلیغات استفاده می شود. برای حل مسأله از راه دیپلماسی جمهوری اسلامی می تواند به کنترل بین المللی تن در دهد ولی آیا رضایت اسراییل به این ترتیب تأمین خواهد شد؟

آمریکا و اروپا باید در این مورد اسراییل را وادار به تمکین کنند وگرنه در آینده ای نه چندان دور ای این معضل می تواند به جنگ کشیده شود و خاورمیانه را به آتش بکشد و کسی نمی داند شاید جرقه ای بشود برای جنگ سوم جهانی. مدت هاست دنیا در حالت صلح مسلح بسر می برد. اکنون آمار فروش اسلحه درجهان به خصوص در منطقه رکورد بی سابقه ای دارد و اگر ابتکاری برای صلح انجام نگیرد باید منتظر فاجعه های بزرگتری باشیم.

یکشنبه – ۱ فروردین ۱۴۰۰

۲۰۲۱-۰۳-۲۱

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)