درمطلبی با عنوان “چرا به تجمع ۱۷ اسفند حمله شد؟” مازیار گیلانی نژاد از “سندیکای کارگران فلزکار مکانیک”، علت حمله به تجمع ۱۷ اسفند در تهران را این دانسته که ناگهان “گروههای اجتماعی غیر بازنشستگی از فراخوان جلوی وزارت کار حمایت کرده و سایت ها و سازمان های سیاسی خارج از کشور این فراخوان را تبلیغ کرده” اند.

او نتیجه گرفته که “هر زمان تجمعی صنفی از حالت صنفی خارج شود و کسانی که ربطی به این تجمعات ندارند وارد این تجمع می شوند، بی تردید مورد هجوم واقع می گردد.” و اضافه کرده: “حمایت های خاله خرسه گونه سازمان های بی هویت خارجی جز اختلاف افکنی و پرونده سازی برای فعالان تاکنون نتیجه دیگری نداشته است.”

اگر خود وزارت اطلاعات می خواست در اطلاعیه ای رسمی به تشکل های مستقل کارگری اتهام امنیتی زده و برایشان پرونده سازی کند؛ احیانا بهتر از مازیار گیلانی نژاد نمی توانست این ماموریت را انجام دهد.

دستگاه سرکوب با یورش به تجمع ۱۷ اسفند در تهران پیام روشنی داشت: تشکل های مستقل هر بار و هر جا هر حرکت میدانی صورت دهند سرکوب شان می کنیم. حمایت حامیان جنبش کارگری در خارج از کشور را هم به کارمان بیاید بهانه پرونده سازی برای این تشکل های مستقل می کنیم.

مازیار گیلانی نژاد این هر دو پیام را مثل بازجوهای اطلاعات با لحن طلبکارانه علیه تشکل های مستقل مطرح می کند و علاوه بر آن چیزی را که بازجوها دربازجویی از بازنشستگان کنشگر به آنها گفته اند هم تبلیغ می کند و آن این که: نیروهای مستقل حق حمایت از مطالبات صنفی را ندارند و بازنشستگان مطالبه گر اگر می خواهند در امان بمانند و مورد یورش قرار نگیرند باید مطالبات صنفی خود را ذیل خانه کارگر یا تشکل های مورد تایید نهادهای امنیتی صورت بدهند و در تجمعات تشکل های مستقل شرکت نکنند.

مازیار گیلانی نژاد مدعی است که تشکل های حامی فراخوان تجمع ۱۷ اسفند بازنشستگان تامین اجتماعی دربرابر وزارت کار “ربطی به این تجمعات ندارند.” اما چنین ادعایی خلاف واقع است. همه نیروهایی که رسما از تجمع هفدهم اسفند اعلام حمایت کردند، جریان کارگری، بازنشستگی و فرهنگی بوده اند. گیلانی نژاد بهتر از همه می داند که سندیکاها و سه گروه بازنشستگی حامی تجمع ۱۷ اسفند و سایر گروههای حامی همگی مرتبط ترین جریان ها با بازنشستگان هستند.

بسیار عجیب و حتی مضحک است که جریانی که خود را “سندیکای بافنده سوزنی” می داند چنان ادعای مالکیت تجمع بازنشستگان تامین اجتماعی را می کند که حکم “بی ربط” بودن تشکل های مستقل بازنشستگان و دو سندیکای رزمنده یعنی سندیکای شرکت واحد و سندیکای نیشکر هفت تپه با تجمعات بازنشستگان تامین اجتماعی را صادر می کند.

آقای گیلانی نژاد شرم نمی کند که از موضع مالکیت تجمع بازنشستگان تامین اجتماعی به تشکل هایی که مطالبه گری برای بازنشستگان هویت شان است اتهام “بی ارتباط” بودن با اعتراضات بازنشستگان تامین اجتماعی می زند؟

آقای گیلانی نژاد به خاطر فقر شعور دمکراتیک و ترس مفرطش از وزارت اطلاعات نمی فهمد که اعلام حضور در هر تجمعی و یا اعلام حمایت از آن یک حق دمکراتیک است و هیچ جریانی نمی تواند این حق را انکار کند و به نام “صنفی” بودن دور تجمعات مطابق منویات اطلاعات و امنیت حصار و حفاظ بکشد.

او به خاطر انجماد فکری و نگاه توطئه نگرش نمی فهمد که هیچ جریانی حق ندارد اصل تهیه گزارش از تجمعی از سوی سایت اخبار روز یا هر سایت دیگر یا اعلام حمایت گروههای حامی جنبش کارگری در خارج از کشور از یک تجمع یا تحصن را صرفنظر از هر دیدگاهی که این حامیان دارند تخطئه کند.

آقای گیلانی نژاد بداند که سناریوسازی و گرای امنیتی دادن به بازجوها از طریق دوختن جریانات و رویدادهای مختلف به هم و ابراز ناخرسندی از این که چرا “فراخوان دهندگان از سوی پلیس سیاسی احضار و یا تهدید نمی شوند” هیچ کمکی به مطرح شدن او نمی کند.

وارد دوره ای شده ایم که جنبش مطالباتی مزد و مستمری بگیران از روی تشکل های زرد و سیاه شبه کارگری و امنیتی گذشته اند؛ به کف خیابان پا گذاشته اند و به نیروی اتحادشان حق خود را می گیرند. در چنین دوره ای دنباله روی از دنبالچه های جناح های درون و حاشیه حاکمیت در میان گروههای مطالبه گر و تخطئه همبستگی و همگرایی مبارزاتی مزد و حقوق بگیران، سرنوشتی بهتر از رسوایی و طرد و انزوا ندارد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)