دادستانی “دادگاه بین‌المللی مردمی آبان” امروز ۱۳ اسفند ۱۳۹۹در نامه‌ای به سفیر جمهوری اسلامی در لاهه ضمن احضار ده‌ها تن از مقامات جمهوری اسلامی، خواستار ارائه مدارک از سوی جمهوری اسلامی درباره وقایع آبان ۱۳۹۸ شد.

▪️دادستانی از سفیر جمهوری اسلامی در لاهه خواسته تا علاوه بر علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، به حسن روحانی، رییس جمهور، علی شمخانی، رییس شورای عالی امنیت ملی، ابراهیم رییسی، رییس قوه قضاییه، عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور، محمود علوی، وزیر اطلاعات اطلاع دهد که به جنایت علیه بشریت و نقض شدید حقوق بشر متهم شده‌اند و اگر مدرکی در دفاع از خود دارند در اسرع وقت به دادستانی ارائه کنند.

▪️افزون بر این، دادستانی “دادگاه بین‌المللی مردمی آبان” از علیرضا کاظمی ابدی، سفیر جمهوری اسلامی در لاهه درخواست کرده تا دیگر متهمان پرونده، از جمله فرماندهان سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، استانداران، و … دیگر مسئولان شهری و استانی را در مورد اتهامات مشابه و امکان دفاع آگاه سازد.

▪️این، نخستین احضار متهمان این دادگاه بین‌المللی مردمی است و پیش بینی می‌شود در ماه‌های آینده و با تکمیل شهادت‌های رسیده، مقامات دیگری به این فهرست ۳۹ نفره اضافه شوند.

▪️حمید صبی که به همراه رجینا پائولوس، هیات حقوقدانان دادستانی این دادگاه را تشکیل می‌دهد، گفت: «تاکنون صدها سند و شهادت مبنی بر ارتکاب جنایات علیه بشریت، کشتار فراقضایی و اعدام، شکنجه، تجاوز و آزار جنسی زندانیان، آزار و اذیت خانواده‌های جان‌باختگان و… به دست این دادگاه رسیده که نشان می‌دهد که یک سیاست دولتی نظام‌مند و گسترده در سرکوب معترضان وجود داشته است.»

▪️لازم به ذکر است جلسات “دادگاه بین‌المللی مردمی آبان” که قرار بود در بهمن ماه امسال در لاهه برگزار شود، به دلیل محدودیت‌های ناشی از قوانین مربوط به کرونا، تا تیرماه ۱۴۰۰ به تعویق افتاده است.

▪️شهود عینی و خانواده‌های جان‌باختگان همچنان می‌توانند برای ارسال اسناد یا اعلام آمادگی برای ارائه شهادت، با شماره ۰۰۴۴۷۷۷۰۰۵۷۰۰۷ از طریق پیام‌رسان‌های واتساپ و سیگنال و یا در شبکه‌های اجتماعی توئیتر و اینستاگرام، با دادگاه بین‌المللی مردمی آبان تماس بگیرند.

▪️در پاسخ به خواست مکرر خانواده‌های جان‌باختگان برای دادخواهی از یک سو و بی‌اعتنایی نهادهای بین‌المللی و جامعه جهانی به کشتار آبان ۱۳۹۸ در ایران از سوی دیگر، سازمان‌های «عدالت برای ایران» و «حقوق بشر ایران»، و سازمان بین‌المللی «با هم علیه اعدام» در نخستین سالگرد این اعتراضات، از گروهی از حقوقدانان برجسته بین‌المللی درخواست کرده‌اند تا به‌طور مستقل با بررسی دقیق این پرونده، درباره اینکه چه جنایت‌های بین‌المللی از سوی مقامات حکومتی و نیروهای انتظامی و امنیتی انجام شده، حکم صادر کنند.

در رثای آمنه شهبازی

 

“تیر به گردن آمنه شهبازی خورده است” *
تیر، مثل سیرسیرک مجذوب نور
مثل سکوت مجذوب شب
نور مجذوب روزنه
باران مجذوب گیسو
بوسه ی مجذوب لب
تیر،
مثل هیچ یک از اینها
مثل هفت و نیم گرم سرب و یک گرم باروت
به گردن آمنه شهبازی خورده است
تیر
عبور کرده است
از باستی هیلز
از کاخ هفتاد میلیاردی
از “استوره” ی بهادر عسگراولادی
از باغ وحش حسن رعیت
از سلاطین سکه و سنگ و آهن و شکر
از صندوق بازنشستگی سازمان تامین اجتماعی
از کاسپین مشهد
از پدیده ی شاندیز
از دفتر نیاوران
از ویلای لواسان
و از فاصله ی دویست و سی و پنج متر و هفتاد صدم با دو چشم نه چندان تیز بین
از میان پنج هزار و نهصد و چهل و شش آشوب گر و چهار معترض
آمنه شهبازی را شناخته است
دستهایش را
دو ساقه ی نور
پاهایش را
دو ستون دود
قامتش را
مثل گلی شکفته بر آسفالت
چشمهایش را
لبها و دهان گرم ش را
تماشا کرده و

“تیر به گردن آمنه شهبازی خورده است”

تیر
بوسه ای از کاخی در پاستور را
از پشت بامی در سرآسیاب
به آمنه شهبازی رسانده است

آمنه شهبازی! چرا در کافه های الهیه نبودی ؟
چرا به احترام انقلابی در خواب اورکت خاکی نپوشیدی؟
چرا با رویای یک سوسیالیسم شیک نامجو گوش ندادی ؟
چرا با پاسارگاد و آپادانا سلفی نگرفتی؟
چرا سلیقه ات را به یزدانی خرم ندادی؟
چرا دلت را به فرجامی خوش نکرددی؟
چرا فلاکتت را با امامی جشن نگرفتی ؟
چرا در مراکز رای گیری کشف حجاب نکردی؟
چرا با لبخندی به هولناکی رضایت، کنار کوچکترین پرچم ایران و یک تیک آبی نبودی ؟
چرا صورتت را به لوسیون های حلزون و و مرطوب کننده ی آلوئه ورا نسپردی؟
چرا گردنت را به تورنتو
و دستهایت را به نیویورک نفرستادی ؟
چرا در ضیافت نایاک شرکت نکردی؟
آمنه شهبازی چرا در کادرهای فم تریپ نبودی ؟
به جایش در سرآسیاب بودی

و زیبا بودی

مثل سریدن نور بر گلوگاه زن
مثل تنیدن فواره بر شب
مثل رسیدن انگشت شرم
به انگشت شرم

آمنه شهبازی! چرا گردنت را به انقلاب بخشیدی
دستهایت را به حافظه ی مه گرفته ی کودکانت
صورتت را به تاریخ
و جیبهایت را به دولت؟
آمنه شهبازی! چرا ناتوی فرهنگی را توی کفشهای سایز ۳۶ پاره ات پنهان کرده بودی؟
چرا نقشه ی تجزیه ی ایران را پشت نسخه ی مچاله ی پدرت کشیده بودی و به یخچال خالی خانه چسبانده بودی و زیرش نوشته بودی ؟
“فردا دیگه حتما.”
چرا دست کرده بودی توی جیبهای مانتوی قسطی ات، چاههای نفت را به آمریکا بخشیده بودی و کیکهای زرد را به اسرائیل؟
چرا به پسر سه سال و نیمه ات نگفته بودی که شبها به تل آویو می روی و روزها به هفت تپه؟
آمنه شهبازی چرا پانصد هزار نفر را در سوریه نکشتی یک میلیون نفر را در یمن تا در نیویورک صلح را انتخاب کنی؟

آمنه شهبازی! چرا موفقیت تضمینی نبودی؟
چرا کاخ هفتاد میلیاردی نبودی؟
چرا پسر عارف و دختر حداد نبودی؟
چرا زینب و رقیه و فاطمه نبودی آمنه بودی؟
چرا ترکه نبودی درخت بودی؟
چرا صبر نبودی سنگ بودی؟
چرا سنگ نبودی کوه بودی؟
چرا “ای دور از درد” نبودی به جاش “یار دبستانی” بودی؟
چرا ضد جنگ نبودی، میدان جنگ بودی ؟
چرا آب نبودی آتش بودی؟
چرا سراب نبودی آب بودی؟
آمنه شهبازی! چرا چرا در سرآسیاب بودی ؟
و زیبا بودی
مثل نشستن بوسه بر اندوه
مثل دمیدن خون در لاله های گوش
مثل آینه های فروغ
مثل کاکلی های نیما
مثل صدای ماه
مثل راه

* این شعر را بر اساس این خبر از مدیار سمیع نژاد نوشتم: تیر به گردن “آمنه شهبازی” خورده و جانش را از دست داده است.
حالا نیروهای امنیتی از خانواده‌اش خواسته‌اند که پول تیر را بدهند!
به آن‌ها گفته‌اند حق گرفتن مراسم عزاداری و حق چاپ اعلامیه ندارند.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)