دکترین سیاست خارجی ایران به طرز غریبی تحت فشار قرار دارد و نظام اسلامی برای رهاشدن از انسدادی که هم در حوزه داخلی به آن گرفتار آمده و هم در سطح منطقه‌ای دچار آن شده، ناچار است تا بازاندیشی در این دکترین انجام دهد. مانند دیگر قرائت‌های اسلام‌گرا، نظامی که از انقلاب اسلامی ۵۷ در ایران سر برآورد، در ابتداء آرمان خود را بر حمایت از تمامی نهضت‌های رهایی‌بخشی قرار داد که در جهان اسلام، و حتی بیرون آن- با کمک خوانشی ویژه از واژه قرانی مستضعف-حضور داشتند. به تدریج این آرمان ایدئولوژیک بخش جدایی‌ناپذیری از دکترین سیاست خارجی نظام شد زیرا اکنون او خود را در مواجهه با قدرت‌های به زعم خود سلطه‌گر جهانی می‌دید که رفتار خارج از قاعده نظام انقلابی را تحمل نمی‌کردند. اما چنین آرمانی در واقع تنها سبب برای اتخاذ چنین راهبردی در سیاست خارجی نبود. نظام اسلامی به سرعت متوجه شد که در حال از دست دادن تمام منابع قدرتی است که به لحاظ سنتی پایه‌های اقتدار رژیم را می‌ساختند. به این ترتیب نظام اسلامی در ایران به فکر جهانی‌سازی انقلاب خود به عنوان منبع جدیدی از قدرت افتاد. دلایل چنین رویکردی را در نوشته‌ دیگری به تفصیل آورده‌ام. به هر روی، همانگونه که دیده می‌شود، این رویکرد در انطباق با ایدئولوژی انقلابی بود که انقلاب اسلامی را نویدی می‌دانست برای رهایی مستضعفان جهان از آنچه رهبران انقلاب، استکبار جهانی و طاغوت می‌نامیدند، و منظور آنها نظم جهانی بود که قدرت‌های بزرگ در استقرار آن و صیانت از استمرار آن نقش تعیین کننده‌ای دارند. البته در این مسیر آنها با اشکالات متعددی مواجه بودند که دست زدن به اتخاذ چنین تصمیمی را به یک قمار بزرگ همانند می‌کرد، قماری که حیات انقلاب و زمامداران روحانی آنها را ممکن بود با یک فاجعه روبرو سازد. اما آنها احتمالا شاگردان خوبی برای مارکس در از دست ندادن فرصت ایجاد شده بودند، روحانیان چیزی برای از دست دادن نداشتند به جز انقلابی که مفت و مجانی به دامن آنها افتاده بود و اکنون می‌توانستند برای بالا کشاندن خود به عنوان نیروی بلامنازع جهان اسلام داو تمامی بزنند .

اگرچه با فروپاشی بلوک چپ و همچنین تضعیف ناسیونالیسم عرب، فرصت خوبی در اختیار نظام اسلامی برای پر کردن خلاء به وجود آمده قرار گرفت، اما مسئله به همین سرراستی هم نبود. اولا قرائت اسلام شیعی بین نیروهای بنیادگرای عرب سنی از جاذبه زیادی برخوردار نبود، مضافا اینکه علمای شیعی به جز مقاطع کوتاه مانند دوره کاشف‌الغطاء و یا بروجردی نتوانسته بودند یک رویه وحدت‌گرایانه را با اکثریت اهل سنت ایجاد کنند. در واقع کتب روایی شیعه امامیه سرشار از توهین‌ها و اهانت‌های عجیب و غریب به کبار صحابه پیامبر مسلمین و حتی زنان پیامبر است. در ثانی، روشن‌اندیشان شیعه نیز به جز معدودی نتوانستند در جریان شکل‌گیری اندیشه سیاسی در کشورهای عرب، نقش مهمی ایفاء کنند. به این ترتیب اگرچه زمامداران ایران، لقب پرطمطراق ولی‌امر مسلمین جهان را به رهبر نظام خود اطلاق کردند، اما در عمل مجبور شدند خود را به تشکیل یک هلال شیعی در دل سرزمین‌های اسلامی که دارای اکثریت سنی است، محدود نمایند. اگرچه این اکثریت سنی تاکنون نسبت به رفتارهای بعضا آزار دهنده نیروهای انقلابی شیعه ساکت ماندند،‌ اما همواره این امکان وجود دارد که یک روز صبح که زمامداران تهران از خواب بیدار شوند، خود را مواجه با نیروهایی ببینند که خشمگین از دخالت‌های بی‌مورد ایران، خواستار ترک آنها از سرزمین‌های اسلامی هستند. در چنین وضعیت شکننده‌ای، تمام تلاش رهبران ایران آن است که ترکیب ناهمگون ناسیونالیسم عربی،‌ اسلام انقلابی سنی و بنیادگرایی رادیکال را در تقابل با اسرائیل و دخالت‌های قدرت‌های غربی در سرزمین‌های اسلامی برجسته سازد. فقط در چنین منازعه‌ خیالی بین اعراب و قدرت‌های غربی است که رژیم ایران با گرفتن ژست‌های مبارزه با استکبار جهانی می‌تواند از حاشیه امنی در سرزمین‌های اعراب مسلمان برخوردار باشد. وانگهی، تمام تلاش نیروی برون‌مرزی سپاه در جذب نیروهای محلی اعم از شیعه و سنی آن است که از ایجاد یک پلاریزاسیون احتمالی در سرزمین‌های مسلمان جلوگیری کند. توجه کنیم که بخش مهمی از ناکامی نیروهای نظامی یک کشور در کشوری دیگر محصول پلاریزاسیونی است که در جامعه میزبان علیه نیروی مهاجم شکل می‌گیرد، موضوعی که نیروی قدس پاسداران ایران به شدت از آن بیمناک است و با یارگیری‌های محلی تلاش می‌کند از شدت آن بکاهد. پاسداران انقلاب چنین تجربه‌ای را در داخل کشور با یارگیری از متن صنف‌ها و طبقات اجتماعی و سرکوب اعتراضات داخل این اصناف به کمک نیروهای جذب شده قبلا به دست آورده بودند.

اما حقیقت آن است که پیچیدگی‌هایی که در داخل کشورهای اسلامی و مناسبات متقابل آنها وجود دارد بیش از آن است که ایدئولوژی پان‌اسلامیزم بتواند به مثابه پلی بالای سر تنازعات حاصل از آن عمل کند. نظام اسلامی ایران هم از داخل با یک بن‌بست ایدئولوژیک دست به گریبان است،‌ بن‌بستی که خود را در انسدادی برای تولید گفتمانی سیاسی ظاهر می‌سازد، و هم ناتوان از فعال‌سازی عمق استراتژیکی است که به بهای رنج اقتصادی گسترده متحمل شده است. اعتراضات در عراق و ناخرسندی آشکار و پنهان در لبنان و سوریه از حضور ایران، عملا نیروهای نیابتی ایران را رو در روی مردم همان مناطق قرار داده آنچنان که رهبر نظام اسلامی مجبور شد نامه‌ای به جوانان عراقی بنویسد و از آنان دلجویی کند. با تحت فشار قرار گرفتن سیاست تهاجمی ایران در منطقه، کمبود منابع مالی ناشی از فشار حداکثری اقتصادی و همزمان انسداد سیاسی و سترونی در تولید گفتمان سیاسی، الزام بازبینی در راهبرد سیاست خارجی و داخلی را پیش از پیش آشکار ساخته است. اما سوال این است که تغییرات محتوم در چه جهتی پیش خواهد رفت.

به لحاظ تاریخی، افسران نظامی در کشورهایی مانند مصر، ترکیه، سوریه و عراق حامی نوعی ناسیونالیسم یا وجه ملی‌گرایی بودند و به ویژه چنین ایدئولوژیی را در تقابل با پان‌اسلامیزم تعریف می‌کردند. سخنان جسته و گریخته‌ای که از دهان فرماندهان عالی نظامی سپاه شنیده می‌شود، حاکی از فاصله‌گرفتن بیش از پیش آنها از نمایندگان رسمی ایدئولوژی دینی، یعنی روحانیت رسمی است. به علاوه اخیرا تمایل زیادی دارند تا دخالت‌های منطقه‌ای خود را به گونه‌ای در چارچوب منافع ملی بازتعریف کنند. تقریبا همه به شمول خود روحانیت نیز می‌دانند که تشت ایدئولوژی برساخته دینی از بام افتاده است و راهی به جز ترکستان ندارد و این درخت جز زقوم باری و ثمری نداشته است. این خلاء البته باید با ایدئولوژی دیگری پر شود در غیر این صورت با یک فروپاشی بزرگ اجتماعی مواجه خواهیم بود. به نظر می‌رسد اکنون هرچه بیشتر این ضرورت بین فرماندهان عالی سپاه پاسداران رواج یافته که بعد از مرگ رهبر کنونی نظام، تجدید سیاست داخلی و دکترین خارجی ضروری است. قبلا در نوشته‌ای اشاره کردم چگونه سپاه می‌تواند با کمک گرفتن از مدل چین، خود را همزمان به عنوان یک حزب سیاسی و نیروی نظامی بازتعریف کند، فاصله خود را با روحانیت بیشتر نماید، از نقش ایدئولوژی در تصمیمات خود بکاهد و به نیروی تکنوکرات اجازه دهد در پست‌های کلیدی برنامه‌ریزی ملی نقش ایفاء کنند. مسلما چنین نقشی در توافق کامل با سپاه به مثابه یک حزب سیاسی خواهد بود، همانگونه که برنامه‌های کلان سیاسی-اقتصادی چین از تایید حزب کمونیست برخوردار است.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)