[“پرنسس های کوره” به کاما رسید]
این یک واقعیت کثیف است.
بناست جمعی از کودکان کارگر را با “پوشش پرنسس” برای نمایش و تفریح بورژوا-فاشیستهای تهران به گالریِ کاما واقع در خیابان پاسداران، خ گلستان دهم، پلاک ۲۴، طبقهی دوم ببرند.
پازولینی در سالو جسورانه درونمایهی بورژوا_فاشیستها را افشا کرد و نشان داد که رمز التذاذشان آمیزش هنر با خون و شکنجه است. فضای هنری شمال شهر تهران در عمل به همان لوکیشن سالوی پازولینی تبدیل شده است و مخاطباناش زمانی به ارگاسم معنوی میرسند که تضمین شود شاهدِ آثار نوینی از شکنجه و تحقیر فرودستان خواهند بود.
مثلا یک جوجه فاشیست که آموخته است چگونه دکمهی یک دوربین تمام اتومات را فشار دهد به کورههای آجرپزی اعزام میشود و دیگر همکاران فاشیست او با شکار چند کودکِ کار او را محاصره کرده و به بدناش لباسهای اشرافی میپوشانند. از کودک عکاسی میکنند و عکسها را برای رویت اربابان خیّر_فاشیستشان به گالری میبرند.
تصور کنید که همزمان پاسدارانِ همان اربابان در به در مشغول شکار فعالان حقوق کودکان کارگر، برابریخواهان و مخالفانِ استثمار کودکان هستند تا با شکنجه و محبوس کردنشان امنیت این باغوحش انسانی تضمین و اربابان صاحب ذوق و قریحه با بو کشیدن خون در تابلوها به ارگاسم برسند.
در واقع همان طبقهای که با غارت دسترنج کارگران _و بهطور خاص همین کودکان تهیدست_در ثروت غلت میزند چنان اشتهای سیریناپذیری دارد که میتواند با آرزوهای سرکوبشده، تنهای گرسنه، پاهای برهنه، بیسرپناهی و حتی جسدهای آنها درآمدزایی کند و اسمش را هم بگذارد “کارآفرینی”.
چند سال پیش یکی از خیل همین سلبریتی-طفیلیها به نام مهراب قاسمخانی گفته بود از کتابهای صمد بهرنگی وحشت میکند چون ” توى همه قصهها بچههای مرفه بدن و پدر و مادرها سمبل حکومت هستن و باید جلوشون وایستاد”.
این طبقه از بچهی فقیر و غارتشده که از عوامل فلاکت و غارتگران آرزوهای خود آگاهی یابد و علیه آنها خشمگین شود میهراسد برای همین است به کورههای آجرپزی میرود و کودک کارِ غارتشده را به عروسکی سخنگو برای لذت طبقهی خود تبدیل میکند.
بناست همین کودکان را در روز افتتاحیه به گالری ببرند و یک مشت فاشیست و سلبریتی و خیر و … با آنها عکس یادگاری بردارند و در صفحههای اینستاگرام خود آپلود کنند و فردا هم یک دو جین آزگار موفقیت و انگیزش این بچهها را بهعنوان سمبلهای تنبلی والدین و خود را بهعنوان نمادهای پیشرفت معرفی کنند.
این گالری را میتوان تجلی تمامی رذائل بورژوازی ایران دانست که زیر سایهی جمهوری اسلامی “امنیت” را تجربه میکند و با تماشای کشتار معترضان دی و آبان به اوج لذت میرسد.
ما لازم میدانیم تا اعلام کنیم که باید با برگزاری چنین نمایش شنیعی مقابله شود. نباید اجازه داد کودکان تهیدست به اسباببازی این جماعت تبدیل شوند و با تحقیر طبقهی کارگر جشن و سرور برگزار کنند.
آیا گالری کاما فقط یک گالری است؟
گالری کاما ابتدا در لندن تاسیس شد ولی چرا در مدت بسیار کوتاهی اولین شعبهی خود را در تهران افتتاح کرد؟ در بهشت پولشویی.
پشت فعالیتهای این به اصطلاح گالری، “بنیاد کاما” قرار دارد که ظاهرا در چند کشور پروژههای خیریه یا بهقول اقتصاددانان سیاسی ” استعمار در پوشش فقرزدایی” فعالیت دارد.
وبسایت این مجموعه از دسترس خارج شده است و هیچ اثری از منابع مالی این بنیاد، ماهیت پروژهها و عواید آنها در دست نیست. با این وجود همین بنیاد در لندن، لسآنجلس و تهران مهمانیهای متعددی با حضور برخی هنرمندان برگزار کرده است که بهطور خاص بر بازاریابی متمرکز بودهاند و از طریق برگزاری تعداد پرشماری نمایشگاه میلیونها دلار ارز جابهجا کرده است.
سوال: چرا کاما و امثال کاما مشمول تحریمهای بانکی نیستند ولی بیماران نیازمند به انسولین چوب تحریمها را میخورند؟
نمایشگاهها و دیگر برنامههای کاما از تبلیغات خوبی برخوردارند ولی در قالب گزارشهایی که ظاهرشان شبیه پیامهای بازرگانی و تبلیغاتی است به نظر نمیآیند.
خبرگزاری مهر که به “سازمان تبلیغات اسلامی ” وابسته است ۳۳ گزارش را به نمایشگاههای کاما اختصاص داده و منتشر کرده است. دلیل اینکه یک خبرگزاری حکومتی آنهم وابسته به بخش پروپاگاندای اسلامی، تمامی اخبار یک مجموعهی خصوصی با محتوای نه چندان اسلامی را پوشش میدهد چیست؟ همین خبرگزاری نه تنها برای نمایشگاه وقیحانه “پرنسسهای کوره” آگهی کار کرده بود، بلکه بعد از لغو این نمایشگاه به سرعت یک گفتگوی مفصل با مونا خوشاقبال مدیر گالری کاما منتشر و بهطور کامل از این مجموعه سلب مسؤلیت کرد.
شاید جالب باشد که بدانید علاوه بر حکومتیهایی مانند مهر، “پرس تیوی” ( تلویزیون انگلیسی زبان و بینالمللی وابسته به حکومت) نیز گزارشهای مفصلی از فعالیتهای گالری کاما پخش کرده و باز جالبتر است که بدانید گزارشهای مختص این گالری از شبکه “من و تو تیوی” نیز پخش شده است. این تنوعِ رپورتاژ آگهیها با وجود تضاد سیاسی بین رسانهی حاکمیت/رسانهی اپوزیسیون گویای مناسبات مالی گستردهی کاما با منابع سیاسی و برخورداری از رانتهای قرص و محکم است.
این روابط تا جایی است که در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، گالری کاما میزبان یک سمپوزیوم علمی ارائه شده توسط رجد احمد از سرویس جهانی بیبیسی با موضوع هنر مدرن در زمان آشفته، بوده است.
چه شبکه و رانتی پشت کاما قرار دارد؟
کاما با نمایشگاه خیریه موسوم به ” پرنسسهای کوره ” مورد انتقاد فراوان قرار گرفته است ولی باید بدانید که این مجموعه پیشتر پروژههای مشابهی را در “ماداگاسکار” برگزار کرده است. اما چرا ماداگاسکار؟ بله درست حدس میزنید؛ علاوه بر اینکه بخش عمدهی جمعیت این کشور در فقر مطلق زندگی میکنند، قوانین مالیاتی برای شرکتهای از این دست نیز وجود ندارد و از این حیث ماداگاسکار نیز یکی از بهشتهای امن برای پولشویی محسوب میگردد.
همین بنیاد کاما در حال ساخت یک مجموعهی بزرگ هنری در علیآباد ورامین است. جالب نیست؟ علیآباد ورامین که سکونتگاه بخشی از فقیرترین جمعیت کارگری استان تهران است، در اولویت داشتن چنین مجتمع هنریای است؟
پاسخ ساده است:
به زودی همین مرکز به پاتوق مشتی توریست فلاکت تبدیل خواهد شد. کودکان منطقه به ابژههای عکاسی و نقاشی و فیلمسازی ماجراجویان اروپایی تبدیل و از این طریق مقادیر قابل توجهی ارز و رانت نصیب کاما میگردد.
مونا خوشاقبال مدیر گالری کاما پس از لغو نمایشگاه خیریه “پرنسسهای کوره” برای دهنکجی به منتقدان (به قول خودش “به ظاهر رقیبان و به ذات بددلان و حسودان”) با مقادیری لاک ناخن خریداری شده به رنگهای قرمز و نارنجی و صورتی و زرد نزد کودکان تهیدست تشریف بردند. این فرستاده ملکه خطاب به کودکان کورهها فرمودهاند که “میایم تا مراقب شما شاهزادههای کوچک باشم تا باهم قهقهه بزنیم به نادانی بزرگترها”.
خدمت خانم خوشاقبال، مالکان، کاسبان، دلالان، عکاسان و به اصطلاح هنرمندان همکار این مجموعه عرض شود که ما برای دفاع از این کودکان و تمام کودکان سرکوبشده که آرزوهایشان توسط امثال شما به غارت رفته است سکوت نخواهیم کرد و نه تنها کاما بلکه هر بنیاد و خیریه و … دیگر با ماهیت مشابه را راحت نخواهیم گذاشت.
«پرنسسهای کوره»؛ عادیسازی رنج دختران کورهپزخانه
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.