میرزا جهانگیر خان (سمت راست. ۱۹)، ملک المتکلمین (سمت چپ, ۱۶)

 

 

 

یادآر زشمع مرده یادآر

 

 

ای مرغ سحر! چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری

وز نفحه‌ی روح‌بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری

بگشود گره ز زلف زرتار
محبوبه‌ی نیلگون عماری

یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشت‌خو حصاری

یادآر ز شمع مرده یادآر

 

ای مونس یوسف اندرین بند
تعبیر عیان چو شد ترا خواب

دل پر ز شعف، لب از شکرخند
محسود عدو، به کام اصحاب

رفتی برِ یار و خویش و پیوند
آزادتر از نسیم و مهتاب

زان کو همه شام با تو یک چند
در آرزوی وصال احباب

اختر به سحر شمرده یاد آر

چون باغ شود دوباره خرّم
ای بلبل مستمند مسکین

وز سنبل و سوری و سپرغم
آفاق، نگار خانه‌ی چین

گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
تو داده ز کف زمام تمکین

زآن نوگل پیشرس که در غم
ناداده به نار شوق تسکین

از سردی دی فسرده، یاد آر

ای همره تیهِ پور عمران
بگذشت چو این سنین معدود

وآن شاهد نغز بزم عرفان
بنمود چو وعدِ خویش مشهود

وز مذبح زر چو شد به کیوان
هر صبح شمیم عنبر و عود

زان کو به گناهِ قوم نادان
در حسرت روی ارض موعود

بر بادیه جان سپرده ، یاد آر

چون گشت ز نو زمانه آباد
ای کودک دوره‌ی طلائی

وز طاعت بندگان خود شاد
بگرفت ز سر خدا ، خدائی

نه رسم ارم ، نه اسم شدّاد،
گِل بست زبان ژاژخائی

زان کس که ز نوک تیغ جلاد
مأخوذ به جرم حق ستائی

پیمانه‌ی وصل خورده یاد آر‌

 

یادداشت‌ها:
۱- علامه علی‌اکبر دهخدا، به اهتمام علی جان‌زاده، تهران، ۱۳۶۲

شادروان یحیی آرین‌پور در جایی نوشته است: “شاید دهخدا در سرودن این شعر تحت تأثیر شعر «وقتا که گلوب بهار، یکسر» اثر رجائی‌زاده محمود اکرم‌بیگ (۱۲۶۳ ـ ۱۳۳۱ق) شاعر و نویسنده ترکیه واقع شده باشد.”
(از صبا تا نیما، تهران، ۱۳۵۰، ج ۲، رویه‌ی ‌۹۵)

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)