بیلی هالیدی* – شعری از مجید نفیسی

پنجشنبه, 7ام اسفند, 1399

منبع این مطلب ایرون

نویسنده مطلب: مجید نفیسی
 

مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز می‌توانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.

دختر سیاه! با تو می رقصم
دست بر کمرگاهت می گذارم
و پاورچین، پاورچین چرخ می زنم.
رِنگ بازیگوشت در هر رگم رخنه می کند
و شوری پوستت در خونم ته نشین می شود.
دریا دور است، اما صدای آن را می شنوم
دریا بزرگ است، اما در تن من خانه می کند.
بگذار از همین جا به پیشوازش رویم
کفش هایمان را درآوریم
و بر فرش دستبافش پا بگذاریم.
موج های کوچک به پاهایمان چنگ می زنند
و ما را به سوی آبهای سبز می خوانند.

دختر سیاه! با تو می رقصم
گوشه ی دامن بلندت را می گیرم
و نرم نرمک بر پوست آب پا می گذارم.
باد سرگردان بر گرد ما می تند
و مرغ توفان بر شانه هامان بال می گشاید.
آن دوردستها سرزمین کودکی من است
با درختان شاخه¬ تردی که اکنون چون سرانگشتان تو
بر سراسر پوست من سبز می شوند.
دریا هرچند بیکران است، اما در دل من می تپد
زمین هرچند پهناور است
اما در کاسه ی سر من می گنجد.
امشب هیچ مرزی نمی تواند مرا از تو جدا سازد.
… اما دستم ناگهان از موج گیر رادیو رها می شود.
دختر سیاه من به ناله می افتد.
آه! پس همپای رقص من خیالی نیست
دستم را از نو به کمرگاهش می گذارم .
صدای مخملی اش بار دیگر اوج می گیرد
و مرا با خود به رقص شبانه می کشاند.

 

۲۸ فوریه ۲۰۰۱

 

* ۱۹۵۹-۱۹۱۵ Billie Holiday   
بلوزخوان سیاه آمریکایی

 

Billie Holiday

by

Majid Naficy

 

Oh Billie, I dance with you.

Holding your waist with my hand

I circle around on tiptoe.

Your playful rhythm leaks into my veins

And the salt of your skin sinks into my blood.

The sea is far but I hear its sound

The sea is big but fits in my body.

Let us cast off our shoes

And step on its sandy carpet.

Little waves grab our feet

and draw us toward green waters.

Oh Billie, I dance with you

Holding the hem of your long skirt

I walk gently on the skin of the sea.

A wandering wind wraps around our bodies

And an albatross opens its wings on our shoulders.

There, across the sea is the land of my childhood

With fragile trees that like the tips of your fingers

Are now growing all over my skin.

The sea is borderless but beats in my heart

The earth is vast but fits into my skull.

Tonight no border can separate you from me.

But… suddenly my hand lets go of the radio antenna.

The blues singer begins to whine.

Ah, my dance partner is not imaginary!

I hold her waist as before.

Her velvet voice rises again

And takes me back to the nightly dance.

                              February 28, 2001

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

مطلب را به بالاترین بفرستید

این مطلب خلاف آیین نامه تریبون است؟ آن را به ایمیل tribune@radiozamaneh.com گزارش کنید
Join

دسته‌بندی‌ها: تمام مطالب, فرهنگ

برچسب‌ها: |

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.