شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم،
تو را من چشم در راهم.
شباهنگام، در آن دم، که بر جا، دره ها چون مرده ماران خفتگان اند:
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام،
گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی کاهم،
تو را من چشم در راهم.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)