مقاله پرشور «هانری لوفور» به نام «حق به شهر» درست در بحبوحه خیزش می ۱۹۶۸ در پاریس (و سایر شهرهای جهان) به نگارش درآمد و هنوز در پس سالیان، نکات تازهای برای عرضه دارد. در حقیقت هرگاه جنبشی در شهر به راه افتد که مضمون آن به نوعی بازپسگرفتن «ریتم زندگی شهری» و یا تسخیر نمادین مکان به قصد فایقآمدن بر گسستگی لحظات، باشد، دوباره میتوان به این مقاله رجوع کرد. نمونه آخر آن، شورش شهری در استانبول و سایر شهرهای ترکیه است.
چیزی که از خیزش مردمی استانبول به کار ما میآید، جرقه آغازین آن است؛ تلاش برای متوقفکردن خوابی که دولت برای بخش مرکزی شهر دیده بود، توسط گروهی از فعالان جنبش [ازقضا] «حق به شهر». برخی رسانهها به اشتباه آنها را فعالان «محیطزیست» خواندند که به کلی نامگذاری متناقضی است. ادامه ماجرا را کموبیش میدانیم. جنبش «حق به شهر» از مدتها پیش بر اتفاقاتی که بر پیکره این میدان تحمیل میشد، تمرکز کرده بود. «مجتمع تجاری جایگزین پارک» گزی تنها یک جزء از طرح کلی طراحی مجدد میدان تقسیم است که این میدان را تبدیل به یک میدان عمدتا سواره برای اقامت توریستها و تبدیل آن به یک مرکز شهر پاستوریزه میکند. اعتراضات دیگری نیز اخیرا برای جلوگیری از بستهشدن سینما «ایمک» که در خیابان استقبال، منتهی به میدان تقسیم قرار دارد شکل گرفته بود که آن نیز به یک مرکز خرید تبدیل شد. اهمیت میدان تقسیم برای استانبولیها چیزی بیش از یک میدان کهن و نوستالژیک است. باوری قدیمی در میان ترکها هست که میگوید: «اگر روزی انقلابی در ترکیه صورت گیرد از این میدان آغاز خواهد شد.»
طرح جدید میدان تقسیم، ورودیهای بزرگ عابرین پیاده را در تمام جهات میدان بسته و آن را با تونلهای مخصوص حرکت اتومبیل جایگزین میکند. با این کار عملا امکان تجمع و تظاهرات در این میدان را غیرممکن میکنند. به طور خلاصه، این طرح، میدان را به یک توقفگاه توریستی کوتاهمدت برای توریستها تبدیل میکند تا با توقف پنجدقیقهای، با میدان عکس انداخته و بعد به مسیر خرید در مراکز خرید معاف از مالیات ادامه دهند. بیراه نیست اگر طرح «حزب عدالت و توسعه» برای استانبول، طرح «هوسمان» برای «پاریس» را به ذهن متبادر میکند. حدود یک قرنونیم پیش از این، در آن طرح نیز ایده این بود که کالبد شهر به نحوی تغییر کند که امکان تجمع، تظاهرات و شورش غیرممکن شود. هوسمان آشکارا در رسیدن به هدفش ناکام ماند. برای منفجرشدن دوباره خیابانهای پاریس، چندان انتظار نکشیدیم (کمون پاریس) یک قرن پس از آن نیز دانشجویان خشمگین پاریسی برای اعتراض به طرحهای شهری چون «مونپارس» و «پالاس دیتالی» و نابودی محلهای قدیمی گرد آمدند و با سرعتی خیرهکننده، جنبش را به سرتاسر جهان پراکندند.
اما اگر به قول «دیوید هاروی» سرمایهداری برای تصاحب همه فضاها و کالاییکردن آنها تا به این حد موفقیتآمیز عمل کرده است، چه چیز در زندگی شهری هست که از دسترس فرآیند کالاییشدن میگریزد و «لحظاتی» اینچنین خلق میکند؟
«هانری لوفور» درکتاب «تولید فضا» با بارخوانی وقایعنگاری مارکس، مراحل تاریخی توسعه اجتماعی را به مثابه تاریخ «تولید فضا» تلقی میکند. تاریخ فضا مطالعه ریتمهای فضایی- زمانی طبیعی و شکلدادن به آن ریتمها با کنش انسانی و بهویژه کنش وابسته به کار است. او از فضای «مطلق» پیشاتاریخی آغاز میکند و به فضای «انتزاعی» سرمایهداری میرسد. فضای انتزاعی تکهتکه است و الزامات اقتصاد سرمایهدارانه آن را شکل داده است. دخالت دولت در مدیریت و تسلط بر فضا آن را تولید کرده است. به عقیده لوفور فضای انتزاعی در بازتولید روابط اجتماعی سرمایهدارانه نقش نیروی محرک را دارد. ایدهای که بعدها دیوید هاروی برای تنظیم تئوری اقتصادی سیاسی فضای خودش بارها به آن رجوع کرد. لوفر با اشاره به بلوارهای هوسمان و قیاس آن با رویدادهای دیگر تولید فضا در عصر مدرن میگوید «بهرغم منشأهای اجتماعی متفاوت، شکلگیری شهرها در جهان جدید، عملا فرم جدیدی از فضای اجتماعی است که قدرت سیاسی شکل داده است: خشونت در خدمت اهداف اقتصادی» بااینهمه فضای انتزاعی هرگز «مطلق» نیست. روابط اجتماعی آن باید مستمرا «بازتولید» و «بازتحمیل» شود. لوفور این فرآیند را «محاکمه توسط فضا» میداند. در نظام سرمایهداری فضا بیشتر و بیشتر گسیخته میشود. افزایش تمرکز قدرت در شهر، به مرکز «تصمیمسازی» نیرومندی منجر شده که دستهای خود را بر فراز تمام فضاهای اجتماعی گسترانده است. اما خوشوقتی آنجاست که همین تمایلات مطلقگرایانه فضای انتزاعی، به ناچار تناقضات درونی آن را تقویت میکند. سرمایهداری و فضای انتزاعی دقیقا با آنچه تناقض درونیاش را آشکار میکند به حیات خود تداوم میدهد؛ یعنی تولید فضا. «آنچه اتفاق افتاده این است که سرمایهداری، خود را قادر به تقلیل (اگر نه حل و فصل) تباینات درونیاش برای یک قرن یافته است و در نتیجه طی یکصد سال بعد از نوشتهشدن سرمایه، در دستیابی به رشد، موفق شده است
. ما نمیتوانیم ارزش آن را محاسبه کنیم، اما ابزارها را میشناسیم: «با اشغال فضا، با تولید فضا قابلیتهای عملی تولید این فضا به نحوی ریشخندآمیز در کنار این واقعیت قرار میگیرد که روابط اجتماعی درون فضای انتزاعی، صرفا باز تولید مکرر گذشته هستند. این برای لوفور، «تضاد نهایی» است: تناقض ذاتی بازتولید روابط اجتماعی، به تناقض فضایی، راه میبرد. بنابراین فضای انتزاعی به لحاظ کیفی بیشتر و بیشتر دوقطبی میشود و فضای متباین را خلق میکند. لوفور برخی از مهمترین تباینات فضایی را نام میبرد: کمیت در مقابل کیفیت؛ جهانی در مقابل محلی؛ ارزش استفاده در مقابل ارزش مصرف. لوفور به ما نشان داد «تباین فضایی به عنوان نیرویی برانگیزاننده در پس تغییرات رادیکال اجتماعی و مبارزات طبقاتی عمل میکند.» تناقض فضایی نویدبخش تولد نوع جدیدی از فضاست: گونهای فضا زمان تفاضلی که از شکافها و تناقضات فضای انتزاعی ظهور میکند. لوفور آن را «فضای تفاضلی یا دیفرانسیل» مینامد. نوعی فضا که از طرحهای عملگرایانه قدرت دولتی میگریزد. فضایی که به اثر خلاقانه میماند.
لوفور این نوید را میدهد که: «کار ممکن است از پس محصول خود بدرخشد، ارزش استفاده بر ارزش مبادله تفوق یابد: تخصیص، ممکن است بر تسلط سلطه یابد.» فضای تفاضلی را نمیتوان به سادگی کالایی کرد، بازتولیدش به سادگی میسر نیست و نیازمند تجدید رابطه بین بدن و فضا یا کالبد و ریتمهای زیسته آن است. پیش از آنکه اشیا تولید شوند، «کالبدها» باید فضا تولید کنند. یکی از جوانب اساسی این احیا «بازیابی احساسات حس گفتار، شنوایی، بویایی، شنیداری و بهطور خلاصه؛ امر غیربصری است.» درخصوص، لوفور توضیح میدهد که چگونه شورش می ۱۹۶۸ زندگی روزمره را برای بازسازی آن، معلق کرد. انفجارهای فستیوالی سیاسی منحصربهفرد همانند این مورد و نمونه در اختیار ما، یعنی جنبش مردمی استانبول، معرف شکل آنی و سریع تغییر شکل اجتماعی در تئوری لوفور در ارتباط با لحظه هستند.
در نتیجه، شهر به همان میزان که تولید و بازتولید سرمایهدارانه را میسر کرده، پتانسیل رهاییبخش نیز دارد. اما این کار از انسان شهری برمیآید که «آفریننده» باشد و نه «محصول». لوفور در «حق به شهر» میگوید: «اگر معنا و غایت، از نظر پنهان شود و نتوانیم آن را در «پراکسیس» متجلی کنیم، دیگر هیچ چیز اهمیت ندارد.» لوفور میگوید شهر آرمانی «تفکر و اثر تفکری پیچیده» است. اما این نمیتواند تنها در حد آرمان و اشتیاق باقی بماند. باید برایش اندیشید و راهبرد داشت. ولی این راهبرد نمیتواند در چارچوب راهبردهای شهری کنونی که تنها به کنترل توسعه و رشد میاندیشد باقی بماند. به قول لوفور «علم شهر به حمایت اجتماعی و نیروی سیاسی نیاز دارد تا بتواند تاثیرگذار باشد، بدون سیاست، علم به عمل درنمیآید» با این تفاسیر چه کسانی متصدی این تغییرند؟ لوفور میگوید آن گروهها و طبقات اجتماعی که قابلیت ابتکار انقلابی دارند میتوانند برای مسایل شهری، راهحلهای واقعی پیدا کنند. استراتژی شهری از سوی دیگر وابسته به حضور و کنش طبقه کارگر است؛ تنها کنشی که میتواند گسیختگی را پایان دهد. تنها این طبقه است که به عنوان طبقه میتواند قاطعا مرکزیتی را تبعیض و گسیختگی آن را نابود کرده است، احیا کند و برای مراکز تصمیمسازی که برسازنده این تبعیضها هستند تهدیدی به حساب آید. این به آن معنا نیست که طبقه کارگر، جامعه شهری را بهتنهایی بنا کند ولی بدون مشارکت آن هم چنین چیزی میسر نخواهد شد. بدون کنش این طبقه یکپارچگی حاصل نمیشود و گسیختگی زیر نقاب «نوستالژیا» و «همگنی دروغین» ادامه مییابد.
جامعه «کامل» نیست؛ در میان ساختارهایی که جاپای خود را به شکلهای مختلف (اجبار، وحشتآفرینی و تحریک ایدئولوژیک) محکم کردهاند، شکافها و سوراخهایی وجود دارد. این فضاهای تهی، بیدلیل نیستند: آنها فضاهای «امکان» هستند. آنها حاوی عناصر معلق و پراکنده امکان هستند. اما قدرتی باید باشد تا آنها را مجموع آوَرَد. چنین امکانهایی تنها به شکل دگردیسی رادیکالی امکان تحقق دارند. «حق شهر تنها یک حق ساده و قابلمشاهده یا بازگشتی به شهرهای سنتی نیست» یا حتی حق حفظ موجود شهر در مقابل توسعهطلبی سرمایه یا دولت؛ آنطور که در میدان تقسیم اینگونه به نظر میرسد. حق شهر تنها با دگرگونی و بازسازی «حق زندگی شهری» قابل تعریف است. فستیوالهای شهری، مانند شورشها و تجمعات اعتراضی، نوعی از فضاهای تفاضلی لوفوری است که در آن یک حوزه ریتمیک، متمرکز میشود. رویداد میدان تقسیم اگر بخواهد از فضاهای انتزاعی زندگی روزمره فراتر رود، باید تغییر شکل دهد و «حق به شهر» را شعار و مطالبه خود قرار دهد.
پینوشت:
۱- نوشته روی یکی از پلاکاردهای میدان تقسیم.
منابع:
– Lefebvre H. (1991) The Production of Space, Blackwell, Oxford.
– Lefebvre H. (1996) Right to the City, Writing on Cities, Blackwell, at pp. 147-160, Oxford.
– تابستان ترکی و جنبش حق به شهر، ترجمه علی طیبی، سایت الجدلیه.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.