⇐ نقد فمینیستی نوشته‌های «زنان پناهجو، راویان وحشت و خشونت» و «۲۵ نوامبر: زنان پناهجو و چندگونگی ستم» و راهکارهای توانمدسازی زنان مهاجر در ترکیه

 

هدف این نوشته نه ارزیابی تجارب به اشتراک گذاشته توسط زنان مهاجر، که اصل اول نگرش فمینیستی پذیرش تجارب متفاوت است، بلکه نقد فمینیستی چیدمان این تجارب توسط نویسنده، آفاق ربیعی زاده، و البته سایت رادیو زمانه که ارزیابی حرفه ای کار خبرنگاری را قربانی سیاست ترکیه ستیزی خود کرده است.

جمع آوری اطلاعات در روش کیفی از طریق انجام مصاحبه، برای مصاحبه کننده امکان وارد کردن پیشداوری های خود در روند مصاحبه و جهت دادن به آنرا فراهم می کند. در نتیجه آنچه اعتبار یک مصاحبه را می افزاید توان ارائه و تحلیل روایت ها توسط مصاحبه کننده در بستر اجتماعی، حقوقی، سیاسی و تاریخی می باشد. یعنی ارائه روایت ها در کانتکس سیاست های جهانی مهاجرت به ویژه کشورهایی که نقش کشور سوم را بازی می کنند، نهادهای بین المللی همچون UNHCR، نهادها و قوانین مرتبط با مهاجرت در ترکیه، و شمار بسیاری از سازمان های غیر دولتی و البته جامعه ترکیه با جمعیتی بالغ بر هشتاد میلیون شهروند ترکیه و بیش از چهار میلیون پناهجو از کشورهای مختلف. آنچه در این نوشته عامدانه هیچ اشاره ای بدان نشده است.

نویسنده همان طور که در نوشته های خود خبر از حضور در آسام (انجمن همبستگی با مهاجران و پناهجویان) می دهد، می توان نتیجه گرفت از نزدیک شاهد پروسه مهاجرت در ترکیه بوده و با وجود داشتن اطلاعات اولیه در مورد مهاجرت، کینه توزانه با خلط ضرورت نقد شرایط موجود پناهجویان در ترکیه با نفرت پراکنی به امر ترکیه ستیزی می پردازد.

نویسنده در نوشته «۲۵ نوامبر: زنان پناهجو و چندگونگی ستم»، با استفاده از مسئله زنان به بازتولید گفتمان ترک ستیزی دامن می زند. نویسنده با زیر پا گذاردن حساسیت اخلاقی یک خبرنگار می نویسد: «ترکیه در مناقشات قره‌باغ، مردان آواره سوری را به عنوان نیروی نظامی خود به این منطقه فرستاد.» فارغ از اینکه ادعای فرستاده شدن جهادگران سوری در سوریه (نه آوارگان سوری در ترکیه) به جنگ قاراباغ، از طرف دولتهای حامی ارمنستان مطرح شد و کشور ترکیه و آذربایجان آنرا تکذیب کردند، تعمد نویسنده در به کار بردن اصطلاح «آوارگان سوری» به جای «جهادگران سوری» قابل تأمل است. نویسنده در راستای منافع و تعلقات گروهی خود به راحتی به جعل واقعیت ادامه و زنان سوری را بازیچه اهداف سیاسی خود قرار می دهد: « با کشته شدن مردان، بر دوش کشیدن بار پناهجویی برای زنان این خانواده‌ها طاقت‌فرساتر از پیش می‌گردد.»

برای مسخ حقیقت نیازی به وارونه جلوه دادن آن نیست، کافی است تصویری قطعه قطعه شده از آن منعکس کرد. تحلیل گفتمان این نوشته ها نشانگر آن است که در ترکیه نهادهای دولتی، بین المللی و غیر دولتی نه تنها مسئولیت حمایت و محافظت از پناهجویان را برعهده نگرفته بلکه خود این نهادها عاملی برای ستم مظاعف گشته اند. نویسنده برای رسیدن به این هدف به تولید تصویری از زنان پناهجو به عنوان افرادی درمانده، بی اطلاع و به عبارتی مفعولی که چیزی جز یک قربانی ناتوان نیست می پردازد. این امر نه تنها فاعلیت زنان را خدشه دار کرده، بلکه بر خلاف اصول متدولوژی فمینیستی و پارادایم انتقادی در مطالعات زنان و جنسیت بوده و عموما از جانب کسانی استفاده می شود که سعی در استفاده از مسئله زنان برای نیل به اهداف سیاسی خود دارند.

هدف اساسی مطالعات فمینیستی فراهم کردن زمینه برای شنیده شدن تجارب زنان در راستای توانمندسازی زنان و تغییر وضعیت موجود مبتنی بر مردسالاری است. ما زنان نیازی به روایت مرثیه وار دردهای خود و ارائه لیست بلندی از مصائب خود نداریم، تا خوانش مردسالارانه از آن بار دیگر سندی شود دال بر ناتوان و وابسته بودنمان. تجارب زنان از این روی اهمیت دارد که اگر از طرفی نقش جنسیت و سیستم مردسالار در تلاقی با سیستم های دیگر سرکوب در شکلگیری نابرابری، بی عدالتی و تحدید آزادی را نشان می دهد، از طرف دیگر نمایانگر مقاومت و فاعلیت زنان در تغییر مناسبات مبتنی بر مردسالاری است. آنچه در این نوشته عامدانه ذبح شده است.

به عنوان یک زن مهاجر در ترکیه با ارجاع به روایت ها، سعی خواهم کرد خوانشی فمینیستی از آنها در چارچوب توانمندسازی مهاجران ارائه دهم. چرا که خواننده این سطور حق دارد بداند که اگر تصمیم به مهاجرت گرفته و یا مجبور به پناهجویی به هر کشوری شده با وجود تمامی کاستی و سختی ها می تواند و باید خود را توانمند کند.

 

راهکارهای توانمندی پناهجویان در ترکیه

 

۱. روایت اول از ندا، زنی که با وجود پنج سال اقامت در ترکیه نیازی به یادگیری زبان ترکی احساس نکرده است. این می تواند یک تصمیم شخصی تلقی شود ولی شایع بودن این مسئله در میان پناهجویان ایرانی، برخلاف کشورهای دیگر، به صورتی که حتی برای جلوگیری از یادگیری زبان ترکی مانع تحصیل رایگان کودکان خود در ترکیه می شوند، بیشتر نمایانگر پنهانی ناسیونالیسم ایرانی است که ریشه های گفتمانی اش در تضاد با ترکها و عربها، حذف و یا آسمیله کردن تمامی گروه های غیر فارس زبان در ایران شکل گرفته است. احساس حسرت و رقابت نخبه های ناسیونالیسم ایرانی نسبت به ترکیه  در دوران شکلگیری دولت ملت مدرن در هر دو کشور و دامن زدن به برتری پنداری آریایی و تحقیر گروه های دیگر از جمله ترکها در ایران، راه به انقطاع روابط بین گروهی و فرهنگی داشته است. حاملان این گفتمان، شاید ناخواسته، با جبهه گیری در مقابل یادگیری زبان ترکی در معرض آسیب بیشتر قرار می گیرند. می دانیم که یک مهاجر تنها، بدون داشتن یک شبکه حمایتی به راحتی تبدیل به قربانی خواهد شد. از منظر فمینیسم اینترسکشنال عدم یادگیری زبان جامعه میزبان به معنای محروم ماندن از شبکه های اجتماعی، دشواری در درخواست یاری از نهادهای رسمی و عدم شکلگیری ارتباط و همبستگی با افراد جامعه میزبان است. توانمند شدن در سایه ارتباطات شکل می گیرد و می دانیم که زبان اولین کلید آن است. در ترکیه علاوه بر نهادهایی که در شهرهای مختلف وجود دارند، Halk Eğitim Merkezleri به صورت رایگان به آموزش زبان ترکی می پردازد.

 

۲. در ترکیه سازوکار قانونی برای منع خشونت علیه زنان، در چارچوب کنوانسیون اروپا، برای جلوگیری از وقوع خشونت علیه زنان و مبارزه با آن تحت عنوان «کنوانسیون استانبول» از سال ۲۰۱۴ به اجرا در آمده است. این بدین معنی است که اگر شما در ترکیه در معرض خشونت قرار گرفتید، امکان تماس با پلیس، به شماره ۱۵۵، را دارید. پلیس موظف است شما را از محل خشونت دور کرده و تحت نظارت شعبه های منع خشونت علیه زنان قرار دهد. این نهادهای حمایتی مسئول هستند تا امکان هرگونه محافظت از زنان در معرض خشونت، تا زمان رفع خطر خشونت، به عمل آورند. در مورد برخورداری از حمایت در جلوگیری از خشونت تفاوتی بین شهروندان ترکیه و پناهجویان وجود ندارد. تسلط به زبان ترکی جزء مواردی است که تا آمدن مترجم، به پناهجو امکان برقراری ارتباط با نهادهای حمایتی را خواهد داد. با توجه به اینکه سالها تلاش فعالین حقوق زنان در ایران برای امضای کنوانسیون منع خشونت علیه زنان بدون نتیجه مانده است و زنان در ایران نه تنها از طرف قوانین حمایت نمی شوند بلکه قوانین شرایط زن ستیزی را تسهیل می کنند، وجود قوانین حمایتی از زنان در ترکیه نقطه عطفی برای پناهجویان زن ایجاد کرده است. آگاهی زنان پناهجو از وجود این قوانین حمایتی در ترکیه امکان کارشکنی مأموران را نیز سلب خواهد کرد.

 

۳. یکی از مکانهای تلاقی جنسیت، فقر و خشونت در تجربه پناهجویان زن، محیط کار می باشد. آزار و اذیت در محیط کار در کنار عامل جنسیت، ناشی از نیاز فرد پناهجو و خانواده اش به کار و درآمد تحت هر شرایطی، و نیز عدم اطلاع پناهجو از قوانین مربوط به کار در ترکیه است، که راه را برای سوء استفاده باز می کند. هر چقدر گرفتن اجازه کار در ترکیه برای مهاجران دشوار و تابع قوانین متفاوت تری از شهروندان ترکیه باشد، ولی کسب مهارتهای گوناگون و یادگیری زبان ترکی امکان یافتن کار را تسهیل خواهد کرد. هر پناهجویی در ترکیه، قانونا امکان داشتن اجازه کار، درنتیجه برخورداری از حقوق قانونی و جلوگیری از آسیب و خشونت را دارد.

 

۴. یکی از اساسی ترین نیازها آموزش و بهداشت است. برخلاف آنچه نویسنده تصویر کرده است کسانی که به علت سن خود امکان ثبت نام در مدارس دولتی را ندارند، می توانند از طریق سیستم آموزش از راه دور به صورت رایگان به تحصیل خود ادامه دهند. علاوه بر آن مرکز درمانی مهاجران (Göçmen Sağlığı Merkezi) در شهرهای مختلف ترکیه، بدون نیاز به بیمه درمانی، امکان برخورداری مهاجران به صورت رایگان از امکانات اولیه درمانی را فراهم می آورد.

 

در نهایت با وجود تمامی کاستی ها و سختی هایی که در مسیر پناهجویان در ترکیه وجود دارد، آنچه مهم است قدم گذاردن در مسیر یافتن راه حلی برای آنها است. می دانیم یکی از مهمترین بازوهای جامعه مدنی سازمان های مردم نهاد (NGO) می باشند. این نهادها که نویسنده به دوانجمن از همکاران سازمان ملل به نام های آسام و بنیاد توسعه منابع انسانی اشاره کرده است، با سابقه بیش از بیست سال فعالیت در حوزه مهاجرت و پناهجویی در ترکیه، نه وظیفه تأمین مالی، که این کار توسط نهادهای دولتی مانند هلال احمر، مراکز خدمات اجتماعی و یا سازمان ملل انجام می شود، بلکه وظیفه توانمندسازی پناهجویان برای مدیریت زندگی خود در ترکیه را برعهده دارند. تمامی این انجمن ها در قبال خدمات ارائه داده شده مسئول بوده و پناهجو می تواند در صورت دریافت مشاوره نادرست دفاتر مرکزی این انجمن ها را مطلع نماید. تضعیف تعمدی سازمان های مردم نهاد فعال در حوزه پناهجویان، بدون اشاره به حوزه اختیارات آنها توسط نویسنده، چیزی جز هم صدایی با گروه های رادیکال مخالف مهاجران نیست.

 

ترکیه کشوری است که در سالهای اخیر هدف مهاجرت در خاورمیانه قرار گرفته است و زنان بخش بزرگی از آنرا به خود اختصاص داده اند. متاسفانه عدم وجود دولت مبتنی بر حقوق در ایران و افغانستان و سازوکارهای حمایتی از زنان، سازمان های مردم نهاد فعال در حوزه مهاجران، می تواند به بازتولید ذهنیتی منجر شود که تحت لوای روایت زنان، با پنهان کردن سازوکارهای حمایتی در ترکیه، بدون تلاش برای بهبود وضعیت، صرفا راه قربانی شدن زنان پناهجو را هموار می کند. آنچه که زنان مهاجر و پناهجو در ترکیه نیاز دارند نه تبدیل شدن به ابزاری برای نفرت پراکنی، که آگاهی برای مبارزه در راه گسترش، تعمیم و تعمیق حقوق برابر و عادلانه است. 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)